چاپ کردن این صفحه

حال هر یک از ما معلمان به این نکته بیندیشیم که بدون خلق هر نوع ارزش تحول زا و یا تغییر هر نوع رفتاری ، بهبود اوضاع معیشتی و یا تحول در نظام آموزشی در جامعۀ ما شدنی است؟!

زندگی بدون فرهنگ و آموزش مناسب ، یعنی همان اعتراضات پرخاشگرانه ای که اکثرمان درگیرش هستیم !

مینو امامی/ همکار صدای معلم

انّ الله لا يُغيِّرُ ما بقوم حتّی يغيّرو ما بانفسهم (1)

تغییر جامعه و تغییر فرهنگ و آموزش و جایگاه معلمان

مقدمه
گذشتِ سال ها ، به تنهایی ، چیزی بر ما نمی افزاید . این ما هستیم که با گذشت زمان باید چیزهایی بر دانسته ها و تجارب خود بیفزائیم .
فهم و درک و شعور هر انسان در سایۀ تربیت و پرورش والدین و همۀ معلمان و اساتید ، ضمن بزرگ شدن و طی تحصیل علم و دانش ، ممکن می گردد. اما غنای آن و یا تداوم و کاربردی شدن آنها ، نتیجۀ تلاش و همّت و ارادۀ خود ماست. به فعلیت درآوردن تمامی توانایی های بالقوه ذاتی و یا پرورش یافته شده ، در سایۀ میزان توانمندی ما در حرکتی است که انجام می دهیم و درجۀ تحقق آنها ، نهفته است. اگر من امروز فقط به عنوان یک دبیر بازنشسته با تحصیلات در حد کارشناسی ، متوقف شده ام و از توانایی های تمامی قسمت های مغزم برای انجام کارهای گوناگون و متنوع استفاده نمی کنم ، مقصر و مجرم خودم هستم . چون اراده ای ضعیف دارم و یا از افرادی هستم که شرایط موجود را ایده آل می دانم و توقف اختیار کرده ام . این امر ربطی به قضا و قدر ندارد و یا کس دیگری قسمت مرا برای فعالیت بیشتر از من نرُبوده است. برخی از ما در انتظار سفید شدن موهایمان برای افزایش حجم و محتوای تجارب زندگی در انزوا و سکوت و بی تحرکی به سر می بریم . در این شرایط بدون مطالعه و سفر و فعالیت اقتصادی و تحمل رنج ، گنجی میّسر نخواهد شد و در همان سکونت روح و جسم خود ، عمرمان به پایان خواهد رسید و اگر طول زندگی مان بلند باشد ، عرض زندگی مان نتایج چندان مفید و مؤثری که ارزش به یادگار گذاشتن برای نسل بعدی و یا افزودن به تجارب فعلی انسانها ، را نخواهد داشت. ما زیستیم بی آن که مؤثر بر جریان زندگی باشیم . ما فقط زیستیم.

تغییر جامعه و تغییر فرهنگ و آموزش و جایگاه معلمان

ایجاد تغییر و تحول اساسی در یک جامعه چگونه به وجود می آید؟
حال هر یک از ما معلمان به این نکته بیندیشیم که بدون خلق هر نوع ارزش تحول زا و یا تغییر هر نوع رفتاری ، بهبود اوضاع معیشتی و یا تحول در نظام آموزشی در جامعۀ ما شدنی است؟! یعنی ما باید در انتظار وزیری بنشینیم که با خِرد و مجموع توانایی های خود به ایجاد تغییرات اساسی و بنیادی در آموزش و پرورش بپردازد و یا خیر ، هر یک از ما می توانیم با ایجاد تغییر در نگرش و باور خود و یا انتقال دیدگاه های اصلاحی در کلاس درس برای دانش آموزان ، یقین حاصل کنیم که فردا از امروز روشن تر و پرمایه تر خواهد شد.
انسان هایی که منتظر می مانند تا شاید ، شرایط زندگی ایده آل و مطلوب گردد ، هرگز طعم خوشبختی را نمی چشند. در جامعه ما افرادی همچون چوخ بختیار صمد بهرنگی ، بسیار زیاد است. عادت کردن به آرامش و یکنواختی زندگی ، که آن را عین سعادت می شمارند. چنین افرادی از ایجاد تغییرات و یا دگرگونی عادات زندگی خود واهمه دارند. عافیت طلب و آسوده خاطرند هم برای خود و هم برای همسایه ، از
نظر آنان همین شرایط موجود ، بهترین است. در مقابل ، افرادی هستند که حِسّ تحول و دگرگونی درون و بیرون از خود را می پسندند و در پی آن هستند که هر دائم شرایط مطلوب و خوشایندی برای انسانها فراهم کنند، اما خود این دسته افراد نیز شاید بر چهار نوع دیگر تقسیم می شوند:

1 ) آنهایی که در انتظار تزریق شرایط مطلوب از سوی مسئولان و مدیران و قانون و شخصیت های سیاسی می نشینند ، که حداقل در جامعۀ ما انتظار و توقّعی غیرمنطقی و غیرعملی است .
2 ) آنهایی که معتقدند ابتدا باید خودشان تغییر کنند تا بعد جامعه تغییر کند.
3 ) آنهایی که معتقدند ابتدا باید جامعه تغییر کند تا بعد افراد فرصت تغییر بیابند.
4 ) آنهایی که معتقدند فرد و جامعه ، هر دو به تغییر هم زمان نیازمند هستند.

تغییر جامعه و تغییر فرهنگ و آموزش و جایگاه معلمان

شاید همانند موضوع تقدّم مرغ و تخم مرغ که توافقی برای بشر در این خصوص از لحاظ منطقی وجود ندارد ، ما در جامعه خود برخلاف کشورهای پیشرفته که قرنها پیش انتخاب خود را کرده اند و یقین قرین به احتمال ، قبل از اعتقاد به تغییرات فردی و یا اجتماعی و اولویت بندی نوع تغییرات مفید و مطلوب در جامعه ، به باور ایجاد تغییر در اعتقاد و دیدگاه و تفکر خود رسیده اند. آنان جهان بینی خود را تغییر داده اند. آنان اساس هر تغییری فقط در پول و سرمایه و بودجه ، خلاصه نکرده اند، هر چند چنین شرایط مطلوب به الزام مسیر انتخاب شده برای آنان فراهم شده است ، اما اولویت اول آنان تلاش فردی ، پشتکار جمعی و تثبیت اخلاقیات در آموزش و گفتار و عمل ، بوده است. آنان به نمایش تصویر دائمی مذهب و دین برای جامعه پذیری کودکان نپرداخته اند. آنان اخلاقیات و ارزش ها و هنجارها را که متناسب مضمون دین هست را در لابلای آموزش کشور خود تعبیه ساخته اند و برای همین موفق شده اند و ما فقط به حفظیات مفاهیم دین ، دانش آموزان را وادار ساخته ایم و یا ناخواسته آنان را به تظاهرات مذهبی برای رسیدن به هدف ، واداشته ایم.

سرمنشأ تغییر آموزش است
ما معلمان و دبیران ، امتیاز برتری در جامعه برعهده داریم که ارزش و جایگاه آن با هیچ چیز دیگر و حتی ثروت ملی و یا جهان ، همسنگ نیست. یعنی " آموزش کودکان " . محل اصلاح ساختاری و ایجاد تغییر و تحول زیربنایی و تضمین سعادت جامعه ، نظام آموزشی هر کشور است. نظام های دیگر از جمله اقتصادی و فرهنگی و سیاسی از ناحیه آموزش ، ماهیت اجرایی می یابند. مغز و قلب هر جامعه ای برای تداوم حیات خود به آموزش پویا و زاینده نیازمند است. ایرانی ها شاید جزو معدود مللی هستند که برای انجام چنین اموری بهانۀ مشترک و ثابتی دارند

دریچه ای مختصر بر آغاز تغییرات رخ داده شده در کشورهای پیشرفته با تحقق دو پدیدۀ اجتماعی - سیاسی
یکی از این نمونه ها که در پیشرفت همه جانبۀ این کشورها مؤثر بوده است شکل گیری خانواده هسته ای در اروپاست ، کاهش زاد و ولد همزمان با کاهش مرگ و میر ناشی از توسعه و پیشرفت در علوم مختلف و ترویج بهداشت و دارو برای کنترل جمعیت بود که همزمان با آن به کاهش جمعیت برای توسعۀ کیفی زندگی دست یازیدند. هر چند امروز بسیاری از آنان دارای جمعیت غیرمولّد و سالخورده هستند اما با مدیریت سیستماتیک ، شرایط جدید را نیز با نیازهایشان هماهنگ ساخته اند. در این بین ارجحیت عقل مداری و تفکر و احترام به شعور انسانها نیز رشد یافت و زنان صاحب حقوق اجتماعی و امتیازاتی همسطح مردان گردیدند. اما در کشورهای عقب نگه داشته شده یا عقب مانده و یا در حال توسعه که به نظرم هر سه یک معنا را دارد و فقط دولت ها برای دلخوشی و فریب خود و ملت شان ، مراتب آن را به وجود آورده اند، همزمان با رشد و توسعه علم و سطح بهداشت و کاهش مرگ و میر به دلیل بالا بودن نرخ بیسوادی ، همچنان زادو ولد نرخ بالایی داشت ، تا حدی که بیشتر این کشورها مبتلا به انفجار جمعیت شدند و 45 درصد جمعیت آنان زیر 15 سال قرار گرفت ، یعنی دارای جمعیت جوان هستند.

نمونه دوم : کشورهای پیشرفته مسیر خود را از توازی با سایر کشورها منفصل و به امتداد ترقی و پیشرفت خطوط کمی و کیفی تمامی ابعاد زندگی ، تبدیل ساختند و کشورهای عقب مانده در توهّم جهل خویش تا امروز باقی مانده اند. آنان دلایل عقب ماندگی خود را چنین تفسیر می کنند:

دخالت قضا و قدر ، فشارهای سیاسی قدرتمندان ، مثلث زر و زور و تزویر آمریکا ، بازی شطرنج و تسلط قدرت در جهان با جنگ سرد بین روس و آمریکا ، استعمار نظامی دو کشور روس و آمریکا در زمان جنگ سرد و پس از آن و..... که این وضعیت تا بعد از جنگ جهانی دوم و تا آغاز تلاش‌ها و اصلاحات میخائیل گورباچف ادامه داشت . او واپسین رهبر شوروی بود و در سال 1991 نقش مهمی در پایان دادن به سلطه کمونیسم در اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی سابق و پایان گرفتن جنگ سرد داشت . او در سال 1990 جایزه صلح نوبل را دریافت کرد.
اگر دقت کنیم آنچه که در این بین برنده شد قدرت ایجاد تغییر مثبت و باور غلط بودن شرایط موجود بود. گورباچف در واقع به بازی 46 ساله شطرنج جهت تسلط قدرت نظامی بین شوروی و آمریکا و به تفکر انجمادی کمونیسم که بیش از یک قرن حاکمیت داشت ، پایان بخشید.

تا کی باید در انتظار شرایط زندگی ایده آل و مطلوب باشیم ؟
دو مورد ذکر شده فقط اشاره ای بسیار جزئی بود بر نحوۀ آغاز تغییرات در نگرش و بینش مردم . ما ملتی انقلاب کرده هستیم و بهای بسیار
سنگینی طی رشادت های قهرمانانۀ زنان و مردان کشور خود برای رسیدن به تغییرات مطلوب و مناسب در جهت برخورداری از حقوق اجتماعی و آزادی در تمامی ابعاد آن ، پرداخته ایم . تحصیل نسلی از جوانان در مدارس و دانشگاه ها ، تحت تأثیر شرایط ملتهب انقلاب و جنگ در سخت ترین شرایط ممکن صورت گرفته است ، لذا امروز خواب و غفلت و نومیدی و افسردگی و بی تحرکی و بی تفاوتی من و شما در جامعه ای که توفیق همزمانی با انقلابی را داشته است ، باعث می شود تا همۀ آرمانها و فرصت های طلایی ایجاد تغییر و تحول از بین برود. مگر چند تن در طی عمرشان توفیق و امکان همزمانی با وقوع یک انقلاب را به دست می آورند؟ شرایط موجود خواب رفتگی و تحمل مرض آلود مشکلات و عدم حل و فصل موانع رشد و توسعه از سوی هیچ مسئولی در خور ملت انقلاب کرده نیست. جملۀ زیر مصداق آشکاری بر این ادّعا است :
به قول پروفسور حسين باهر ، عضو هيئت علمی دانشگاه شهيد بهشتی آیۀ «إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» مصداق قرآنی فرهنگ عمومی است و تا مردم خود نخواهند اين فرهنگ تغيير نمی‌كند. (2)

تغییر جامعه و تغییر فرهنگ و آموزش و جایگاه معلمان

ما آن قدر که درگیر بیان آلام و دردهای بیشمار جامعه هستیم ، اراده ای قوی برای ایجاد شرایط مساعد تغییر و تحول در زندگی فردی و اجتماعی خود را نداریم. روزمرگی و اسارت روح و اندیشۀ ما در تعقیب شبانه روزی اخبار اقتصادی و سیاسی ، واقعیت زندگی مردم این کشور را برای لذت بردن از زندگی و نثار عشق و علاقه به یکدیگر ، تحت تأثیر منفی قرار داده است . قدر مسلم طعم خوشبختی و سعادت برای زندگی که مدت محدود و مشخصی دارد ، شامل همۀ این مواردی که ما خود را درگیر آن می کنیم نیست. حق این ملت داشتن امنیت فردی و اجتماعی جهت رسیدن به یک زندگی معمولی اما پربار است. ما کمتر سهمی در تزاید فرهنگ عمومی کشور داریم و حتی اثرات مثبت حاصل فرهنگ گذشتگان را نیز با اِهمال و بی اعتنایی خود از دست می دهیم . زندگی بدون فرهنگ و آموزش مناسب ، یعنی همان اعتراضات پرخاشگرانه ای که اکثرمان درگیرش هستیم. به جای همراهی و همدلی و هم اندیشی ، در پی عصبیت بی نتیجه ای هستیم که تمامی ارزش ها را تضعیف می سازد. یادمان باشد من و شما ایرانی هستیم و ایران برای سربلندی خود به افتخاراتی بیشتر در تمامی عرصه ها نیاز دارد. اما متأسفانه شرایط موجود خلق شده قبل هر چیز به اُختاپوسی شبیه است که همه چیز زنده و پویا را می بلعد. مسئول و غیر مسئول همگی در این جامعه برای شرایط آشفتۀ اجتماعی موجود ، مقصرند هر چند سهم مسئولان بیشتر از افراد عادی است اما من هم در حد خود مقصرم . شاید به دلیل غفلت و درخواب رفتگی و عدم مطالبۀ حقوق اجتماعی. هر چند امروز بسیاری از آنان دارای جمعیت غیرمولّد و سالخورده هستند اما با مدیریت سیستماتیک ، شرایط جدید را نیز با نیازهایشان هماهنگ ساخته اند

حال از کجا آغاز کنیم ؟
از کجا به همۀ این تحولات مورد انتظار دست یازیم ؟ یعنی چنین امکانی برای ما هم وجود دارد ؟ بهترین ، بِکرترین ، بی نظیرترین ، نادرترین و مطلوب ترین سنگر ایجاد تغییر و دگرگونی در اذهان کودکان این سرزمین در اختیار من و شمای معلم در کلاس درس قرار دارد . اگر امروز منِ معلم در انتقال فرهنگ متعالی بشری و اخلاق پسندیده و شهامت انجام امور مختلف و متفاوت ، کوتاهی و غفلت نمایم ، تاریخ ایران، هیچ مرد و زن تحول زایی را در خود نخواهد دید. در هر جلسۀ کلاس درس ، یک مفهوم ارزشمند ساده و متناسب سن و درک آنان ، جهت تنویر افکار به کودکان و نوجوانان و جوانان آموزش دهیم ، تا الگوی مناسب برای تفکر و حرکت داشته باشند.
ایرانی ها شاید جزو معدود مللی هستند که برای انجام چنین اموری بهانۀ مشترک و ثابتی دارند : مگر وقت هست ؟ مگر وقت و یا اجازۀ گفت و گوی آزاد در کلاس درس هست ؟ مگر وقت مطالعۀ کتاب هست ؟ مگر ..... از خواب گِران بی تفاوتی و خودخواهی برخیزیم. من و شما در هر موقعیت سنی و شغلی و اقتصادی و اجتماعی و در هر منطقه ای که در آن زندگی می کنیم ، باید باور کنیم که زمان بسیاری را برای داشتن شرایط مطلوب فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی از دست داده ایم و فردا برای باور معنای آیۀ 11 سورۀ رعد یعنی : خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! بسیار بسیار دیر است . من در حد مجموع توانایی های خود قادر به انجام کدام امور تحول زا و مفید جامعه هستم ؟ شمای مسئول چطور ؟
مسئولیت شما مدیران ارشد در ایجاد تحولات اساسی بسیار بیشتر از من است. هدایتگر سفینۀ زندگی شمائید تا کی غفلت و خواب زدگی ؟!!
پس یا علی ....

1) آیه 11 سوره رعد
2 ) خبر گزاری بین المللی قرآن - کد خبر: ۲۴۴۲۱۷۰ - ۱۴ آبان ۱۳۹۱ .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

پنج شنبه, 10 بهمن 1397 21:57 خوانده شده: 1590 دفعه

در همین زمینه بخوانید: