من عقل را در پاي تو زنجير كردم ،مهربان
زيبايي اين چهره را تو پير كردي،مهربان
من كهنه گشتم عاقبت تا نو شود دنياي تو
با خون شراب عشق را تخمير كردي،مهربان
تا اين قدر قابل شوم در پيشگاه مهر تو
با عاشقي اين قلب را تطهير كردي،مهربان
تا از پَس در آمدي در زير پايت گل شود
بر سر زنم با خاك و اشك،تو دير كردي،مهربان
آلوده شد دنياي من، ديوانه شد ليلاي تو
در سرنوشتم گريه را تقدير كردي ،مهربان
با دلبري خو كرده بود،دل جاي خود گم كرده بود
او را تو با رفتار خود،دلگير كردي،مهربان
شايد شفاي هر شبم يك شعر باشد يا شبي
شايد حرام سينه ام يك تير كردي،مهربان
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید