بدون اینکه بحث درباره حجاب اجباری یا اختیاری یا به طور کلی حجاب را تابو و نزدیک شدن به آن را خط قرمز بدانیم، مخالفان و موافقان حجاب میتوانند ساعتها، روزها و حتی هفتهها با هم به بحث و مناظره بنشینند، در ستایش یا مذمت حجاب سخنها گفته و با استناد به متون تاریخی، احادیث، منابع روانشناختی، بهداشتی و پزشکی، مذهبی و قرآنی دلایل و توجیهات خود را ارائه کنند و آخر سر ره به جایی نبرند و به نتیجه ای نرسند.
به سخن دیگر این بحث و جدلها برنده و بازندهای نداشته و هیچ گروهی موفقیتی در نشاندن حرف خود بر کرسی نخواهد داشت. و تماشاگران این بحثها و مناظرهها هم قانع نمیشوند. این دو گروه با زیرو رو کردن اسناد و مدارک و شواهد تاریخی، دینی و با آوردن مثالها، تشبیهات و استعارههای درست و مناسب یا نابجا و با استناد به کتابها و مقالات تحقیقی که مجوز نشر گرفتهاند یا آنلاین در دسترس هستند موفقیتی در محکوم کردن یکدیگر به دست نمیآورند. از مضرات و فواید، معایب و مزایا و مثبتها و منفیهای حجاب داد سخن گفته و از زوایا و دیدگاههای مختلف چه سوگیرانه و یک طرفه و با در نطر گرفتن منافع خود و گروههای خاص، و چه منصفانه و بدون تعصب و آزادنه مساله را حلاجی میکنند. اما همان طور که اشاره شد یک چیز را به صورت قاطع میتوان پیش بینی کرد که این دو به هیچ نتیجه و توافق و راه حل میانه ای دست نخواهند یافت و این جنگ هیچ وقت مختومه و مغلوبه نمیشود و شاید بتوان گفت حق با هر دو گروه است یا با هیچ گروهی.
اصرار افراطی و بیش از حد بر چیزی که ممکن است با سرشت و طبیعت انسانی به طور کامل مطابق نباشد و استفاده از قوه قهریه باعث جبهه گیری و لجاجت مخصوصا در جامعه ایرانی و اعتراضات اجتماعی میشود. گروه سومی هم ممکن است اظهار کند بحث در این مورد آب در هاون کوبیدن و هدر دادن وقت و انرژی است و موضوع را شخصی و سلیقهای و چیز پیش پاافتادهای تلقی کند که اصلا از اول ارزش این همه بحث و تفسیر نداشته است. از طرف دیگر وقتی تفاسیر، برداشتها و خوانشهای متفاوت از آیات و احادیث و منابع و رسالات فقهی و ملاحظات زمانی و مکانی و بالا رفتن شناخت و فهم انسانها و واقعیتهای جامعه و جهان خارج و همچنین دخالت دولتها را هم به این بحثها لحاظ کنیم کار سخت تر میشود.
مضافا وجود نسخهها و شاخههای متعدد از اسلام در جهان معاصر و افراط و تفریطهای معمول و همچنین ظهور تنوع و چندگونگی و عقب نشینی تک صدایی و گذشتن دوره «حق با من است و آن چه من میگویم و ارائه میدهم بهترین نسخه و مطلق درست است» و گرایشات امروزی جامعه ایرانی به پیچیدگی موضوع میافزاید.
با شروع مدارس وقتی پدری برای اعتراض به اجباری کردن بستن هدبند که باعث کم کردن شنوایی و شکستن موهای دخترش میشد با معاون پرورشی مدرسه تماس گرفت از پاسخی که گرفت قانع نشد. بستن هدبند به این خاطر بود که بابای مدرسه مرد و نامحرم بود. از طرفی بستن هدبند بر اساس شیوه نامههای آموزش و پرورش اجباری نبود و تنها مصوبه مدرسه بود. پدر پیشنهاد داد که برای بابای مدرسه چشم بندی ببرد و به جای اینکه 300 نفر به خاطر یک نفر هدبند ببندند یک نفر به خاطر 300 نفر چشمبند ببندد. حتی پیشنهاد داد که به جای سرایدار مرد یک خانم استخدام کنند تا دانشآموزان در کلاس و حیاط مدرسه آزاد باشند که مقنعههای خود را از سر بردارند.
بعد از انقلاب دو گرایش عمده همیشه بر آموزش و پرورش حاکم بوده است:
گرایش اول که در مقطعی کوتاه بیشتر خود را با حذف معاونت و امور پرورشی و سالها بعد در لحظهای کوتاه همزمان با روی کار آمدن دولتی معتدل با تاکید بر اجرای سند آموزش 2030 یونسکو نشان داد و بعد از آن این گرایش برای همیشه خاموش شد و با توجه به جو سیاسی حاکم بر آموزس و پرورش پس زده شد.
گرایش دوم که سالهاست گرایش غالب در آموزش و پرورش است با احیای معاونت پرورشی و با تصویب و تاکید بر اجرای «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» و با میدان دادن به نهادهای سیاسی، اطلاعاتی، نظامی و مذهبی مانند حوزههای علمیه و بسیج و سپاه و تسهیل نفوذ و فعالیت هر چه بیشتر آنها در داخل آموزش و پرورش خود را نشان داد. این گروه کتابهای درسی را با در نظر گرفتن مسائل مذهبی و شرعی مانند کتابهای جداگانه بر اساس جنسیت و منافع گروههای اشاره شده تالیف کرد. دانشآموزان را به سمت حیات طیبه و رعایت مسایل مذهبی مانند حجاب، نماز، جشن تکلیف و مراسم مذهبی سوق داد و به مذهبی کردن فضای مدارس دامن زد. تاسیس نمازخانه در مدارس و رعایت حجاب در محیط مدارس و به کارگیری روحانیون در مدارس و دادن پستهای مهم در آموزش و پرورش به آنها و ایجاد مدارس قرآنی و گنجاندن دروسی مانند آمادگی دفاعی و دروس قرآنی و اجرای طرحهای مذهبی و ایجاد دوایر و کارشناسیهای مذهبی در داخل آموزش و پرورش در راستای همین اهداف بوده است.
یکی از برنامههایی که در مدارس دخترانه به صورت جدی تعقیب میشود و تا حدودی مسایل علمی و آموزشی در محیط مدارس را به حاشیه میراند و تحتالشعاع قرار میدهد مساله حجاب است به طوری که در بعضی مدارس تنها دغدغه مدیران و معاونان مدارس تاکید بر رعایت حجاب است. بر اساس شیوه نامهها آیین نامهها یا به صورت عرفی از پیش دبستانی تا دبیرستان حجاب در مدارس اجباری بوده است و حتی در محیطهای آموزشی که چیزی به نام نامحرم وجود ندارد یا دانشآموزان هنوز به سن تلکیف نرسیدهاند باید در تمام ساعات روز مقنعه یا روسری سر کنند.
اما نکته قابل توجه این است که با این حجم فعالیتهای مذهبی و گروههایی که در مدارس در این راستا فعالیت میکنند خروجیهای آموزش و پرورش رغبت چندانی به رعایت مسایل مذهبی پیدا نمیکنند.
شاید تاکید و تکرار افراطی بر چیزی به نفرت و ناخوشایندی آن منجر میشود. یا شاید به علت ناکافی بودن مهارتهای حرفه ای و متدهای پرورش و دیکته از بالا به پایین باید مربیان پرورشی مدارس را سرزنش کنیم. نگاهی به ظاهر و فیزیک دانشآموزان المپیادی یا نخبههایی که در این مدارس درس خوانده اند و به آن طرف آب (کشورهای اتحادیه اروپا، امریکا و کانادا) سفر کردهاند بیاندازیم، کمتر کسی را پیدا میکنیم که چیزی به نام روسری یا مقنعه در سر داشته باشد.
به هنگام مرگ نابه هنگام مریم میرزاخانی نابعه ریاضی ایران کسی درباره حجاب او سخنی به میان نیاورد. حتی در بحث ساختن تندیس او هم کسی توجهی به اینکه او حجاب دارد یا نه نکرد. این نشان میدهد که بحث حجاب در مراکز علمی و آموزشی واقعی که فضای علمی بر آنها حاکم است محلی از اعراب ندارد. میرزاخانی در جامعهای آزاد میزیست که حجاب در دانشگاهها و مراکز علمی آن آزاد بوده و در کلاسهای درسی و در محوطه دانشگاه دانشجویی که نقاب بسته با دانشجویی که شلوارک و تاپ پوشیده کنار هم مینشینند و هیچ مشکلی پیش نمیآید. به نظر مشکل وقتی پیش می آید که دولت ها در موضوع دخالت می کند و امتیازات و رانت هایی را به کسی که حجاب دارد می دهد. این خود باعث تضاد و تنش و حتی عقده و نفرت بین دو گروه میشود.
نگاه مختصری به تصاویر بدون پوشش سر در پروفایل زنان و دختران ایرانی در شبکههای اجتماعی و بررسی فایلهای تصویری آنها و رفتار حجابی آنها در بافتهای بیرون از ایران حتی با وجود احتمال خطر اخراج از کار و تحمل هزینه و ثبت در زرومه و بروز مشکلات در استخدام یا خطر اخراج از تحصیل، و یا رفتار هنرپیشهها، مجریان و حتی نمایندگان مجلس در خارج از جامعه ایرانی حاکی از این واقعیت است که مساله حجاب نیاز به بروزسازی و بازنگری در جامعه ایرانی دارد. هستند کسانی که این خطرات را به جان میخرند و خود را مقید به رعایت حجاب اجباری نمیکنند.
گروه دیگری هم هستند که اعتقاد قلبی به حجاب اجباری ندارند اما از سر اجبار برای معاش و ارتزاق و یا حتی سواستفاده خود را مجبور به رعایت آن میکنند.
اصرار افراطی و بیش از حد بر چیزی که ممکن است با سرشت و طبیعت انسانی به طور کامل مطابق نباشد و استفاده از قوه قهریه باعث جبهه گیری و لجاجت مخصوصا در جامعه ایرانی و اعتراضات اجتماعی میشود.
استفاده از تجارب کشورهای دیگر مانند ترکیه، امارات متحده عربی، سوریه، مصر و حتی امریکا میتواند راهگشا باشد.
در بعضی مدارس تنها دغدغه مدیران و معاونان مدارس تاکید بر رعایت حجاب است همچنین اختیاری کردن تدریجی حجاب در جامعه پیشرفتهای مانند ایران که در آن گرایش به سمت حجاب اختیاری هر روز بیشتر میشود خود قدم بزرگی در نشان دادن دموکراسی و مردم سالاری دینی و باعث صرفجویی در انرژی و بودجه خواهد شد و همچنین منافع اقتصادی و سیاسی زیادی نصیب کشور خواهد کرد.
لذا وقت آن رسیده است که به تدریج و در مقیاس کم تاکید بر حجاب اجباری کم شود. برای شروع میتوان از مدارس دخترانه شروع کرد و نیز جاهایی که نامحرم به تعداد کم وجود دارد چرا که در آموزش و پرورش همیشه تغییرات از پایین به بالا بوده است و این میتواند به عرصههای دیگر نیز تعمیم داده شود.
به ورزشکاران مونث رشتههای مختلف هم میتوان اختیار حجاب خود را داد تا مشکلی به نام حجاب در مسابقات بینالمللی پیش نیاید. به علاوه داستان هایی از نوع خروج نخبه ها و چهره های علمی و ورزشی و هنری از کشور تنها به خاطر مشکل حجاب کم می شود. از این رهگذر کشور هم در صحنه بین المللی وجهه خوبی کسب خواهد کرد و هم هجمه تبلیغاتی و کمپینهای اینترنتی بر علیه حجاب اجباری در کشور کم اثر میشود و بازار بهانهجویان خارج نشین کساد میشود.
فراموش نکنیم که رانندگی زنان که سالها در عربستان سعودی غیرشرعی محسوب میشد اخیرا آزاد اعلام شد. دورهای در تاریخ ایران بود که حجاب ممنوع بود و در زمان حاضر چیزی داریم به نام حجاب اجباری. نکته قابل توجه این است که با این حجم فعالیتهای مذهبی و گروههایی که در مدارس در این راستا فعالیت میکنند خروجیهای آموزش و پرورش رغبت چندانی به رعایت مسایل مذهبی پیدا نمیکنند
به نظر زمان گذر از مرحله افراط و تفریط و انتخاب راه حل میانهای فرا رسیده است: اینکه به هر دو گروه اجازه داده شود آن چه در چنته دارند آزادانه ارائه و در معرض دید قرار دهند تا هر کس خود انتخاب کند که روسری، پوشیه، مقنعه، خمار، برقع، یاشماق، چادر یا نقاب (روبنده) به سر کند یا بدون پوشش سر بیرون برود. بدون شک این آشتی دو گروه را هم فراهم می آورد.
در خاتمه ذکر این نکته ضروری است که در جامعهای مانند ایران که از تنوع و گوناگونی (Diversity) بالایی برخوردار است افراد از مذاهب و اقوام و گروههای زبانی مختلف در صلح و آرامش و با احترام متقابل به عقاید و آداب یکدیگر زندگی می کنند و مشکلی با هم ندارند. مشکل زمانی بروز می کند که دولت دخالت می کند و امتیازات و رانت هایی را به گروه هایی می دهد که از ویژگیهایی برخوردارند که ربطی به تخصص آنها و شایسته سالاری ندارد. و این استارت تنوع و تضاد بین این گروه ها را دامن می زند. برای مثال مدیری را تنها به خاطر اینکه از یک قبیله است یا چادر سر می کند به کس دیگر که از او متخصص تر و لایق تر است اما با مانتو تردد می کند ترجیح میدهد. یا من تنها به خاطر اینکه سنی هستم ترفیع نمی گیرم اما همکارم که نصف هفته را غیبت می کند به خاطر شیعه بودنش زودتر از من ترفیع می گیرد.
نتیجه اخلاقی این بحث: حجاب اختیاری در جهان معاصر چیز خوبی است.
چای مفید است یا مضر؟ فرزند بیشتر بهتر است یا کمتر؟ اینها موضوعاتی هستند که بستگی به مردم دارد که خودشان تغیین کنند که ...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید