چاپ کردن این صفحه

" اگر قانون در مدارس ما حاکمیت داشت ، این همه انعطاف برای نقض آن وجود نداشت "

نقدی بر توئیت فهیمه سادات طباطبائی در مورد تعطیلات زودرس مدارس ایران و مدارس خودسر !

 گروه رسانه/

در مورد یادداشت فهیمه سادات طباطبائی با عنوان " توئیت خبرنگار روزنامه همشهری به مناسبت تعطیلات زودرس مدارس ایران و مدارس خودسر ! " ( این جا ) , « مینو امامی » نقدی بر آن نگاشته است .

 

نقدی بر توئیت فهیمه سادات طباطبائی در مورد تعطیلی زود هنگام مدارس و مدارس خودسر

فهیمه سادات طباطبائی در توئیت خود چنین نوشته است:
" مدارس خودسر از هفته پیش دانش آموزان رو تعطیل کردن و این یعنی هشت روز تعطیلی زود هنگام و کمترین اثرش اینه که به بچه هامون یاد میدیم میل شخصی فراتر از قانونه . معلمان عزیز هم که از خداشونه بچه ها نیان مدرسه . اون ور سال هم که پونزدهم اردیبهشت ماه رمضونه و وسلام ".

تعطیلات زود هنگام آخر سال ، سوژه ای است که به عنوان پُتک بر سر قانون و معلم نواخته می شود. مدارس چگونه می توانند خودسر باشند وقتی که موضوع به همین سادگی ، سالهاست که خود تبدیل به یک قانون غلط گردیده است. فراموش نکنیم ما دو نوع قانون داریم : قانون خوب و بد. گاه خود قانون نوشته و اجرا شده صحیح نیست ، حداقل در جامعه ما چنین است و یا چه بسا قوانین نوشته شده ای که لازم الاجرا نیست. این امر در خصوص جامعه فرهنگیان و دانش آموزان صادق بوده و هست.
سالهاست که این خودسری وجود دارد و فقط در مدارس ما حاکمیت ندارد بلکه در سطح دانشگاه نیز بر چرخۀ آزاد منشی دانشجویان سوار است و نوعی اثبات "حق با دانشجوست" که اصولا شهرستانی ها را به دلیل مشکلات زیادی که بابت رفت و آمد دارند ، بهانه می کنند. پس بهتر است قبول کنیم که دانش آموزان هرگز به عقل شان هم نمی رسد که فراتر از قانون هستند ، هر چند که من و شما داریم این را نیز به آنها آموزش می دهیم ، بلکه آنان تعطیلی زودهنگام را بخشی از سنت دیرین چهارشنبه سوری و نوروز می دانند و همان قانونی که بدان اشاره کرده اید ، اجازۀ سنت شدن این تعطیلی زودهنگام را بدانها داده است.

در روزگار نوجوانی ما که هنوز تک فرزندی و دُردانه بودن مرسوم نبود ، ما به دلیل فرار از سنت نیکوی خانه تکانی و کمک به مادرانمان ، ترجیح می دادیم در همان مدرسه با دوستان ، خوش باشیم ، چون در مدرسه خوشی وجود داشت و مراسمی بدون پریدن از روی آتش و ترقه بازی برای رعایت احتیاط ، با چیدن صندلی ها در دور تا دور کلاس اجرا می شد، با خوردن تنقلاتی که یا خودمان می آوردیم و یا مدیر مدرسه آماده می نمود ، دانش آموزان دست می زدند و شادی می کردند. حداقل بهانه و روحی برای زنده نگه داشتن معلم و دانش آموز در مدرسه وجود داشت. اما امروزه تک فرزندی و دُردانه ستایی والدین که اجازۀ دست زدن به سیاه و سفید را اغلب به فرزندان در منزل را نمی دهد و در منزل ناز خری وجود دارد که دانش آموزان را به آغوش خانواده و برای رهایی از بی محتوایی و کسالت مدرسه ، هدایت می نماید و بسیاری از آنان برنامه سفر دارند که مجبور به همراهی فرزندشان هستند.
اما در گذشته این همه سفر رفتن هم نبود چون اسکان مدارس نبود و خانواده ها توانایی سفر کردن را نداشتند. در روزگار ما با اصراری عجیب و غریبی ، اولین انشای بعد تعطیلات نوروزی ، عبارت بود از : تعطیلات نوروز خودرا چگونه گذرانیدید ؟ و ما از روی منابع محدود اطلاعاتی در دسترس ، به نوشتن آثار تاریخی و جغرافیای شهر نرفته و نگردیده ، می پرداختیم. چون انشاهای قدیمی برای این که بارِ سیاسی به خود نگیرند و دانش آموز و یا حتی معلم مجالی برای فرا اندیشی نداشته باشند ، در قالبی خاص فرو رفته بودند: علم بهتر است و یا ثروت ! تابستان را چگونه گذرانیدید و باز دروغ های قلمبه و سُلمبۀ ما به تحریر در می آمد !! ما لباس زر تن پادشاه لخت را شدیدا باور کرده بودیم !

معلمان عزیز هم همانند دانش آموزان در این پادگان نظامی بی روح ، آرام آرام در حال تحلیل هستند و خستگی و ملال رنجور فضای مدارس ما ، باعث فرسودگی آنان نیز می گردد. نه روح سازندگی ، نه روح آفریندگی ، نه روح همبستگی و نه روح قدرشناسی و.... هیچ کدام در همین مدرسه ای که شما معلمان را متهم به از "خدا شون کرده اید نیامدن به مدرسه را " ، در مدارس ما حاکم نیست. شاید اگر ما نیز چون ژاپنی ها و یا سایر کشورهای دیگر که شادی را در تارو پود مدرسه ، حق همۀ حاضران در آن می دانند ، مدارسی شاد داشتیم ، به چنین تعطیلی ها تن در نمی دادیم.

نقدی بر توئیت فهیمه سادات طباطبائی در مورد تعطیلی زود هنگام مدارس و مدارس خودسر

به جای معلمان ، کاش می نوشتید ادارات هم از خداشونه مدارس زود تعطیل بشود ، چون قرار است سنگ پتو گردد ( به جای سنگ فرش ) و در هر مدرسه یک یخچال کهنه با یک اجاق گاز دستی و یا رو میزی و چند رو انداز و یک تلویزیون کوچک و..... تعبیه کنند تا مسافران محترم اسکان مدارس که بجز معلمان ، هموطنان عزیز را نیز شامل می گردد ، آمادۀ پذیرش شوند. البته برخی نیز با امکانات درخور ، چون نسبت به اوضاع اقتصادی مسافران ، مدارس تجهیز می گردد و هزینه ها به نسبت طبقات اجتماعی مسافران ، درجه بندی می شود.
اتهام بزرگی است که ما معلمان را از زیر کار در رُو معرفی کنیم و بعد لذت ببریم که روشنفکر مآبانه سخن گفتیم و حرفی بزرگتر از واقعیت! انصاف نیست تر و خشک را با هم بسوزانیم !!
ظاهرا خودتان معلم هستید ، اگر بلی با همان نگاه تیزبین خبرنگاری خود به تجزیه و تحلیل مدارس کشور در تمامی جوانب بپردازید و نقدی بر حال و هوای بیمار آن بنویسید. هیچ فرق نمی کند از انواع مدارس نمونه بردارید و مطالعه کنید ، تصور نکنید اوضاع روحی – روانی اهالی مدارس خاص اُولی تر از مدارس دولتی است ، شاید 18 نوع مدرسه داشته باشیم اما ما فقط یک نظام آموزشی و یک وزیر و یک آئین نامۀ انضباطی داریم و چند تغییر کوچک ظاهری ، ذات واقعیت را تغییر نمی دهد. آری ما در مدارس خود به تبعیت از سیستم پادگانی ، آئین نامۀ انضباطی داریم نه قانون . موهایتان کوتاه و مرتب باشد و گر نه قیچی می شود. حتما جوراب بپوشید ، موهایتان از مقنعه بیرون نیاید ، ناخن هایتان کوتاه باشد. لباس تنگ نپوشید، موبایل مدرسه نیاورید و.... به نظر شما با چنین اوصافی ، قانونی برای نگه داشتن دانش آموزان در مدارس ، آن هم با عشق و علاقه و میل و رغبت وجود دارد ؟!

ما به جای تعلیم و تربیت دانش آموزان برای رسیدن به وارستگی شخصیت ، آنان را سر صف خوار و زبون می کنیم که چرا جوراب نپوشیده ای و یا موبایل او را ثبت و ضبط می کنیم ، ما عین تخریب عمل می کنیم و انتظار سازندگی و تبعیت از قانون داریم !!

از زمانی که ماجرای اسکان مدارس وارد گود گردیده است ، مسئولین اداری برای پذیرش مهمانان ثبت نام کننده از خدایشان است مدارس به بهانه هایی ، زود تعطیل گردد . مدارس ، برای ما تعطیل است اما برای آنانی که از قِبل مدرسه در حال سرمایه اندوزی هستند ، بازِ باز است .
دانش آموزان ، فراتر بودن میل شخصی بر قانون ! را از"برنامه پنهان " کتب درسی و فرهنگ جاری در خانواده ها و محلات و رسانه ها ، خیلی وقت است که یاد گرفته اند. وقتی که پدر و یا مادرش ماشین را جلوی مدرسه دوبله و یا سوبله ، پارک می کند و منتظر دلبند پیش دبستانی و یا کلاس اولی و.... خود می ماند ، وقتی که چون پدرش عضو انجمن است و دیر آمدنش را معاون با تقدیم احترامات وافر ، ندید می گیرد و مهربانانه او را به کلاس هدایت می کند آن هم بدون برگه اجازۀ ورود به کلاس و.....

قانونی که در دهۀ 60 و 70 در مدارس برای از کلاس در رفتن دانش آموزان بود ، شرکت میلیونی دانش آموزان در راهپیمایی ها و تظاهرات علیه آمریکا و اسرائیل و حتی آلمان بود. ما معلمان تا شروع به فعالیت روتین کلاس می کردیم ، درِکلاس نواخته می شد و نوازندۀ در، یک دانش آموز بود که با چنان اعتماد به نفس و احساس قدرت و بدون اجازه از معلم ، دانش آموزان را برای آماده شدن مورد خطاب قرار می داد که معلم نادیده گرفته شدن خود را از همان اوقات احساس کرد. و دانش آموزان برای رهایی از فضای بستۀ بی روح کلاس که فقط در آن درس پرسیدن حرف اول و آخر را می زد و احساسات و عواطف آنان نادیده گرفته می شد ، فرار را بر قرار ترجیح می دادند و با اجازه و بی اجازۀ والدین ، همراه سیل خروشان اعتراض می شدند که بسیاری از آنها اصلا دلایل این اعتراض و حمایت را متوجه نبودند و درک نمی کردند و شاید اصلا برایشان مهم هم نبود. بعدها وزارت در پی کنترل این اوضاعِ درهم ، نظمی به مسأله داد و حداقل کلاس های بیکار و یا بدون معلم را برای این امر ، بکار گرفت. تا رسیدیم به قانون دهۀ 80 و 90 و اسکان مدارس.
مدارس ما چه موقع اختیار و اراده ای برای مدیریت خودداشته اند که امروز بار دوم آن باشد چون این تعطیلات زودهنگام را خودسرانه پنداشتن، ابتدا نیازمند داشتن قدرت انتخاب است! بهانه های گوناگون باعث تعطیلی مدرسه و یا کلاس درس می شود.فراموش نکنیم لزوما در مدرسه بودن ، به منزلۀ درس خوانده شدن نیست.
انجام مسابقات گوناگون و کلاس را از مجموع دانش آموز تق و لق کردن ، کار همیشگی امور تربیتی است و ما معلمان از نظم سیستماتیک ادارۀ چهار کلاس هم پایه ، که بیشتر ترجیح می دهیم همپای هم پیش روند ، اصولا درمانده ایم. ما خیلی وقت است که در اجرای طرح درس خود ناتوانیم ، هر چند ارائه طرح درس ، پُتک دیگری از سوی ستادی ها بر سر معلمان است تا از دریافت امتیازات پوشالی برای معلم نمونه شدن و ارزشیابی و شاید رتبه بندی ، مغفول نمانیم و گوی سبقت را از یکدیگر برُبائیم.
از سوی دیگر ، قبل از انقلاب ، ما دانش آموزان در ماه رمضان ، هم روزه می گرفتیم و هم تابعی از قوانین امتحانات بودیم و برای این دلیل ، رأفتی جهت بر هم زدن نظم و دیسپلین مدارس ، از سوی وزارتخانه ، نشان داده نمی شد. ما شرایط موجود را هر چند سخت ، قبول کرده بودیم و اصلا معترض هم نبودیم. اما امروزه این رأفت اسلامی که کاش در بسیاری از موارد در مدارس ما حاکم بود تا دانش آموز سرخورده و نومید و با احساس گناه به سوی خودکشی هدایت نشود ،اجرای امتحانات را بی نظم ساخته است و اُبهت و عظمت و قاطعیت آن را درهم شکسته شده است.
شروع و پایان مدارس ما ، دهه هاست که تابعی از مقررات قانونی نیست و شاید از خدا خواستن دانش آموزان برای فرار از مدارس ، به بهانۀ همین بی قاعدگی است.مطمئن باشید اگر قانون در مدارس ما حاکمیت داشت ، این همه انعطاف برای نقض آن وجود نداشت.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

چهارشنبه, 28 اسفند 1397 19:52 خوانده شده: 2133 دفعه

در همین زمینه بخوانید: