چاپ کردن این صفحه

عقابی دید بالا نو جوانی

ودود فتحعلی زاده/ دبیر زبان و ادبیات پارسی

شعر معلم برای واعظان

عقابی  دید  بالا  نو  جوانی
بپرسید  از  هوایِ  بالا  بالا
بگفتش قبل از اینها خیلی خوب بود
تمیز و صاف و عطر آگین ، نه حالا
از آن روزی که آدم ها کشاندند
فضایِ جنگ و دعوا را به اینجا
همانندِ  زمین  گشته  جهنّم
به سوزاندَن ، به کُشتن ، آسمانها
مَذاقِ حضرتِ والایشان خوش
نباشَد از کسانی بینِ دعوا
فرستند آسمان با دست سازی
بدَرَّند از زمین بیچاره ها را
ز صوتِ انفجار از ما عقابان
نمانده جز من و شایَد ، دو صد تا
بگردیم هر کجا اَمن است اکنون
به هر آواره بنماییم ، آنجا
رَوَد تا چند روزی زنده مانَد
ز دستِ شارعانِ شرطِ خُرما
جوان گفتا چه اندرز است داری ؟
در این دنیایِ وانفسا تو بر ما
شدی بالا ! چو ما هم یک نظر کن
به خاکی که در آخَر می شوی جا
بگفتش ، بر زمین افتاد و جان داد
جوان در حالِ فریادِ ، خدایا !


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شعر معلم برای واعظان

شنبه, 18 بهمن 1398 11:40 خوانده شده: 848 دفعه

در همین زمینه بخوانید: