رئیس اداره یا مدیر کل استان یا شاید وزیر محترم ،
منم خدمتگزار مدرسه ای که به حکم شما مدیران از تعطیلات عید نیز بی بهره ام . اگر برای حیثیت شغلی ام ارزش و بهایی قائل نیستید حداقل بر روح انسانی ام رحم می کردید. بر عیال و فرزندانم که برای این تعطیلات و حال و هوای آن ، از مدت ها پیش برنامه رفتن خونه مادربزرگ و پدربزرگ و خاله و عمه و...... را چیده بودند ،رحم می کردید.
من که یک عمر با سواد دانشگاهی یا با چند کلاس ابتدایی گرد و غبار فرزندان این مرز و بوم را مهمان ریه های بینوایم ساخته ام ، من که همیشه توسط مدیر مدرسه از برو بیاهای مربوط و نامربوط خسته گشته ام ، من که همانند چارلی چاپلین در عصر جدید ، آدمی بی اختیار و بی اراده گردیده ام ، حداقل چند روز تعطیل عید، کلید آزادی روح و جسمم را به خودم هدیه می دادید.
پارو کردن برف مدرسه ، جارو کردن زیر پای تلمیذان ، نصب چراغ های دهه فجر ، چای سیاحت معلمان ، پذیرایی بازدیدهای وقت و بی وقت مسئولین ، خرید نان صبحانه کادر دفتر ، پاس شدن بین مدرسه و اداره و گاه بین سایر مدارس ، تعمیرات کم و زیاد خرابی های برق و آب و شیرآلات و..... یعنی ختم کلام آچار فرانسه یک مدرسه ، هم مدیرم هم رئیس اداره و هم مدیر کل ، اما به حق و حقوق که می رسد هیچ نیستم .
حداقل به ما خدمتگزاران مدارس کمترین احترام را می گذاشتید و برای اسکان مدارس از ما می پرسیدید که راضی هستیم نگبهان اموال دولت بمانیم یا خیر ؟ این کمترین ارزش را هم برای ما قائل نشدید و واژه اجبار را بر این ناخواسته تحمیل نمودید.
اسکان مدارس برای ما خدمتگزاران هم دردسر بزرگی است چه در عید و چه تابستان . لطف کنید ریز حقوق خدمتگزاران را یک بار با وجدان الهی از دیدۀ منت خود بگذرانید.
هم مدیرم هم رئیس اداره و هم مدیر کل ، اما به حق و حقوق که می رسد هیچ نیستم ما هم انسانیم . ما هم از واژه حق و حقوق انسانی مفرح می شویم. چرا چنین ظلمی را بر ما تحمیل نموده اید که دادرسی هم نداریم ، نه مدیر خُرد و نه مدیر کلان ، نه وزیر و نه مجلسی ها . به کجا بریم بساط غم خود را که خریداری عادل و دلسوز داشته باشد؟!!
شما معلم عزیز که برای اسکان مدارس دست و پا می شکنید ، ناله های ما را هم بشنوید. در اوضاع اسفبار چنین طرحی افرادی چون ما زیر چرخ های بی عدالتی آن له می گردیم ، اجازه دراز کردن پاهای خود برای کشیدن نفسی راحت در تنها اتاق سرایداری یک مدرسه را برای سه روز بدون آقا بالا سر را هم نداریم.
راستی بابای یک مدرسه یا خدمتگزار و سرایدار چه کسی است ؟ این همه از حقوق پایمال شده معلمان سخن می رانیم ، نباید به فکر این مهربانان پنهان نیز باشیم ؟
اسکان مدارس طرحی زبون و نابخردانه ای است که علاوه بر اهانت و خواری کرامت شغلی معلمان ، باعث دردمندی خدمتگزاران مدارس نیز
می گردد.
اگر آموزش و پرورش حقیقتا نگران سلامتی معلمان است با هزینه کرد مبلغی همانند طرح خاتم بازنشستگان ، حق سفری برای آنانی که قصد سفر دارند قائل شود ، تا با عزت و سربلندی مهمان شهرهای مختلف کشور گردند و فقط هزینه وسیله نقلیه برعهده معلم باشد که نوع آن را خود انتخاب می نمایند. منزلت یعنی این . هزینه هتل و غذا برعهده دولت خواهد بود.
طرح اسکان مدارس بدترین تصمیم و سیاست اتخاذ شده توسط آموزش و پرورش است که متأسفانه به دلیل تأمین منافع مالی ، قصد حداکثر بهره مندی از فضای مدرسه را دارد . آبروی از دست رفته معلمان را به آنان برگردانید و با عزت و احترام آنان در جامعه سوداگری ننمائید.
خطاب به تمامی معلمانی که در مدارس سراسر کشور اسکان یافته اید به جای تسلیم و تبعیت ، بهتر نبود مطالبه گر حق و حقوق انسانی خود بودید؟!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید