چاپ کردن این صفحه

مینو امامی/ همکار صدای معلم

آموزش عالی سالیان متمادی است که آموزش و پرورش را تدارکاتچی خود ساخته است! تقاضا برای حذف کنکور فقط برای فراغت از استثمار نیم قرنی آموزش و پرورش توسط آموزش عالی است

رابطه آموزش و پرورش و آموزش عالی و حذف کنکور  احترام به بزرگترها هر چند در کشور ما ریشه تاریخی دارد اما ماهیت آن در ازمنه گوناگون متفاوت بوده است. چنین احترامی گاه در جهت سوءاستفاده یا بهره کشی ، تبعات ناخوشایندی از خود بر جای گذاشته است. دیدگاه آموزش و پرورش از سال 1348 با برگزاری اولین کنکور به تعداد 47703 نفر داوطلب نسبت به آموزش عالی به پیروی از اصل احترام گذاری توأم با بهره دهی بوده است.سؤالات اولین دورهٔ کنکور ، نه به صورت تستی که با سؤالات کوتاه‌ پاسخ طراحی شده بود.

قداست آموزش عالی از گسترده سازی امر آموزش و افزایش دانش ، نتیجه می شد. اما چون هر پدیده دیگر، موضوع به همین سادگی نبود. یک حس برتری یا حس تسلط نسبت به آموزش و پرورش در آن طی سالها ایجاد شد. از سال 1348 تا به امروز آموزش و پرورش تبدیل به مسیری برای آماده سازی نیرو برای آموزش عالی گردیده است. کنکور عمدتا در مدارس سراسر کشور برگزار و مراقبین جلسات معلمان بوده اند، چاپ کتب تستی و کمک آموزشی لزوما برعهده دبیران مجرب و باسواد نبوده و بیشتر با تعقیب اهداف منفعت طلبی انجام می شود. حل کتب قطور تست کنکور نیز بر عهده معلمان در مدارس یا آموزشگاه های خصوصی بوده است و طراحان سئوالات کنکور نیز از بین دبیران بوده است. یعنی استعمار علنی و بدیهی آموزش و پرورش و نیروهای آن. و در این بین سهم معلم ، دریافتی اندکی بوده است که ارزش 5 – 10 ساعت مراقبت از جلسات اجرایی کنکور را برای آنها نداشته است.

دو اصل قانون در کشور ما در خیلی از موارد رعایت نمی گردد و آن جامع و مانع بودن تعریف قانون است  همۀ فعالیت های آماده سازی یا منتهی به کنکور توسط آموزش و پرورش انجام می گیرد اما کار نهایی یا اصلی برعهده آموزش عالی است، یعنی سازمان سنجش آموزش کشور . و این از عدم اعتماد آموزش عالی به برادر ناتنی خود یعنی آموزش و پرورش نتیجه می شود.
هر چند هر دو وزارتخانه دو بازوی قانونی امر آموزش هستند اما آموزش و پرورش هر دائم تبدیل به تدارکاتچی آموزش عالی بوده است.
دانشگاه کجا و مدرسه کجا؟
دانش آموز کجا و دانشجو کجا؟
اساتید دانشگاه کجا و معلم کجا؟
حقوق و امتیازات استاد کجا و معلم کجا؟
تدریس در مدرسه کجا و در دانشگاه کجا؟
و....

رابطه آموزش و پرورش و آموزش عالی و حذف کنکور

دیدگاهی که توسط هر فردی از داخل یا خارج این دایره نظام آموزشی وجود دارد. علیرغم تمامی بهره کشی های بیش از نیم قرنی آموزش عالی از آموزش و پرورش ، عایدی چندانی به جز تربیت رشته دبیری یا گاه نیروی آزاد برای معلمی ، نصیب آموزش و پرورش نشده است. دانشگاه ها هیچ گاه در به روز رسانی دانش معلمان و دبیران پا پیش نگذاشته اند. معلمان همان دانش سال تحصیل خود را به دانش آموزان منتقل نموده اند و روز به روز کُندی معلومات خود را نسبت به رشد تئوری ها و نظریه های جدید یا دانش بشری احساس کرده اند. شکاف تا حدی است که گاه برخی از دانش آموزان ممتاز نیز آن را حس می کنند.

آموزش عالی همچنین با شناخت شرایط اشتغال و هدایت نیروی انسانی در راستای آن ، هرگز با آموزش و پرورش همفکری یا مشورت ننموده است. لذا دانش آموزان در مدارس کشور به صورت دیمی یا شانسی یا جبری ، انتخاب رشته تحصیلی نموده اند. انتخابی که مسیر آینده سرنوشت خود و مملکت را مشخص می سازد اما متأسفانه بدون حساب و کتاب منطقی . گاه ازدحام نیروهای رشته علوم انسانی در مدارس تعادل نیاز را بر هم زد و گاه کمی جذب نیروها در رشته علوم ، کمبود معلم را به ساعات درسی مدارس تحمیل کرد.
کارکرد این دو وزارتخانه آش حلیم نینداخته است که سبزیجات آن یک سو و برنج وحبوبات آن سوی دیگر و آب آن روان و در کل آش ناگوارا ست.

آموزش عالی چنان دژ استواری برای خود ساخته که من معلم جرأت ورود به دانشگاه و برقراری ارتباط با اساتید زمان تحصیل خود را جهت دانش افزایی ندارم. فوری با یک حس بویایی قوی ، نگهبان دَم در شروع به مؤاخذه می نماید و اجازه ورود نمی دهد. اما ما آموزش و پرورشی ها از ورود آنان به درهای همیشه باز مدارس مفتخر هم می شویم. یک ارتباط نابرابر سلطه جویانه. دو دانشجو برای تکمیل پرسشنامه یا مصاحبه آمده ، استاد دانشگاه برای سخنرانی آمده و........

امروز آموزش و پرورش به دلیل له شدن در زیر این چرخ های استعماری نیم قرنی ، بر مجلس فشار می آورد تا کنکور حذف گردد.کنکور به تنهایی مضراتی ندارد و در بسیاری از کشورهای جهان اجرا می شود، بده بستان ناعادلانه باعث گردیده است که فشارهای مضاعف خارج از ظرفیت طاقت آموزش و پرورش بر آن وارد آید.

کنکور آزمونی برای تشخیص فراگیری سطح سواد و دانش و آگاهی دانش آموزان طی 12 سال تحصیل است. آنچه که چهره کنکور را کریه المنظر ساخته است. سوءاستفاده از تمامی پتانسیل های وزارت آموزش و پرورش است. در واقع آموزش و پرورش چون به نحو دیگری قادر به کنترل زور اِعمالی آموزش عالی نیست جوّ را مساعد بحث های حذف کنکور می نماید. می توان به جای آن مدارس را از محل برگزاری یا معلمان را از مراقبت جلسات بازداشت یا تدوین سئوالات یا مرض تست زنی یا مافیای کتب تستی را حذف نمود اما چون نیک می داند چنین توانایی و قدرت را ندارد لذا اندیشه حذف کنکور را به مجلس و محافل عمومی کشانده است. اگر تصور می کنید که با حذف کنکور آرامش مافیای کتب تستی یا آموزشگاهها یا مدرک گرایی از بین خواهد رفت سخت در اشتباهید

برای سنجش آموزش یا میزان معلومات دانش آموز اجرای کنکور عادلانه تر است. اگر به نهایی شدن امتحانات برخی پایه ها می اندیشید آن هم بحث ناکارآمدی خود را دارد. بحث نحوه طرح سئوال ، انتخاب طراح سئوال که اصولا از مدارس شاخص انجام می گیرد و مدارس معمولی کم برخوردار آسیب جدّی از این امر می بینند . یا اصلاح اوراق نهایی که برای خود عالمی دارد. علاوه بر معلمان کادر اداری نیز برای اصلاح می آیند آنانی که یا اصلا تدریس نکرده اند یا سالهاست که تدریس نمی کنند و با موضوع سئوالات بیگانه اند. پس طبق ریزبارم کلمه به کلمه اوراق را اصلاح می کنند لذا حق دانش آموز نادیده گرفته می شود. یا برای افزایش تعداد اصلاح اوراق جهت دریافت مبلغ بیشتر دقت لازم را ندارند. کار به اعتراض دانش آموز و اصلاح دوم و سوم می کشد، که اصولا به احترام همکار یا برای پررو نشدن دانش آموز یا برای جلوگیری از آبروریزی به دلیل تفاوت فاحش نمره بعد اعتراض ، همان نمره ورقه تأیید می گردد. خط دانش آموز هم مشکل دیگر است . یک معلم طی 7- 8 ماه با خط و توانایی واقعی دانش آموز آشنا می گردد اما اصلاح کنندگان اوراق نهایی بدخطی را پاسخ غلط استنباط می کنند و باز حق دانش آموز از بین می رود و.....

رابطه آموزش و پرورش و آموزش عالی و حذف کنکور

لذا اگر تصور می کنید که با حذف کنکور آرامش مافیای کتب تستی یا آموزشگاهها یا مدرک گرایی از بین خواهد رفت سخت در اشتباهید. از چاه درآمده و در چاله های جدیدی که به زودی تبدیل به چاه های عمیق تری خواهند شد ، خواهیم افتاد.
لازم به ذکر است که علیرغم حذف برگزاری هر نوع آزمون تستی در مدارس ابتدایی هنوز هم آموزشگاه های مشهوری چون قلم چی یا مبتکران ، آزمون های تستی هفتگی خود را برگزار می نمایند.

دو اصل قانون در کشور ما در خیلی از موارد رعایت نمی گردد و آن جامع و مانع بودن تعریف قانون است. اگر قانون قدرت اجرایی مستحکمی داشته باشد همه باید در برابر آن مساوی باشند و گر نه عین بی عدالتی و تبعیض است. یک فرد هر مقامی که باشد یا هر قدرتی که داشته باشد باید همانند بقیه از اصل قانون وضع شده تبیعیت نماید. حال می خواهد مافیای...... باشد یا انحصار گر موقعیتی.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

جمعه, 17 اسفند 1396 13:34 خوانده شده: 1772 دفعه

در همین زمینه بخوانید: