چاپ کردن این صفحه

مهدی خلیلی : "با تمام افتخار می گویم من آموزگار هستم "

نامه ی یک آموزگار به کارتونیست روزنامه ی همشهری

همین سیاست مدارانی که اکنون صدای آموزگاران را نمی شنوند ؛ فردا صدای هنرمندان و روزنامه نگاران و خبرنگاران را نمی شنوند!
می دانی چرا تیراژکتاب کمتر از 500 نسخه و تیراژ مطبوعات به 5000 نسخه رسیده است ؛ چون در این جامعه فرهنگ جایگاهی ندارد و فرهنگیان و فرهنگ سازان از فقیرترین اقشار جامعه اند. حتما علت را می دانی؟

چون فرهنگ جایگاهی ندارد!

چون فرهنگیان له شده اند و مورد تبیعض واقع گرده اند! راستی ارج و قربی داشته باشی پس چرا...؟

 مهدی خلیلی کاریکاتوریست روزنامه همشهری

سلام
غرض از نوشتن این نامه و بیان این مطالب، کاریکاتوری است که توسط شما درآستانه هفته معلم در روزنامه همشهری چاپ و منتشر گردید. نمی دانم چرا این گونه عمل نمودی و احساسات فرهیخته ترین و فرهنگی ترین قشر جامعه را جریحه دار کردی؟
نمی دانم چه عاملی مجبورت نمود تا چنین گستاخانه این چنین مظلوم ترین قشر جامعه راهدف بگیری و احتمالا شما و رفقای شما در رسانه اصولگرای همشهری ازخشم و عصانیت آموزگاران چنین استنباطی داشته باشید و احتمالا پس از چاپ این کاریکاتور از پیروزی بزرگ سخن بگویید !


دوست عزیزم
حتما می دانی که یک کاریکاتوریست حرفه ای باید یک جامعه شناس و یک روان شناس باشد تا بتواند هنرمندانه و حرفه ای به ارایه هنر خود بپردازد و می دانی که معلمان مظلوم ترین قشر جامعه اند؛ زیرا نه رسانه ای دارند نه بانک و پول و تجارتی و نه در بازی های سیاسی نقشی دارند و معلمان و آموزگاران فقط می خوا هند معلم بمانند و مطالبه اصلی معلمان این است :که معلمی را از ما نگیرید!

ای کاش قبل از این طرح و کاریکاتور اندکی مطالعه می نمودی و احتمالا در خانواده تان و یا بین همسایه ها و اعضای فامیل و دوستان تان که آموزگارند این پرسش را مطرح می نمودی که چرا معلمان و آموزگاران ناراضی و عصبانی اند تا این چنین گستاخانه قضاوت نمی کردی!

شاید شما با این کاریکاتور به دنبال نام ونان می گردی؟

البته تا آنجایی که من می دانم خبرنگاران و روزنامه نگاران از شریف ترین اقشار جامعه می باشند که آنان نیز با سیلی صورت خود را سرخ نموده و از کمترین مزایای مادی برخوردارند! معلمان به دنبال منزلت فرهنگیان و فرهنگ سازان جامعه هستندو منزلت معلمان؛منزلت خبرنگاران و ناشران و نویسندگان و هنرمندان است!!
خوب می دانی که تیراژ مطبوعات و کتاب چقدر است و باز هم خب می دانی که اگر قشر کتاب خوان و روزنامه خوانی باشد ؛همین فرهنگیان هستند و خوب می دانی که اگر هنر و کاریکاتورت می خواهد در معرض نمایش و نقد قرار بگیرد و شما کارتونیستها و خبرنگاران ارج و قربی داشته باشید از ارج وقرب آموزگاران است و همین آموزگاران ؛مشتری و مخاطب شما هستند و خوب می دانی که دوستی با سیاست مداران و مسوولان سیاسی خیلی قابل اعتماد نیست.

همین سیاست مدارانی که اکنون صدای آموزگاران را نمی شنوند ؛ فردا صدای هنرمندان و روزنامه نگاران و خبرنگاران را نمی شنوند!
می دانی چرا تیراژکتاب کمتر از 500 نسخه و تیراژ مطبوعات به 5000 نسخه رسیده است ؛ چون در این جامعه فرهنگ جایگاهی ندارد و فرهنگیان و فرهنگ سازان از فقیرترین اقشار جامعه اند. حتما علت را می دانی؟

چون فرهنگ جایگاهی ندارد!

چون فرهنگیان له شده اند و مورد تبیعض واقع گرده اند! راستی ارج و قربی داشته باشی پس چرا...؟


کاریکاتوریست محترم
درد و دغدغه آموزگاران ؛بی اعتنایی نظام سیاسی به مطالبات به حق آنان می باشد. معلمان می گویند:بگذارید معلمان معلم بمانند و معلمی را از اینان نگیرید و این توقع را از دولت مردان دارند که اگر بودجه و پول نیست برای همه نباشد و اگر هست برای همه باشد  و سوال اين است چرا كارمندي كه در يك وزارتخانه‌ با مدرك همتاي او كار مي‌كند، گاه حدود سه برابر اوحقوق مي‌گيرد؟!
اگر معلمان و مدارس نقش مهمي در توسعه دارند پس چرا اين همه تبعيض وجود دارد؟
باور كنيد عدالت مقدس‌ترين واژه‌اي است كه انسان قبل از هر چيز آن را مي‌خواسته است ...


کارتونیست روزنامه همشهری
معلمان می گویند:
حال اگر معلم به جايي برسد كه عدالت برايش بي‌معنا باشد، نظم چگونه به بار مي‌آيد و بعدها چه نتيجه‌اي خواهد داد و آيا شأن يك جامعه اسلامي و انساني اين گونه است؟ بياييد صادق باشيم و اندكي فكر كنيم و به تلاش معلمان حرمت بگذاريم و به آنها وعده ندهيم.
به قول نويسنده برزيلي پائولوكوئيلو: اول آنكه به وعده‌ها اعتماد نكن. جهان پر از وعده است، وعده ثروت، رستگاري ابدي، عشق مطلق. بعضي‌ها فكر مي‌كنند كه مي‌توانند وعده هر چيزي را بدهند؛ ديگران هر وعده‌اي را كه روزگار بهتري را براي آنها تضمين كند، مي‌پذيرند. اين كه چه طور ديگر مشكل خودشان است، كساني كه وعده مي‌دهند وفا نمي‌كنند به ناتواني هم نمي‌رسند و همين بلا بر سر آنها مي‌آيد كه دل شان را به وعده‌ها خوش مي‌كنند و هم اوست كه مي‌گويد: كسي كه نمك را به زير قيمت مي‌فروشد، حتما به شدت به پول احتياج دارد .كسي كه از اين موقعيت استفاده مي‌كند،نشان مي‌دهد كه به عرق و مبارزه يك انسان براي توليد نمك احترام نمي‌گذارد.

بياييد بر معلم حرمت نهيم تا او با آسودگي بتواند نسلي خوب و سالم براي جامعه تربيت كند .
هنرمند عزیز و روزنامه نگار همشهری نمی دانم این نامه آبراهام لینکلن را خوانده ای؟


آبراهام لينكلن درنامه ای به آموزگار پسرش مي‌نويسد، برايتان بگويم: به پسرم درس بدهيد. او بايد بداند كه همه مردم عادل و همه آن‌ها صادق نيستند؛ اما به پسرم بياموزيد كه به ازاي هر شياد، انسان صديق هم وجود دارد. به او بگوييد به ازاي هر سياست مدار خودخواه، رهبري جوانمرد هم يافت مي‌شود. مي‌دانم كه وقت مي‌گيرد، اما به او بياموزيد كه اگر با كار و زحمت خويش يك دلار كاسبي كند، بهتر از آن است كه جايي روي زمين ۵ دلار بيابد. به پسرم بياموزيد كه در مدرسه بهتر اين است كه مردود شود؛ اما با تقلب به قبولي نرسد .
.
کارتونیست همشهری
شما و دوستان رسانه ای شما در روزنامه همشهری فقط بگذاريد معلمان، معلم بمانند و معلمي را از معلمان نگيريد. معلمان، عشق و شور مي‌خواهند و مسوولان موظفند كه اين امور را مهيا نمايند؛و مطالبه اصلی معلمان همین است.15 سال قبل که برای روزنامه همشهری می نوشتم چنین تفکری حاکم نبود و دبیر سرویس فرهنگی روزنامه همشهری با دکتر مرتضی مجدفر بوده است.

اکنون بر سر روزنامه همشهری چه آمده که اینگونه به تحقیر معلمان پرداخته اید؟


با احترام مهدی خلیلی
صاحب امتیاز و مدیر مسوول مجله آشیانه خوشبختی ؛ برنده 30 جشنواره مطبوعاتی و رسانه ای ؛مدرس دانشگاه و البته :

با تمام افتخار می گویم من آموزگار منطقه 2 تهران می باشم .


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

جمعه, 03 ارديبهشت 1394 21:35 خوانده شده: 3590 دفعه

در همین زمینه بخوانید: