چاپ کردن این صفحه

تضمینِ گفته ها همه گشتند نا پَدید

ودود فتحعلی زاده/ دبیر زبان و ادبیات پارسی

شعر صدای معلم

سَروَش دگر خزان زده لرزَد بسانِ بید
غیر از پیازِ تلخ چه از باغ شد ؟ بچید
ریشِ پیاز ریشه دوانیده زیرِ خاک
پوسَند بذرِ شاهی و نعناع چون آن شِوید
اندک جوانه ها که ز تَلخون و پونه بود
ناکس پیاز خواست علَف چین ، ز تَه بُرید
گویند باغبان که به خواب است ، باغ را
ریشی گرو گذاشت چو از صاحبش خرید
تا سَرو و گُل به خاک بکارَد چنان ! در آن
یک مَرغزارِ خوب شود تا توان چَمید !
نا پاک نیَّتی چو به سر داشت ، خُدعه کرد
تضمینِ گفته ها همه گشتند نا پَدید
غیر از خود و پیاز و علَف چین و یک تَبَر
دیگر نه رُستَنی بدید و نه حرفی دگر شنید
بر  بَند بسته ، باغِ  کناری یکی  اُلاغ
بی شکّ اگر ادامه دَهَد وی خطایِ دید
روزی  رسد  به  چشم  ببینَد  پیاز  را
از خاک کَند و ریشه و برگَش چنان جَوید
انگار  سالیانِ  دراز  است  دارَدش
هر جا که خواست راحت و آسان توان چَرید


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شعر صدای معلم

جمعه, 10 بهمن 1398 14:04 خوانده شده: 609 دفعه

در همین زمینه بخوانید: