چاپ کردن این صفحه

راستی چگونه قرار است با تمام این اوصاف ، ما مصرف کننده کالای ایرانی باشیم؟

چه شد آن حیاط مهربانی ...امروز دیگر دید و بازدید عید عطر و بوی مهربانی و اشتیاق نمی دهد

مینو امامی/ همکار صدای معلم

عید ایرانی و حمایت از کالای ایرانی  چیزهای خوب در جامعه ما امروز تبدیل به خاطره گردیده است. ترسم آرام آرام چهره خوبی رخت بربندد و ما بدون وجود آنها زندگی محنت باری را بر دوش کشیم. هر چه بود به برکت وجود مادربزرگ و پدربزرگ بود. یا به برکت خانه های افقی قدیمی بود با بوی رطوبت نم دارش. گوشه گوشۀ آن خانه ها پُر بود از خاطره تولد فرزندان و نوه ها. یا خاطره سفره های دورهمی بیش از ده نفره . سفره هم برای خود برکتی داشت. سفره هم برای خود بوی مهربانی داشت. بوی سنگگ تازه برشته یا صدای غُرغُر سماور لب سفره با قوری قرمز عکس شاهزاده قجری.
حیاط نیمه خاکی جارو خورده آب پاشیده بوی رحمت خدا یعنی خاک نم دار می داد. دوچرخه کهنه پدر پارک در کنار دیوار کاه گلی. حوض آبی پر از آب با ماهی قرمزهای کوچک شاد. پنجره های چوبی قدیمی که بالا - پایین باز و بسته می شد (پنجره های مدل اُرسی ). اتاق های تو در توی دیوار گچی با طاقچه های دراز به موازات هم که با پارچه سفید گلدوزی شده مادربزرگ با گل های قرمز و نارنجی و زرد، و بر رویش چراغ نفتی های لاله دار طرح گُلی . شب یلدا یا تحویل سال فقط یک رسم نبود یا یک سنت نخ نما شدۀ بی معنی. هر یک برای خود ادب داشت و زیبایی آنها به زیبایی آدم هایش با صفای دلهایشان بود. عیدی پدر خیر بود و برکت . فقط پیر و بزرگ خانواده عیدی می داد .شاید برای یادآوری همه افراد خانواده که یادشان نرود رسم احترام و وفاداری. نَفَس آدمی از این همه شور و ذوق و عشق و محبت و دوستی و گذشت و... می گرفت.

اما گویی زمان با گذشت خود سعی بر تخریب تابلوی زندگی را داشت. زمان و تکنولوژی همه این زیبایی ها را شست و بُرد. به بهانه افزایش جمعیت ، ابتدا وسعت شهرها توسعه یافت و سپس ابزار و ادات تکنولوژی بی امان ما را محاصره ساخت و خانه های افقی شدند عمودی .
حیاط مهربانی بهایش آن چنان افزایش یافت که برای تازه هایش توان خرید نبود و برای قدیمی هایش هم هوس فروش و دست یافتن به نرخ روزش بود. یک ایپدمی ظاهرا کُند اما سریع ، همه حیاط داران را تسلیم فروش و خرید آپارتمان ساخت. آنهایی هم که مقاومت می کنند مورد مذمت همسایه و فامیل و بنگاه املاکی محله قرار می گیرند.دیوار مهربانی خانه های شهر یکی پس از دیگری فرو ریخت و آرام آرام کل خاطرات شیرین زندگی خانواده گسترده پدربزرگ و مادربزرگ و پنج برادر با زن و بچه هایشان متلاشی گردید و مهربانی جایش را با نامهربانی تعویض نمود. نامش شد گرفتاری و وقت نداشتن برای عزیزان یا نامش شد امنیت و عدم اعتماد به بیگانگان. قفل های در ، از چِفت پشت انداز گذشته تبدیل به پیچیدگی قفل های دزدگیر خارجی شد. حصار ما از خویشاوندان و فامیل و آشنا و هم محله ای هر چه بیشتر شد، فاصله ما نیز با آنها افزایش یافت. شدیم بیگانه از هم. فقط یک سلام خشک و خالی .آن هم سرد و غیر منعطف.

عید ایرانی و حمایت از کالای ایرانی

امروز دیگر دید و بازدید عید عطر و بوی مهربانی و اشتیاق نمی دهد. امروز افراد از هم فرار می کنند. امروز ارسال پیام جایگزین دید و بازدید گردیده است. تلفن هم نمی زنیم کی حوصله صحبت کردن یا تعارف کردن دارد؟ کی حوصله شنیدن صدای....... دارد؟ گویی هیچ کدام از ما رغبت روبه رویی با آشنایان را حتی برای سالی یک بار هم ، دیگر نداریم. ما امروز تحمل غیر خودی را حتی اگر خواهر و برادرمان هم باشد نداریم. دروغ هایمان زیاد شده و فرارهایمان از یکدیگر بی حد و حساب.

آپارتمان های سر به فلک کشیده سایه تاریک و نامهربان خود را بر روی دل هایمان افکنده و مراقب ماست که مبادا نقض عهدنامه کنیم و بخواهیم مهمان نوازی کنیم. افراد سرد و بی روح گشته اند. سفره هفت سین صفا و عطر و بوی قدیم خود را ندارد.اگر هفت سین خود را بر روی سفره می چینیم یا نامش را سفره می گذاریم به برکت سفره های گذشتگانمان است اما سفره های امروزی ترمه های مصنوعی بی روح است که صفا در آن رنگ می بازد. ماهی های قرمز کوچک داخل تُنگ شیشه ای دیگر شاد نیستند. افراد خود را در خانه حبس می کنند ومی گویند رفته ایم سفر.  دید و بازدید نوروز که تبدیل به صله رحم سالی یک بار شده ،آرام آرام ، آن نیز با بهانه هایی دارد از دست می رود. راستی با ما چه کرده اند که تحمل همنشینی و همراهی دل یکدیگر را دیگر نداریم ؟

راستی ما هیچ فهمیدیم بر سرمان چه گذشت که چنین سنت گریز و آداب و رسوم خراب کن شدیم؟ امروز هر فرد در هر سن و سالی که شاغل است عیدی می دهد و تبرک بزرگ منشی پدر یا پدربزرگ دیگر بهایی ندارد. یا مثل گذشته نیست که به معنویت عیدی بیندیشند ، امروز رقم پرداخت عیدی هم کلاس دارد. کم و زیاد عیدی توسط کودکان و نوجوانان مَحک می خورد. معترض می شوند و دیگر از تواضع و سر فرود آوردن در برابر بزرگی بزرگان خبری نیست.

دید و بازدید نوروز که تبدیل به صله رحم سالی یک بار شده ، آرام آرام ، آن نیز با بهانه هایی دارد از دست می رود. راستی با ما چه کرده اند که تحمل همنشینی و همراهی دل یکدیگر را دیگر نداریم ؟ چرا ما از یکدیگر فرار می کنیم؟ رشد و توسعه و ترقی اقتصادی و اجتماعی به بهای نیستی فرهنگ خودی ؟!! ارزش مترقی شدن را داشت؟ از خود گذشتگی جای خود را به از خود بیگانگی داده تا جایی که ما تنهای تنهائیم. فقط خودمان هستیم و زن و بچه هایمان. فاصله مان با پدر و مادر هم زیاد شده یا آنها را سپردیم خانه سالمندان که دو سه روز زندگی خود، نفس راحتی بکشیم!

عید ایرانی و حمایت از کالای ایرانی

 

ما امروز تنهائیم . تنهای تنها . ما امروز به همراهی توسعه اقتصادی - اجتماعی عاریتی از کشورهای پیشرفته ، فرهنگ خودی را به خاک خوردن و فراموشی محکوم کرده ایم. اما خود آنان با همراهی پیشرفت ، فرهنگ انسانی و انسانیت نویی را جایگزین عطر و بوی خاطرات قدیمی کرده اند. امروز آنان فرهنگ پیشرفته ای هم دارند چون همسو حرکت کرده اند اما ما فرهنگ را قربانی راحتی زندگی مدرن کردیم . امروز محتوای زندگی آنان پُر ملات و زندگی ما کم مایه گردیده است. خود پیشرفت کنندگان حواسشان بود که فرهنگ را فراموش نکنند چون لازمه حیات بشری است اما ما در تقلید کورکورانه خود فرهنگ را به کناری نهادیم و سرعت الگوجویی خود را شتاب بخشیدیم.


 عید و سفره هفت سین و دید و بازدید ، همه چیز در گذشته دور ماند . دیگر کسی نیست تا خاطرات آن را نیز تعریف کند چون فاصله ما با آن زیاد شده است و یا اصلا خاطره ای وجود ندارد. ما امروز خیر و برکت همدلی را از دست داده ایم . ما امروز عشق و مودت را از دست داده ایم. ما امروز با بیگانگی از غنای موسیقی سنتی خود ، موسیقی خارجی گوش می دهیم . امروز همه چیز ما غیر ایرانی است.

راستی چگونه قرار است با تمام این اوصاف ، ما مصرف کننده کالای ایرانی باشیم؟


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دوشنبه, 05 فروردين 1397 12:58 خوانده شده: 4312 دفعه

در همین زمینه بخوانید: