" ما همه قربانی عادات می شویم ، مخصوصا وقتی که مراقب نباشیم و عادات را در برخورد با مردمی که ظاهرا تحت کنترل ما قرار دارند ، جانشین فکر کردن کنیم ؛ معلمان نیز از این امر مستثنا نیستند . " ( 1 )
این روزها بازار گمانه زنی در مورد کاندیداهای وزارت آموزش و پرورش داغ است .
اسم هایی را می شنوی که تو را به فکر فرو می برد .
پیش تر در مورد معرفی وزیر زن برای وزارت آموزش و پرورش نوشتم . ( این جا )
واقعا در میان گزینه هایی که مطرح می شوند مانند فاطمه سعیدی که اصلا در قامت و حد و اندازه وزیر نیستند ؛ نماینده ای که به قول رئیس فراکسیون فرهنگیان کمیسیون آموزش اش تاثیری در تحولات مجلس و آموزش و پرورش نداشته است.
معرفی بسیاری این ها از سوی برخی به نظر نگارنده نوعی توهین به شعور افکار عمومی و حداقل معلمان آگاه است .
فردی که فاقد حداقل سه کاراکتر سواد ، کارآمدی و شهامت باشد اصلا به درد این کار نمی خورد .
از طرف دیگر واقعا تعجب می کنم که چرا ما از تاریخ و روند وقایع و تغییرات درس نمی گیریم و نام خود را هم " معلم " می گذاریم .
پیش از معرفی سیدمحمد بطحایی بارها مستدل و مستند نوشتم که ایشان به درد وزارت نمی خورد .
نه بطحایی توجه کرد و نه کسانی که برای رای دادن به او خیز برداشته شده بودند .
فقط " معلمان " ، " دانش آموزان " و نظام آموزشی هستند که باید هزینه خودخواهی ها و منفعت طلبی را با آزمون و خطا پس دهند .
آیا بطحایی در حال حاضر بین معلمان چگونه وجهه و جایگاهی دارد ؟
گزینه هایی که برای وزیر شدن صف کشیده اند چه برداشتی از چالش های آموزش و پرورش و قضاوت افکار عمومی دارند ؟ چرا از سرنوشت دیگران درس نمی گیرند ؟
معاون رسانه ای سابق مرکز اطلاع رسانی وزارت آموزش و پرورش از ایشان با صفات زیر یاد می کند :
اما یک اصل بدیهی را نمی توان فراموش و یا کتمان کرد .
معلمان مطالبه گر مدیران پاسخ گو خواهند داشت و استمرار چنین فرهنگ و فضایی موجب ارتقای آن و تحقق " مطلوب " و " ایده آل ها " خواهد شد هر چند در حال حاضر تا رسیدن به وضعیت مطلوب فاصله زیادی داریم .
ذکر این نکته هم لازم است که مطالبه گری در نقطه ی مقابل " بی تفاوتی " با " باج گیری " تفاوت دارد .
در حال حاضر به کمک شبکه های اجتماعی فراگیر ، میزان مطالبه گری و آگاه سازی افکار عمومی فراتر رفته است اما تا زمانی که مرز میان " منافع فردی و شخصی " با " مصالح جمعی " روشن و تفکیک نشود و " سواد رسانه ای " در سامانه آموزشی و فرهنگی ما در دستور کار قرار نگیرد ممکن است نتیجه معکوس دهد . فقط " معلمان " ، " دانش آموزان " و نظام آموزشی هستند که باید هزینه خودخواهی ها و منفعت طلبی را با آزمون و خطا پس دهند
ممکن است رسانه نیز مانند تشکل دچار انحراف شده و فضای بی اعتمادی را در جامعه عمیق تر و یا وخیم تر کند .
شاید ذکر مصداقی به فهم موضوع کمک کند .
محمد صیدلو مدیر کل آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران در نشست خبری به مناسبت " روز خبرنگار " جملاتی گفت که به مذاق برخی ها خوش نیامد و البته طبیعی هم بود . ( این جا )
صیدلو می گوید :
" به هر حال قمستی از کار اجرا لازم است با بخش های مختلف هماهنگی صورت بگیرد مثلا تشکل های سیاسی کسانی هستند که می توانند به ما کمک کنند ؛ اما علی رغم این که این دوستان خیلی حسن نیت دارند اما شما وقتی از آن ها کمک می خواهید اولین کمک شان این است که فلان کس را فلان جا رئیس بگذار ، فلان کس را معاون بگذار !بعد وقتی می روی بررسی می کنی این قدر با منطق ضعیف در این مسائل آموزش و پرورش ورود می کنند که ورودشان واقعا کمک نیست "
ممکن است این وضعیت از " تشکل " به " رسانه " منتقل شود .
این موضوع می تواند مطالبه گری پاک را در جامعه به تاخیر اندازد .
پس از این مقدمه ؛ حال بپردازیم به موضوع اصلی یادداشت که به مواضع « محمود فرشیدی » نخستین وزیر دولت احمدی نژاد در مورد معرفی وزیر اختصاص دارد.
برای من جالب است که این افراد حاضر به قبول " گذشته " خود نیستند و لابد فراموش کرده اند زمانی در کابینه معجزه هزاره سوم خدمت می کرده اند .
محمود فرشیدی انگار یادش رفته است که صدها معلم را در یک روز بازداشت کردند و برخوردهای تحقیرآمیز و خفت باری با آنان چه مرد و چه زن انجام دادند .
محمود فرشیدی لابد فراموش کرده است که در دوران وزارت کوتاه او ده ها پرونده در هیات های تخلفات اداری برای معلمان منتقد و فعالان صنفی تشکیل شد و خود ایشان در تصورات خودش که " مدیریت بحران " را اعمال می کند ؛ حتی منتظر رای این هیات ها هم نماند و شخصا برای آن معلمان انفصال موقت صادر کرد .
جالب است که این افراد در خلق و خوی شان هم تحولی رخ نداده است .
در نشست نقد و بررسی عملکرد مدیریت آموزش و پرورش در دولت های یازدهم و دوازدهم که سه شنبه 25 تیرماه سال جاری در مجتمع آموزشی نبی اکرم ( ص ) برگزار گردید زمانی که به بخش پرسش و پاسخ رسید به سختی و با سماجت اجازه طرح پرسش به من دادند !
زمانی که موضوع را به آقای فرشیدی که میزبان نشست بود گوشزد کردم پاسخ اش جالب بود : معلمان مطالبه گر مدیران پاسخ گو خواهند داشت و استمرار چنین فرهنگ و فضایی موجب ارتقای آن و تحقق " مطلوب " و " ایده آل ها " خواهد شد هر چند در حال حاضر تا رسیدن به وضعیت مطلوب فاصله زیادی داریم .
" کتبی بنویس " !
این نشان می دهد که افرادی مانند ایشان و طیف همفکرش هیچ باور و یا اعتقادی به تفکر انتقادی و تحمل منتقد ندارند و نمی توان به آنان اعتماد کرد .
اگر دیگران فراموش کنند ، ما که زنده ایم !
« محمود فرشیدی » در جلسه هم اندیشی دبیران کانون تربیت اسلامی که با حضور جمعی از مسؤولان و نمایندگان کانون تربیت اسلامی شهرهای مختلف کشور در دبستان الفبای تربیت اسلامی برگزار شد و ظاهرا فقط " خبرگزاری فارس " حضور داشته است پس از ذکر مطالب مفصای در مورد مسائل سیاسی گریزی هم به آموزش و پرورش و معلمان زده و چنین گفته است :
" افراد مختلفی در این ایام با کانون هم رایزنیهایی میشد در مورد پیشنهادها دیدیم که نتیجهای نمیدهد و سراغ کسانی که اهداف قدرت طلبانه عدهای سیاسی را تأمین مییکنند پیش میآورند مانند بحث آقای چهاربند.
طبق آخرین اخبار بحث سرپرست جدید وزارت آموزش و پرورش برای تصدی جایگاه وزیری این وزارتخانه منتفی است و امیدواریم که آموزش و پرورش از این بلاتکلیفی نجات پیدا کند و امیدواریم که به آموزش و پرورش آن طور که باید توجه شود.
وی در مورد اینکه بحث وزارت حسینی (سرپرست فعلی وزارت آموزش و پرورش) نیز بیان کرد: به خاطر موضعگیریهای ایشان بحث وزیر بودن ایشان منتفی است ضمن اینکه یک ملاحظاتی هم ارکان نظام دارد.
دبیرکل کانون تربیت اسلامی با بیان اینکه کانون تربیت اسلامی تلاش دارد که مسائل آموزش و پرورش را رصد کند، اظهار کرد: راجع به بودجه و مسائل فرهنگیان تعاملها و دیدارهایی داشتیم و ۱۷ بیانیه در مورد مسائل مختلف صادر کردیم و موضعگیری داشتیم. "
احتمالا مسائلی که پیش تر مانند برچسب سند 2030 ، سیاسی بودن و... مطرح بود به صورت دربسته به " ملاحظات ارکان نظام " تقلیل پیدا کرده است .
برای من همیشه محل پرسش و ابهام است که چرا جامعه ما در سطوح مختلف عادت به شفاف صحبت کردن ، مستدل و مستند سخن گفتن با رویکرد انتقادی مشاهده نمی شود ؟
از دیگران می خواهیم که با ما صادق و شفاف باشند اما خودمان را تافته ی جدابافته ای فرض می کنیم و روی بر می تابیم .
فکر می کنیم از این طریق می توان جامعه را تربیت کرده و اهداف را محقق ساخت .
فرشیدی در پایان چنین خطاب به نمایندگان شهرستانهای حاضر در جلسه می گوید:
" تلاش کنید که حضورتان به عنوان سخنگوی جامعه فرهنگیان و صدای معلم مرجعیت بیشتری پیدا کند و باید دوستان کانون تربیت اسلامی در این زمینه بیش از پیش فعال شوند . "
به نظر می رسد جناب فرشیدی یا مفهوم مرجعیت را نمی داند و یا تصور می کند مسائل با عینک جهان بینی او اندازه واقعی خودش را پیدا می کنند .
پیش شرط و لازمه عنصر " مرجعیت " ؛ اعتماد است .
آیا فرشیدی و دوستانشان در کانون تربیت اسلامی تصور می کنند با صدور چند بیانیه و موضع مخالف ( اپوزیسیون ) گرفتن در افکار عمومی می توانند اعتماد معلمان را جلب کنند ؟
فرشیدی کارنامه و عملکردش در موضع وزارت و قدرت را چگونه می خواهد توجیه کند ؟
آیا ایشان با ساده کردن مساله و یا کوچک کردن آن می خواهد و یا می تواند افکار عمومی را اقناع کند ؟
در یک نمونه ؛ فرشیدی همان کسی است که قبل از وزارت و هنگام رای اعتماد به معلمان وعده می دهد که همچون سایر کارمندان دولت به آنان 2 ماه پاداش خواهد داد اما همین که وزیر می شود وعده ها فراموش می شوند و تازه می فهمد که " چاه نفت ندارد " !
محمود فرشیدی در مورد علت محقق نشدن وعده پرداخت پاداش دوماهه به فرهنگيان در پاسخ به سوال " اکبر اعلمی " نماینده ی تبریز گفت: "
با مساعدت دولت و مجلس از سال 1384تا 86، 50 درصد به حقوق فرهنگيان اضافه شده است که براين مبنا معادل حدود 6 ماه پاداش است ".
نیز ؛ فرشیدی در پاسخ به پرسش کاظم جلالی نماینده شاهرود در مجلس هفتم در مورد عدم پرداخت 2 ماه پاداش به فرهنگیان این چنین پاسخ می دهد :
" آنچه دو سال پيش در جلسه راي اعتماد بيان کرده، وعده و برنامه نبوده است.
من راهکار پيشنهادي ارائه دادم چون برنامه که بايد به تصويب مجلس برسد .
کاش مدیران و مقامات ما هم اندکی در مِیل شرم ( Shame ) مانند مدیران ژاپنی بودند ....
( 1 ) تفکر منطقی روش تعلیم و تربیت ، فیلیپ جی . اسمیت و اچ. گوردون هولفیش . ترجمه دکتر علی شریعتمداری ، انتشارات سمت ، تهران . 1371