صداي معلم عزيز
شوراي عالی انقلاب فرهنگي همان مشروعيتي را در قالب نظام دارد كه مجلس دارد.اگر موضوع مخالفت با وجود چنين نهادي است كه پيش و پس از اين مي توان به آن پرداخت.
اگر منظورتان انتصابي بودن اعضاي شوراي انقلاب فرهنگي است كه مجلس نيز با وجود نظارت استصوابي وضعيت مشابهي دارد. مجلس فعلي نمايندگي مردم ايران را نمي كند. به راستي اگر نظارت استصوابي نبود چه درصدي از نمايندگاه كنوني به مجلس راه مي يافتند؟ با اين وصف آيا بطحايي كه از چنين مجلسي رأي اعتماد گرفته است، وزيرآموزش و پرورش محسوب مي شود؟ آيا حكيم زاده و زرافشان معاونان واقعي آموزش و پرورش هستند و يا اشغال كنندگان مناصب مذكور؟
به راستي اگر نظارت استصوابي و چنين تركيبي در مجلس نبود و وزير بدون ملاحظات ايدئولوژيك انتخاب مي شد، موقعيت بطحائي و امثال حكيم زاده كجا بود؟آيا نويد ادهم مي توانست دبير شوراي عالي آموزش و پرورش باشد؟
اعضاي فعلي شوراي عالي در كدام موقعيت مي توانستند قرار داشته باشند؟
حال چطور شده است كه وزير و معاونانش و اعضاي شورايعالي مشروعيت براي تصميم گيري دارند و شوراي انقلاب فرهنگي ندارد؟
در قالب نظام سياسي كنوني شوراي انقلاب فرهنگي شأن قانون گذاري دارد و طبق تقسيم كار نا نوشته خود با مجلس، مصوباتي كه پيش از اين به آن شورا تعلق داشته است،در آينده نيز توسط خود شورا تعديل خواهد شد.
تعجب از صداي معلم است كه نكته اي را مطرح مي كند كه نشان مي دهد به ساختار تصميم گيري كشور واقف نيست.كه البته از حكيم زاده بعيد نيست چرا كه به اين امور آشنائي ندارد و از سر كلاس درس به جاي كسب تجربه كارشناسي، در منصب معاون نشسته است.
اگر منظور صداي معلم اعتراض به وجود چنين نهادي است كه تنها مشمول شوراي انقلاب فرهنگي نبايد شود بلكه مجمع تشخيص و شوراي نگهبان و نظارت استصوابي و ... را نيز بايد در بر گيرد.
البته بايد بدانيد كه در همه كشورها نهاد قانون گذاري كه با رأي مردم انتخاب نمي شود نيز وجود دارد. مجلس سنا چنين وضعي دارد كه البته فرايند عضويتش با مجمع و شوراي انقلاب فرهنگب به كلي متفاوت است.
در پايان سئوال مي كنم كه اگر شوراي انقلاب فرهنگي مصوبه انحلال را تأئيد مي كرد، آيا بطحائي و حكيم زاده به دخالت شورا در امور آموزش و پرورش معترض مي شدند؟
اگر بطحائي چنين شورائي را مشروع نمي داند چرا در جلساتش شركت مي كند؟ نكته اين است كه بطحائي خبطي ديگر را با تحريك حكيم زاده مرتكب شده است و بدون لابي با مخبر چنين مصوبه اي را گذرانده است. انگيزه او از چنين اقدامي مبهم است. او قائل به استرس و مافيا و از اين حرفها نيست. او تجربه استرس براي پذيرش در آزمونهاي ورودي را هرگز شخصا نداشته است. اينكه چرا به چنين مهلكه اي وارد شده است لبا توجه به شخصيت و مشي محافظه كارانه اش عجيب است و در آينده روشن خواهد شد.
خلاصه اينكه زاويه ورود صداي معلم به اين موضوع درست نيست.
به زعم اينجانب حتي اگر نهادي غير مشروع و غير پاسخگوئي جلوي چنين اشتباه بزرگي را بگيرد بايد مورد استقبال قرار گيرد.
اين تصميم به طبقاتي شدن آموزش و پرورش خواهد انجاميد و تنها مسير دسترسي دانش آموزان مستعد ولي بي بضاعت را به آموزش نسبتا با كيفيت سد خواهد كرد.خانواده هاي متمكن راهش را پيدا خواهند كرد كه چگونه چنين مقرراتي را دور بزنند اما فرزندان مستعدخانواده هاي كم درآمد از همين مفر تنگ و تاريك نيز محروم خواهند شد.
ما سالها است كه عادت كرده ايم به چنين اقدامات كوچك و مقطعي دل ببنديم و آرزوهاي بزرگ مثل اصلاح نهادهاي موثر را از ذهن خود دور كنيم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید