وزیر محترم آموزش و پرورش
با سلام و احترام ،
جملۀ زیر شما قلب من دبیر بازنشسته و قدرمسلم جامعۀ فرهنگیان را شدیدا به درد آورد:
"معلم خسته خمود و افسرده که موقع راه رفتنش بچه ها دستش بیاندازند یا می خواهد خم بشود و گچ را بردارد و بگوید آی کمرم درد گرفت ، زانوهایم فلان است ؛ این معلم یعنی چه؟ "
شما در جمع معلمان آینده و جانشین ما ، چنین دردناک ، تمامی زحمات من معلم را ندید گرفتید. اگر قصد شما بیماری عده ای از آنان است ، بیماری که سنسور شناسایی معلم و وزیر و وکیل ندارد، هر کس می تواند مریض احوال و یا ناتوان باشد. گاه قبل استخدام و گاه حین خدمت ، معلمان نیز درگیر بیماری و یا ناتوانی می شوند.
هیچ می دانید در دوران خدمت مناطق محروم ، خیلی از معلمان دچار سینوزیت و یا میگرن و سردردهای عصبی و کمر درد می شوند ؟
رفت و آمدهای 5 تا ده سال و حتی گاه بیشتر همکاران در مناطق دورافتاده و به دور از خانواده ، آنان را در آغاز خدمت و ایام جوانی درگیر بیماری های مزمن اغلب تا آخر عمر می نماید. وقتی از سختی کار سخن گفته می شود همه داد می زنند معلمی هم شد شغل که نیازی به سختی کار داشته باشد ؟
سر و ته سال تعطیل است و روزی 4-5 ساعت بیشتر کار نمی کند ! اما توانی که والدین در نگه داری دو فرزند کودک و نوجوان خود ندارد با الطاف خداوندی ، معلم برای 30 تا گاه حتی 50 دانش آموز ، آن هم برای تعلیم و تربیت که امری جدی است ، دارد. دهه 70 دانش آموزان کلاس از بس بیشتر بود که در طاقچه پنجره می نشستند. ضمن نوشتن این دردنامه ، متوجه شدم 13 مهر ( 5 اکتبر ) و روز جهانی معلم است ، همان اقیانوسی که ما را از رسیدن بدان باز می دارید و در اعلام ساده ترین تصمیم بی تفاوت هستید یعنی به رسمیت شمرده شدن روز معلم ایرانیان با همدلی جهانیان در همین روز
آری ، من معلم در شداید زمستان و بی ماشینی جاده ، زمانی که سوار تراکتور و یا ووانت باری می شدم و یا پای پیاده با ترس از سگان و گرگان مسافت بین دو روستا را به دلیل شدت بارش برف طی می کردم ، کسی به فکر سختی کار معلم نبود.
امروز شما با تمام نامهربانی راه رفتن و یا خم شدن مرا با همراهی آهی ، مذمت می نمائید! خدا را شاکریم که ما معلمان هر گاه خودکارمان بر زمین بیفتد خم شده و با سربلندی و بی نیازی در اوج صحت و سلامتی ، خودمان آن را برمی داریم چون به عزت انسانی روح انسانها معتقد هستیم و استثمار دانش آموزان را به بهانه کم سن و سال بودنشان پسندیده نمی دانیم ، هر چند دانش آموزان امروزی چنین سرودستی هم نمی شکنند.
اگر نگاه شمای وزیر به معلم مملکت این است از دیگران چه انتظاری دارید که من معلم را ارج نهد و یا نظام آموزشی را پاس بدارد!
به نظر شما دانشجوی سال اول دانشگاه تربیت معلم که تازه از مدرسه و معلمان خود جدا شده است با جملات شما نسبت به جامعه فرهنگیان
چگونه دیدگاهی خواهد داشت ؟
ما معلمان که از هر نظر شیر بی یال و دم وزارت آموزش و پرورش و دولت و جامعه ، محسوب می شویم ، این دلشکستگی بر قامت استوار معلمان که با سیلی صورت خود را برافروخته و منزلت شغل خود را با عزت برافراشته نگه می دارند برای چیست ؟
خدا می داند چندین هزار نفر با دیدن این جمله خندیده اند! هیچ پدر و مادر دلسوزی عیوب فرزند خویش آشکار نمی کند و یا با بی انصافی به بزرگنمایی آنها نمی نشیند، پس معلوم می گردد که شما پدری دلسوز برای ما معلمان نیستید.
راستی به عمق جملۀ خویش دقیق شوید تا بلکه به نتایج مفیدتری به نفع معلمان برسید، اگر گفته های شما صحیح است :
عوامل ایجاد و فزایندۀ افسردگی معلمان و دانش آموزان کیست و چیست ؟ عوامل تشدید بیماری و از بین رفتن روز به روز سلامتی معلمان که از ترس هزینه های درمان و معالجه ، حتی برای یک سرماخوردگی ، جرأت پزشک رفتن ندارند، چیست؟ کدام پشتیبانی مالی و یا پوشش بیمه ای شما، او را با به موقع رفتن به پزشک ، سریعتر به فضای کلاس و انجام وظیفه برمی گرداند؟
همۀ مدیران ریز و درشت ، برای انجام امور مربوطه خود به نیروی انسانی سالم و سرحال و بانشاطی نیازمند هستند . شمای وزیر آموزش و پرورش جهت احراز چنین هدفی ، برای من معلم چه تمهیداتی اندیشیده اید و یا می اندیشید؟ مگر من همانند کارمندان وزارت نفت ، به پزشکان متخصص سازمان مربوطه مراجعه می کنم و تا دینار آخر آن را پس می گیرم ؟ مگر من باشگاه تفریحی - رفاهی همچون مجتمعات پتروشیمی که امکانات ورزشی - تفریحی - رستورانی - رفاهی را با نازل ترین قیمت جهت نشاط و سرحالی کارمندان خود دارد ، دارم ؟ در سال چند بار می توانم با خانواده خود سفر بروم آن هم با حرمت و عزت نفسی بالا در ویلاهایی که به رایگان در اختیار کارمندان وزارت نفت و گاز قرار می گیرد نه با خفت در مدارس سراسر کشور که کوس رسوائی آن تا سرزمین های دیگر نیز رفته است!
به خاطر دارید فریاد بازنشستگان و شاغلان فرهنگی را روبه روی سازمان برنامه و بودجه و یا مجلس شورای اسلامی و یا وزارتخانۀ خودمان که بدون نتیجه و فریادرسی ، فرمالیته انجام می شود و گاه حتی منجر به جراحت جسمی و زندانی شدن برخی از آنان که به جراحت روحی تمامی معلمان تبدیل می گردد! یا لابد بهتر از ما می دانید که زندگی بدون پول نمی چرخد و اگر تداوم داشته باشد با حداقل امکانات ، کمر هم خم می کند ، زانو هم سست می کند و افسرده دل هم می سازد. ما دهه ها زیر خط فقر دست و پا می زنیم و تا به امروز هیچیک از وزرای آموزش و پرورش نتوانسته اند ما را از قعر خط فقر ، میلیمتری بالا کِشند !
ضمن نوشتن این دردنامه ، متوجه شدم 13 مهر ( 5 اکتبر ) و روز جهانی معلم است ، همان اقیانوسی که ما را از رسیدن بدان باز می دارید و در اعلام ساده ترین تصمیم بی تفاوت هستید یعنی به رسمیت شمرده شدن روز معلم ایرانیان با همدلی جهانیان در همین روز .
شما حداقل ها را هم در حق ما به جا نمی آورید چه رسد به حداکثرهایی که برای ما به آرمان اجتماعی تبدیل گردیده است. یعنی ارزش های مشترکی که می خواهیم بدانها برسیم اما یاور و دلاوری برای رسیدن بدانها نداریم !
جناب آقای بطحایی ،
منِ معلم همانند همۀ انسانها برای تداوم حیات خود، حق برخورداری از حق و حقوق شغلی متناسب با دیگران شاغلان جامعه را دارم.
شمای وزیر می بایست نقاط قوت مرا بال و پر دهید و تقویت کنید نه نقاط ضعفم را بر زبان آورید آن هم در جمع معلمان آیندۀ کشور. گفته ها و کرده های شما در جامعه بر درجات اعتلا و یا ذلت شغل معلمان اثر می گذارد. منزلت با سرخ کردن صورت توسط سیلی های آشنا و ناآشنا ، پاس داشته نمی شود. شما می بایست مدافع حیثیت و موقعیت معلمان باشید و از ایجاد هر نوع تزلزلی ممانعت به عمل آورید .
نمی دانم چگونه قرار است تصویری که از فردای معلمان در اذهان دانشجویان دانشگاه فرهنگیان ترسیم نموده اید را اصلاح و یا پاک گردد ، اما جامعۀ فرهنگیان و معلمان این کشور از وزیری که جرأت عذرخواهی از دانش آموز برتر خوارزمی شهرستان آمل را با دست خط خویش دارد و یا جرأت عذرخواهی ویدئویی از بی نصیبی و فقر آموزشی دانش آموزان سیستان و بلوچستان را ،انتظار دارند جراحت این زخم را با شیرینی عذرخواهی از وجود خالص و مقدس معلمان این سرزمین بزُدایید.
سپاس
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید