فردی از خردمندی پرسید: مفهوم زندگی و هدف از آن چیست؟
خردمند در پاسخ گفت : یک قاشق پر از روغن به دست بگیر و دور تا دور منزل خود را بچرخ تا معنای آن را بیابی .
آن فرد چنین کرد و برگشت. خردمند پرسید در اطراف خود چه چیزهایی را دیدی ؟
فرد گفت : هیچ . تمام تمرکزم به قاشق بود که روغنش بر زمین نریزد!
خردمند گفت : یک بار دیگر با قاشق روغن به دست برو و دور و بر منزل خویش را با دقت نظر کن.
فرد دوباره رفت و بر گشت. خردمند پرسید این بار چه چیزهایی دیدی؟
فرد گفت : تمامی روغن بر زمین ریخته شد اما درختان ، پرندگان ، رنگ های گوناگون ، حوض وسط حیاط پر از آب و خاک و گل و... همه را دیدم و بسیار زیبا بود.
خردمند گفت: وقتی انسان فقط در برخی از موضوعات دقت و یا تمرکز می کند، توانایی مشاهده و درک مابقی چیزها را از دست می دهد، لذا محدویت نگاه او باعث می شود تا واقعیت ها و یا زیبایی ها را نبیند و فقط آن چیز را ببیند که خودش می خواهد و یا می تواند.
در واقع چگونه زندگی کردن نیست که ما را به سعادتمندی و رضایتمندی می رساند ، بلکه نحوۀ زندگی و انتخاب های ماست که آن را زیبا و یا زشت می سازد.
حال ببینیم معلمان و دبیران با تمرکز روی کدام موضوعات ، مابقی وظایف خود را فراموش می کنند: منزلت اجتماعی با مجموع کارکردهای هوشیارانۀ معلم زائیده می شود ، رشد می کند و تعمیم می یابد. زیاد بودن حقوق به من توانایی برآوردسازی نیازهای حیاتی و غیرحیاتی را می دهد اما تنها بدان اندیشیدن، مرا از خلق ارزش ها و انتقال آن به دیگران باز می دارد
ما معلمان و دبیران نظام آموزشی با دیدن کدام مسایل خاص مابقی شرایط و مفاهیم ارزشمند حیطۀ شغلی خود را فراموش می کنیم؟
ما عمدتا اوضاع معیشتی خود را می بینیم چون جامعه ما را در برآورد سازی نیازهای اولیه یعنی خوراک ، پوشاک ، مسکن و.... محکوم و دست بسته نگه داشته است. نامش را گذاشته اند خط زیر فقر. این خط به مثابۀ همان قاشق پر از روغن است که به ما فرصت نگریستن به پیرامون خود را نمی دهد. لذا سایر کارکردها و یا ارزش های ذاتی خود را چون مهر ورزیدن و دوست داشتن دانش آموزان و آماده سازی آنان برای فردایی بهتر، عشق ورزی به ماهیت اصلی شغل یعنی تعلیم و تربیت، آموزش با تمام وجود و ایثار، مطالعه و به روزرسانی معلومات خود ، کشف استعداد دانش آموزان و هدایت آنان در انتخاب مسیر موفقیت ، معرفی کتاب به دانش آموزان ، بازگویی مختصری از پندها و نصیحت ها در لابه لای کلاس درس و یا زمانهای مردۀ آموزشی ، آموزش آداب و معاشرت ، تشویق به سنت احترام به بزرگترها ، مشخص ساختن و آموزش ارزش ها و هنجارها، یاد دادن : مهارت دوست داشتن غیرخود ، مهارت زندگی گردن ، مهارت اندیشیدن و مشاهده کردن ، گفتگو کردن ، نقد کردن و بالا بردن آستانۀ تحمل خود در قبال نقد دیگران و....
گویی دو دست خود را کنار دو چشم گذاشته و عمدا و یا سهوا ، ترجیح می دهیم در کار خود کم بگذاریم. معلمی فقط تدریس صفحات مشخص کتب درسی و انجام پرسش شفاهی و کتبی ، طرح سئوال و اصلاح اوراق امتحانی دانش آموزان نیست.
این افراد همان هایی هستند که خود را مبصر کلاس تصور می کنند. معلمی زمانی هنر است که به سایر کارکردهای حساس و مهم خود نیز توجه داشته باشد.
معلم ، زمانی منزلت اجتماعی ارزشمندی خواهد داشت که اجازه دهد تا روغن قاشق بریزد اما اطراف و اکناف خود را با دقت مشاهده کند. اساس تحقیق و پژوهش ، مشاهدۀ دقیق است.
ما باید جست و جو کنیم که مشاهدات ما نسبت به چه چیزها و مسایلی تمرکز یافته است و ما را از دیدن چه چیزهایی بازداشته است. به خاطر داشته باشیم منزلت معلم به صِرف معلم شدن او و کلاس رفتن او ، خلق نمی شود. منزلت اجتماعی با مجموع کارکردهای هوشیارانۀ معلم زائیده می شود ، رشد می کند و تعمیم می یابد. زیاد بودن حقوق به من توانایی برآوردسازی نیازهای حیاتی و غیرحیاتی را می دهد اما تنها بدان اندیشیدن، مرا از خلق ارزش ها و انتقال آن به دیگران باز می دارد.
مسئولان نظام آموزشی با تمرکز روی کدام موضوعات ، مابقی وظایف خود را فراموش می کنند:
دقت نظر مسئولان برای ریخته نشدن روغن قاشق بر روی تعهد و اهداف شخصی در ثبات موقعیت آنهاست. آنان کانون توجه خود را از اصل اولیه هر شغل برای معلمان از دست داده اند ، رفع نیازهای اولیه و برآوردسازی رفاه نسبی متناسب با سطح جامعه. آنان عزت و احترام شغل معلمان را با برنامه ها و طرح هایی ابتر، مثله کرده اند. سردرگمی او را بیشتر و ناتوانی اش را در انجام وظایف مربوطه افزوده اند. آنان عدم توانایی فرهنگیان را در درمان و معالجه یک سرماخوردگی ساده نمی بینند موارد جدی تر و شدیدتر جای خود دارد ، امنیت ساختمان و محیط مدارس را نمی بینند ، استاندارد فضای کلاس و تناسب آن با تعداد دانش آموزان را نمی بینند ، از دست رفتن اثرگذاری محتوای کتب درسی را نمی بینند، کودکان کار و خیابانی ، ترک تحصیل دانش آموزان فقیر و یا در بند شدت والدین ، ازدواج دختران محصل و....را نمی بینند.
آنان تصور می کنند بدون درمان همۀ این موارد و بسیاری از موارد ناگفته شده ، می توانند با شرکت دادن دانش آموزان در شورای آموزش و پرورش و یا مجلس دانش آموزی و شورای دانش آموزی و...... خدمتی ناب برای دانش آموزان و آموزش و پرورش انجام دهند. برای بازگرداندن سلامتی به درون نظام آموزشی ، ابتدا باید عفونت آن را زودود تا تب و علائم بیماری حذف گردد. سپس با دارو درمانی و تغذیه مناسب ، توان و قدرت از دست رفته را بازیابی نمود. تا توانایی سرپا ایستادن و ادامۀ حیات میسور گردد.
مسئولان بدون درمان دردها و رفع کاستی های بیشمار دانش آموزان و معلمان و مدارس ، قادر نخواهند بود به ایده آل ها دست یازند. آنان مراقب هستند که روغن قاشق بر زمین نریزد و قدرت مشاهده و درک و درمان خیلی چیزها را از دست می دهند. کانون توجه آنان بدون چاره سازی برای آفات موجود ، در جهت ارائه طرح ها و برنامه هایی است که مبادا پیکر اصلی و مریض الاحوال آموزش و پرورش نظم موجود را از دست بدهد. نظم موجود ما را به سر منزل مقصود نخواهد رساند و با قرار گرفتن بر روی بنیان های ضعیف هر آن احتمال ریزش و تخریب ، انتظاری دور از ذهن و یا واقعیت نیست. آنان هنر جزبینی ندارند. آنان فقط آموزش و پرورش را به عنوان یک وزارتخانه می بینند که نیازمند زیرمجموعه و تداوم حیات است. اما آموزش و پرورش دارای هزاران جز هست که مستلزم نگرش بدانهاست.
و این که مردم با تمرکز بر ریخته نشدن روغن قاشق ، چه چیزهایی را کانون توجه خود قرار می دهند و از چه چیزهای اساسی دیگر بازمی مانند، بر عهدۀ شمای خواننده محترم ، جست و جوی آنها را اگر لازم می بینید در زیر یادداشت مرقوم فرمائید. به امید رشد آگاهی و افزونی بصیرت.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">