در حدود ۱۶۰ سال قبل با منتشر شدن کاغذ اخبار به مدیریت میرزای شیرازی ، ایران وارد جهان رسانه ای شد و این در حالی است که در غرب این تاریخ به ۴۰۰ سال پیش برمی گردد. و این مسأله از قدمت بحث رسانه ها در کشورهای غربی حکایت می کند و به نسبت همین قدمت ، کار رسانه ای بیشتری انجام شده است و طبعاً پیشرفت های قابل ملاحظه ای صورت گرفته است .
از جمله رسانه های عمومی می توان به روزنامه ها، رادیو ، تلویزیون ، سینما ، ماهواره و در اواخر دهه ۱۹۶۰ پدیده ای به نام اینترنت که جهان را متحول کرد اشاره کرد. (1)
ساده ترین پاسخ به سئوال عنوان را با توجه به این قدمت خود دهم شاید مدخلی مفید به بحث باشد.
اگر رسانه صدای معلم اجازه قد کشیدن از سوی برخی مخاطبین عام و اکثر مخاطبین خاص را ندارد به دلیل کم بودن قدمت کار رسانه در کشور است . با در نظر داشتن این اصل مهم که در غرب همزمان با رسانه ، فرهنگ عمومی و فرهنگ رسمی نیز پیشرفت کرده است اما در کشور ما فرهنگ فقط سنوات یا دهه هایی برای خودنشانی داشته و بیشتر تحت تأثیر سیاست و سیاسیون رنگ باخته است یا گاه به تحجر و ماند فرهنگی مبتلا گشته است . اگر رسانه اینترنتی در این کشورها از اواخر دهه 1960 باعث ایجاد تحول شده اما در کشور ما از سال 1990 به صورت انبوه 200 هزار دستگاه وارد کشور شده و در دهه 1980 به صورت تعداد محدود برای مراکز خاص بوده است . (2)
یعنی 58 سال برای آنان و 28 سال برای ما قابل استفاده بوده است. آنان تولید کننده دانشند و ما مصرف کننده آن . و این هم تفاوت دیگر قضیه. و با در نظر داشتن این نکته که طی سالهای 66 تا 75 ، کامپیوتر به عنوان دکوراسیون و ژست باسوادی مسئولین بر روی میزشان بود و هنوز از دانش آن بی نصیب و محلی برای استفاده مفید نداشتند .
با ذکر این مقدمه بسیار موجز ، خواستم از شما به عنوان مدیر سایتی از رسانه اینترنتی بپرسم چرا هر نوع پیشنهاد یا حرکتی که می تواند جرقه یک حرکت مؤثر برای رشد رسانه و حرفه معلمی باشد یا برای جامعه و افراد آن مؤثر باشد در نطفه باقی می ماند، یا اصلا پاسخگوی دلسوز علاقه مندی ندارد و انگار نه انگار ؟
چرا امکان پیگیری و نتیجه گیری برای یک خواست منطقی که می تواند شفاف و روشن باشد وجود ندارد ؟ مگر رسالت رسانه ترویج آگاهی و اطلاع رسانی نیست ؟
اگر در یک جامعه حمایت و همراهی صاحبان خِرد و قدرت توأمان برای رشد و قد کشیدن هر نوع رسانه مفید نباشد ، ما چگونه به همراهی جهان خواهیم شتافت ؟
آیا از ما که در چنین جامعه ای بی اعتنا به رسانه نفس می کشیم حقی از حقوق شهروندی مان پایمال نمی گردد؟ چرا مخاطبین پیام عادت کرده اند که متن را دریافت اما با اکتفا به ضرب المثل گویا شتر دیدی ، ندیدی ، انگار نه انگار که جامعه از آنان سئوال می پرسد یا انتظار پیگیری دارد، هیچ واکنشی نشان ندهند ؟ یا واکنش محدود آنها برای احساس خطر باشد نه حرمت پاسخگویی به مخاطب.
راستی در چنین جامعۀ لایه به لایه خواب آلود یک رسانه چگونه قد می کشد ؟!! با توان و زور انفرادی مدیر رسانه یا با افزایش تعداد مخاطبین رسانه ؟ هر چند هر دو انرژی مضاعف مصروف می دارند اما در به حرکت درآوردن کاروان انصاف و عدل مسئولین بی اثر یا خیلی کم اثرند. مگر ممکن است یک رسانه فقط رسالت نوشتاری و اطلاع رسانی داشته باشد اما قدرت برانگیختی سیاستمداران را نداشته باشد؟ یا قدرت ایجاد تغییر و تحول لازم را نداشته باشد؟ اگر رسانه عزم مسئولین را جزم نمی سازد و فقط به تنویر افکار عمومی یا حرفه خاصی می پردازد ، این می تواند برای خود آنان خطرناک باشد چون منبع ایجاد نارضایتی و آشوب خواهد بود .
سئوالم از آنان این است در چنین جامعه ای که محکوم به حرکت های انفرادی با قوای محدود خود هستیم چرا برای نعمات این سفره به جای شکرگزاری جهت تداوم ، سنگ اندازی می شود؟ مگر رسانه ها شاهراه هویت بخشی یک جامعه نیستند؟
مگر از مهم ترین ویژگی رسانه همه جاگیر بودن آن نیست ؟ مگر مهم ترین مسئولیت یک رسانه انتقال میراث اجتماعی از نسلی به نسل دیگر نیست ؟ مگر مهم ترین وظیفه رسانه حراست از محیط اجتماعی و ایجاد همبستگی بین اجزای یک جامعه نیست؟
مگر رسانه زشتی یا زیبایی ، حرکت و پویایی یا رخوت و سستی ، عشق و ایثار یا نفرت و خودخواهی ، صداقت و ایستادگی یا دروغ و وارفتگی و.... را به تصویر نمی کشاند ؟
پس چرا در جامعه ما افراد به آئینه وجود یعنی صفحات رسانه می نگرند اما خویشتن خویش را نمی یابند ؟
پس چرا در رسانه صدای معلم ، که لزوما در آن مخاطبین عام و خاص ، مورد توجه است ، از همراهی مخاطبین خاص خبری نیست ؟
علت یکسویه بودن رسانه در جامعه نداشتن دانش رسانه ای است یا نداشتن تعهد اجتماعی ؟
آیا برای همین بین مخاطبین عام و خاص رسانه صدای معلم ، این همه تضاد و بیگانگی حاکم است چون ما از افراد خاص ، صدای حتی یک پلک زدنی را هم نمی شنویم . مگر می شود مورد خطاب یک رسانه چنین در خواب ناز باشد ؟ پس این جامعه چگونه می خواهد نفس بکشد یا تداوم حیات داشته باشد؟
چرا برای نهضت شفاف سازی فیش حقوقی مدیران به جز شما مدیر سایت که همانند ما معلمی ساده اید کسی همراهی نکرد؟
چرا برای پیشنهاد واگذاری تشکل فرهنگیان برای همین سایت صدای معلم ، کسی حتی نقد نکرد ؟ انگشتی به حرکت در نیامد تا احتمال موافقت یا اعتراض مخالفت را به نمایش گذارد ؟
اگر قرار باشد در این رسانه مخاطبان عام فقط برای دلخوشی خود قلم به دست شوند یا ایده و آرمان و طرحی نو در اندازند و حتی به احتمال عملی شدن آنها ، احدی اعتنایی نورزد ، پس آیا ما اینجا برای خود آب در هاون می کوبیم یا همانند مسئولانی که سخنان زیبای عملی نشدنی را در لفافه خواب ناز ملت می پیچانند تا مردم مطمئن گردند که آنان نیز می دانند ولی عامدا یا سهوا نمی خواهند عمل کنند و در جهل مرکب غوطه ور نیستند ، ما نویسندگان نیز زبانم لال چنین می نمائیم ؟
اصلا یک نفر رسالت و وظیفه کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس را برای ما مخاطبین عام تعریف نماید ؟ یا رسالت و وظیفه رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش را ، یا حتی خود وزیر و نمایندگان مجلس را و..... جایگاه حقیقی رسانه صدای معلم در بین مخاطبان عام و خاص آن کجاست ؟ چرا در ارتباط بین این دو مخاطب ، سدی از تَوهم یا محافظه کاری مانع بده و بستان پیام می گردد ؟!
اگر قرار باشد در این جامعه فقط عده ای محدود برای تعهد و رسالت فردی خود دست به کار رسانه که فعالیتی اجتماعی است بزنند پس نامش را رسانه گذاشتن عبث است ، چون افراد این جامعه دانش رسانه ای یا زبان و برداشت مشترکی از آن ندارند، یا اجزای آن با ترکیب خود کل واحد و منسجمی را بوجود نمی آورد.
برانگیختن مخاطب عام که درگیر معضلات و مشکلات حرفه ای خود هستند یا درگیر زندگی روزمرۀ یکنواخت بدون نشاط و امیدند ، زیاد سخت نیست ، مهم برانگیختن مخاطبان خاص است پس یا ما به رسالت خود به نیکی عمل نمی کنیم و یا مخاطبان خاص زره فولادی بر تن دارند که امکان دریافت هر نوع سینگنال یا پیامی را دفع می نمایند. همان اصطلاح برخی از همکاران شاید صادق است یعنی میخ بر آهن کوبیدن. به هر حال در این سیستم معیوب یک طرف باید مقصر باشد.
حال اگر فقط درد مشترک همین بود ، می گفتیم ملت در خواب را بیش از این مرنجانید . شاید مخاطبین خاص به تعداد انگشتان یک دست هم نمی شود اما به هر حال مثل زنبور وزوز کردن مخاطبین عام گوش فلک را می آزارد ، آنانی که به سِرور سایت حمله ور می شوند و حتی یک نماینده یا خود وزارت فرهنگ و ارشاد صدایش در نمی آید یا در ذیل هر متنی مربوط و غیر مربوط نجوای نامیزانی می نوازند و بر مدیر سایت و خود سایت شِکوۀ ناحق می کنند.
همان ماجرای ماشین دودی مطهری یا داستان عامیانه خر و پیرمرد و کودک ، که به هر نحوی مردم باز سخنی برای گفتن دارند یا سخن پدرانمان که سفره بسته یک ایراد دارد اما سفره باز هزار ایراد ( ضرب المثل ترکی است ) . حال این سفره دردمندی من و شما ، تعداد مخاطبینش روز به روز در حال تزاید است و قدرمسلم به عنوان یک سفره باز ، حرف و حدیث گفتنی بسیار خواهد داشت .
اما سئوالم از آنان این است در چنین جامعه ای که محکوم به حرکت های انفرادی با قوای محدود خود هستیم چرا برای نعمات این سفره به جای شکرگزاری جهت تداوم ، سنگ اندازی می شود؟ چرا خودمان به خودمان سنگ می اندازیم ، حداقل بگذاریم تا دیگران یعنی همان مخاطبین خاص سنگ بیندازند تا بهایمان بیشتر گردد.
هیچ می دانید چرا مخاطبین خاص یعنی سیاسیون و مسئولین تراز اول ، ما را به حال خودگذاشته اند و رسانه را یک طرفه به حال خود رها کرده اند ؟!
چون دهه هاست که معلمان می نالند و از اوضاع خود ناراضی اند حداقل از دهه 40 به بعد ، یعنی بیش از نیم قرن ، لذا با زیرکی هر چه تمام این رسانه را تنها و بدون پاسخگویی گذاشته اند تا انرژی و پتانسیل معترضانه معلمان در همین سایت با خود گفتن و خود شنیدن در 24 ساعت شبانه روز ، تخلیه گردد ، هر چند گاه نوک حمله خود آنان هستند اما تجربه آنان نشان داده که با عدم پاسخ به نقد و انتقاد و حتی طرح های سازنده ، می توان تلاش معلمان را کم اثر و خسته و نومید و حتی خنثی ساخت. اگر موفق نشده اند بگوئید خیر.
حال رسالت شمای مدیر رسانه و من مخاطب عام رسانه چیست ؟ پاتک ما برای مقابله با چنین هدفی چه چیز می تواند باشد ؟ برای چنین بی اعتنایی حاکم چگونه می توان اسب تِروایی از اندیشه و خرد جمعی به سوی آنان و در بین آنان فرستاد ؟
بیایید به این سئوال پاسخ بیابیم اما همگی با هم . بدون طنز مستانه یا تکرار واژگان معمولی . سربازان کثیر این بازی چگونه و با چه ساز و کاری بر قدرت و سِمت داران قلیل مستولی گردند؟ با در نظر داشتن این مهم که آنان پیر عرصه سیاستند و ما جوان عرصه خِرد.
بیائید دریابیم کجای راه مان می لنگد؟ چرا تغییرات کاربردی در نظام آموزش و پرورش کشور کُند و بطئی است یا اصلا نیست یا در طریق صلاح عمل نمی کند؟ خدای نکرده این همه انرژی و زمان مصرف شده نیم قرنی همچنان بدون نتایج مفید هدر نرود؟
جایگاه حقیقی رسانه صدای معلم در بین مخاطبان عام و خاص آن کجاست ؟ چرا در ارتباط بین این دو مخاطب ، سدی از تَوهم یا محافظه کاری مانع بده و بستان پیام می گردد ؟!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 - رصد رسانه – ساز و کار ارتباطات – دوم شهریور 96
2 - خبرگزاری دانشجویان ایران - ایسنا - 28 خرداد ۱۳۹۶ - کد خبر 96032815759 – روایت است که امیر عباس هویدا یکی از مقاماتی بود که پس از ورود کامپیوتر در تیرماه 1341 به ایران ، اولین کامپیوتر شخصی در محل کارش داشت.
3 - نمونه هایی از نوشته های بدون پیگیری مورد نظر در متن بالا :
الف - رئیس های " گران قیمت " فراری از " شفاف سازی " و " پاسخ گویی " ؟! 31 فروردين 97 – علی پورسلیمان.
ب - در انتظار پُر رهرو بودن کاروان صداقت : شفاف سازی فیش حقوقی مدیر صدای معلم - 2ارديبهشت 1397 .شعری از ولی اله بایبوردی .
ج - نهضت شفاف سازی فیش حقوقی مدیران ... اصلی که باید انجام شود ! 3 ارديبهشت 1397 . مینو امامی .
د - پیشنهادی برای مدیر سایت صدای معلم و کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی در خصوص تشکل صنفی فرهنگیان ، 4خرداد 1397 - مینو امامی.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید