چاپ کردن این صفحه

بازرس قبل از انقلاب و راهبر تعلیماتی یا آموزشی بعد از انقلاب چه کسی است و چه تأثیری در بهبود اوضاع آموزش دوره ابتدایی دارد؟

مینو امامی/ همکار صدای معلم

تعریف و خصوصیات بازرس قبل از انقلاب و راهبر تعلیماتی یا آموزشی بعد از انقلاب در نظام آموزشی  از گذشته دور افرادی به عنوان بازرس وارد کلاس می شدند. وقتی محصل بودیم با ورود آنان به کلاس درس ،معلم و دانش آموز هر دو همانند یک تخته چوب خشک می شدیم صاف و بی حرکت. با چشمانی نگران و ترسان در تعقیب او . دهانمان از ترس خشک می شد.
فریاد بر پا بر جای مبصر ما را بیشتر می ترساند . پادگان ندیده ایم اما از حال و هوای آن در فیلم ها آگاهیم . معلم بیچاره پای تخته سبز میخکوب می شد . دقایق سنگینی بود و 5 - 10 دقیقه همانند یک عمر می گذشت. ما دانش آموزان به جز ترس چیزی از این بازدید نمی فهمیدیم . نگاه نگران چرخشی دانش آموزان القای این اصل را موجب می شد که معلمم درس دادن بَلد نیست بازرس اومده یادش بدهد!!
وقتی می رفت درست مثل راحت باش سربازان ، نفسی با صدای بلند می کشیدیم . صدای نفس هایمان با صدای جابه جا شدنمان کلاس را پُرجنب و جوش می ساخت.

تعریف و خصوصیات بازرس قبل از انقلاب و راهبر تعلیماتی یا آموزشی بعد از انقلاب در نظام آموزشی

ایام تحصیل گذشت و خود معلم شدیم . اوضاع فرقی نکرده بود باز همه آن ماجرا تجربه می شد. معلمین نیز همراه دانش آموزان یک شرایط رفلکسی از ترس دارند. خشکی آب دهان ، لرزش پاها و صدا ، نگرانی در انجام تدریس و.... این همه واکنش نتیجه سیاست های مدیران ماست. قصد پنهان اهداف آنان نیز همین است. کنترل از طریق ایجاد رعب و وحشت (کارکرد پنهان ) اما قصد آشکاری که معرفی می کنند کمک به حال آموزش و روش تدریس معلم است. (کارکرد آشکار) البته از نظر مسئولین ، از نظر ما برعکس این درست است.

راستی بازرس قبل از انقلاب و راهنمای بعد انقلاب و راهبر تعلیماتی یا آموزشی امروز چه کسی است؟

مدیران کلان ما در این جامعه برای کنترل از راه دور عوامل زیر دست و برای تلاش آنان جهت بهترین بودن که اثر مثبت برای تعالی جامعه خواهد داشت اقدام به خلق عناوین لرزه بر اندام اندازی می نمایند که کمترین سهمی در بهبود اوضاع آموزشی ندارند   راهبر آموزشی عنوان جدیدی است که بنا به ضروریاتی از سال تحصیلی 92-91 همزمان با ایجاد پایه ششم در دوره ابتدایی به وجود آمد. از جمله وظایف مهم راهبران آموزشی بازدید از کلاس های درس و نظارت بر آموزش معلمین ، شناخت و تشویق خلاقیت های همکاران ،
پیدا کردن مشکلات و تنگناهای آموزشی و تلاش در جهت رفع آنها با کمک اداره محترم و گروه های درسی است . همچنین پیگیری برای تشکیل کارگاه های آموزشی و آموزش های ضمن خدمت از وظایف اوست. راهبر به درخواست اداره برای بررسی مواردی که مستقیما با آموزش مربوط می شود انجام وظیفه می کند. گزارش راهبر با حضور مدیر مدرسه تهیه می گردد اما نیازی به تأیید او نیست و فرد راهبر مستقیما آن را به اداره ارسال می کند. برخی از راهبران چون قبلا مدیر بودند معلمان به آنها اعتماد نمی کنند یا چون سالها از کلاس دور
بوده اند او را شایسته راهبری نمی دانند اما هدف کلی ، شناسایی نکات مثبت و تقویت آن و کم رنگ کردن جنبه های ضعیف فعالیت همکار است.**

وظايف راهنمايان تعليماتی (آموزشی ):

1 ـ برنامه ‌ريزی آموزشی

نقد: تا جایی که به معلم مربوط است برنامه ریزی آموزشی یا طرح درسی وظیفه خود معلم است . یک معلم در قبال محتوا و حجم کتابی
که قرار است تدریس نماید با توجه به بودجه بندی زمان ، بایستی به هماهنگی و نظم در کارکردهایش بیندیشد.

2 ـ توسعه و تحقق برنامه‌های درسی

نقد: منظور از توسعه درسی چیست؟ یک معلم تا چه حدی مجاز به این امر است؟ زمان یا حیطه آموزش ، چنین اجازه ای به او می دهد؟ کلاس درس و مدرسه حریم آموزشی معلمان است و حضور نامحرمانی که با آنان همسو یا همفکر نیستند قداست این حریم را به خطر می اندازد. واقعیت را قبول کنیم راهنما یا راهبر و معلم در قبال هم گارد دفاعی به خود می گیرند ، یکی برای دفاع و دیگری برای حمله آماده می شود. اگر فرد راهبر یا راهنما ، همکاری ناشناس برای ما باشد به او اعتماد نمی کنیم و گوشه لبمان برای خندۀ صمیمیت شکوفا نمی شود.
یک راهبر چگونه می تواند در امر توسعه برنامه درسی دخالت نماید؟ مگر تحقق برنامه درسی وظیفه اصلی یک معلم نیست؟

3 ـ نظارت و هماهنگی

نقد: معلمان در کلاس درس از دو منظر دست و پا بسته اند: محدودیت زمانی ، محدودیت محتوایی . اگر انتخاب معلمان از کانال پرورش و تربیت تخصصی واقعی بگذرد و معلم واقعا معلم باشد به جای نظارت و هماهنگی خارج مدرسه ای ما شاهد هماهنگی ناشی از خود همکاران آن معلم بودیم. امر نظارت در سازمانی که اعتماد و همراهی در آن نیست دارای بار منفی است. گروه های آموزشی نیز در این مهم ناتوانند. نظارت و هماهنگی در یک سازمان نیازمند پذیرش اولیه از سوی نظارت شوندگان است. کدام معلم می پسندد چندین ناظر برای فعالیت خود داشته باشد؟ ما باید در تربیت معلم استاندارد بکوشیم نه در جهت تثبیت نظارت های چندگانه عمل نمائیم. ایراد مهم همان عدم برقراری ارتباط درست مابین همکارانی است که هم پایه یا هم رشته اند

4 ـ رهبری آموزشی

نقد: رهبر اصلی آموزشی خود معلم است. منتهی ما چون بال و پر او را هم از لحاظ کارکردی با جدایی پرورش از آموزش و هم از لحاظ منزلتی با زیر فقر نگه داشتن او ، شکسته ایم لذا مسئولین آموزش و پرورش به جای اتخاذ سیاست های راهبردی مؤثر برای حل دشواری
ناشی از سیاست هایشان ، به خلق داروغه هایی با عنوان رهبری آموزشی نموده اند ،که شرح وظایف و ماهیت وجودی آن برای یک معلم چراغی خاموش است.من معلم حق دارم بدانم کسی که به حریم کلاسم وارد می شود روی چه اصل و اساسی است و شرح وظایف رسمی او چیست؟ که اصولا این مراحل برای معلم روشن نمی گردد. یعنی اگر یک رهگذر معمولی هنرمند خوبی باشد می تواند اولیای مدرسه را به خوبی رنگ کند نه کارت شناسایی و نه آشنایی با سِمت، هیچکدام لازم نیست.

5 ـ ايجاد انگيزه

نقد: راهبران آموزشی یا هر نقش دیگر کنترل کننده معلم و امر تدریس ، عاملان حذف انگیزه یا انگیزش های درونی و بیرونی معلمان محسوب می شوند. آنان سهمی در ایجاد انگیزه یا ندارند یا خیلی کم اثر دارند.
ایجاد انگیزه نیاز به خمیرمایه تشویقی - حمایتی دارد. نیاز به پتانسیل تحریک توانایی ها دارد. انگیزش درونی یا بیرونی نیاز به دانش روانشناسی و علوم تربیتی دارد ؟ چند تن از این راهنمایان در چنین رشته هایی تحصیل کرده اند؟ یا همانند سرگروه های آموزشی صرفا برای این مهم انتخاب شده اند و بدون هر نوع کلاس آموزشی مشغول به کار هستند؟

تعریف و خصوصیات بازرس قبل از انقلاب و راهبر تعلیماتی یا آموزشی بعد از انقلاب در نظام آموزشی

به جای این همه عنوان شغلی می توانید دوستی و صمیمیت همکاران را بها بدهید فرهنگ همدلی و همفکری را تقویت نمائید تا چند همکار به اتفاق یکدیگر و با هم حل مشکل نمایند. معلمان ما با غرور شغلی خود ، وجود و معلومات خود را دست نیافتنی نموده اند . آنان خود را نمی شکنند تا یاد بگیرند یا یاد بدهند. دلیل امر مشخص است ایجاد رقابت منفی بین آنها یا انتخاب شاخص هایی برای رسیدن به شرایط برتر چون درصد قبولی ، جشنواره تدریس برتر ، طرح رتبه بندی و امتیازات فردی برتر نسبت به سایر همکاران جهت برخورداری از آن و ..... که همگی برای پنهان کردن محتوای روش تدریس یا شیوه های مؤثر در امر تدریس می باشد.

چرا افراد مسئول یا وزیر چنین طرح هایی برای فرهنگیان ترسیم می سازند؟ چون ما وقتی کودک و فرزند خانواده بودیم والدین از بالای
نوک دماغ به ما می نگریستند و دستور دهی و اطاعت از آنان را مطابق رسم و سنت گذشتگان می دانستند ، لذا کارکرد والدین همراه و
کنار فرزندان با مشورت و همفکری یا نظر پرسی ، نبوده است . والدین در نقطه مقابل فرزندان ،آنان را مجبور به فرمانبری نموده و برای
ایجاد آرامش در منزل یا برای انجام حیطه های وظیفه ای فرزند چون کمک کردن در کار منزل یا خرید یا درس خواندن و...... شیوه مرسوم رقابتی – ستیزه جویی را رواج داده اند. ما با این روش آنان را گه گاهی مجبور به دروغ گویی یا پنهان سازی واقعیت یا حقه و حیله زدن وادار نموده ایم. و امروز همان فرزند ، مدیر یا مسئول و وزیر گردیده است و او بهترین روش مدیریتی را ایجاد رقابت ستیزه جویانه یا منفی بین کارمندان می داند چون در چنین سیستم فکری ، جامعه پذیر گردیده است و ارزش های اِعمال شده بر او از سوی تمامی نهادهای اجتماعی در جهت چینش بهترین و برترین ، معنا یافته است.

می توانستیم به جای این دردنامه کهن ، فرزندان خود را به همکاری در انجام امور دعوت کنیم یا با جلسات صمیمانه و مهربانه آنان را ساعاتی برای مشورت در کنار اعضای خانواده با یکدیگر بنشانیم یا گذشت و فداکاری برای اعضای خانواده را آموزش می دادیم. چون اگر او این فعالیت های مؤثر در تربیت درست را در محیط خانواده به عنوان اولین نهاد اجتماعی فرا نگیرد در جامعه بزرگ تر هرگز معجزه ای صورت نخواهد گرفت. برای همین ویژگی هایی چون همدلی و همراهی و همفکری را در بین خود غائب می بینیم ، چون چنین ارزش هایی در وجود ما درونی نشده است.
لذا مدیران کلان ما در این جامعه برای کنترل از راه دور عوامل زیر دست و برای تلاش آنان جهت بهترین بودن که اثر مثبت برای تعالی جامعه خواهد داشت اقدام به خلق عناوین لرزه بر اندام اندازی می نمایند که کمترین سهمی در بهبود اوضاع آموزشی ندارند.

از جمله ایرادات دیگر می توان به موارد زیر اشاره نمود:

ایراد دیگر تداخل نقش هاست. در یک مدرسه هم راهنماست هم راهبر آموزشی و هم سرگروه ، همه این ها را می توان در یک نقش جمع نمود.

ایراد دیگر نبود شرح وظایف معین یا عدم معرفی آن به زیر مجموعه می باشد، من باید از وظایف یک راهبر آموزشی آگاهی داشته باشم تا
در حیطه های غیر قانونی انجام وظایف او مجبور به همکاری نباشم یا موارد همکاری را بشناسم.

ایراد مهم همان عدم برقراری ارتباط درست مابین همکارانی است که هم پایه یا هم رشته اند . در زمان تدریس ما این نیز تجربه می شد
حال را نمی دانم ، اما به لحاظ همان روش اشتباه تربیتی ، تبادل افکار یا انتقال تجربه از سوی همکاران با عدم اعتماد و خباثت توأم بود.
دو نهاد خانواده و مدرسه به عنوان نهادهای زیربنایی و بزرگ اثر گذار بر تربیت فردی ( شخصیت فردی ) و بر تربیت اجتماعی ( شخصیت اجتماعی ) کودکان بایستی به همسویی و اصلاح شیوه تربیتی خود بپردازند. یعنی اصلاح فرهنگی بهترین روش در جهت پیشبرد اهداف آموزشی و تربیتی است نه خلق هراز چندگاهی نقش های بازرسی و نظارتی و کنترلی.

معلمان ما با غرور شغلی خود ، وجود و معلومات خود را دست نیافتنی نموده اند . آنان خود را نمی شکنند تا یاد بگیرند یا یاد بدهند   به جای اختراع نقش هایی مشابه برای ادعای بهبود کیفیت و کمیت آموزشی ، بیائیم تا تربیت کودکان خانه و مدرسه را اعتلای فرهنگی ببخشیم و روح همکاری ، همراهی ، مشورت و احترام به آرای دیگران را به آنان فرا دهیم . برای پیشبرد اهداف آموزشی شدیدا به فعالیت های همه جانبه فرهنگی نه صرفا در بُعد مذهبی بلکه در سایر ابعاد یعنی هنر و موسیقی و آداب و سنن و رسوم و ارزش ها و هنجارها و...... نیازمندیم. ما از فرهنگ کشور بسیار غافلیم.
به وجود آوردن تعامل اجتماعی بر اساس فعالیت های مشارکتی که خود کنترل می باشد و نیازی به فردی خارج از محیط مدرسه جهت کیفیت بخشی آموزشی یا تبادل تجربیات نیست. من معلم باید شهامت پرسش کردن از همکار را داشته باشم ، قبل از دانش آموز باید من معلم درک کنم که نمی دانم و نیاز به پرسیدن دارم ، ندانستن عیب نیست ، نپرسیدن و در جهل مرکب ماندن عار است.

همکار مهربان و فهیمم :

بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

**استفاده شده از وبلاگ ولی عبدی پور دبیر مطالعات اجتماعی شهرستان ماکو با عنوان "راهبر آموزشی همان معلم راهنما نیست ".


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

یکشنبه, 26 اسفند 1396 22:02 خوانده شده: 4119 دفعه

در همین زمینه بخوانید: