ماجرای ممنوعیت آموزش زبان انگلیسی در روزهای اخیر " خبر ساز " شد .
نکته مهم این است که سایر اقشار هم به این مساله توجه نشان دادند .
به عنوان نمونه ؛ سعید حجاریان و حتی یک پزشک متخصص که مستقیما دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش را مورد خطاب قرار داد . ( این جا )
از عجایب فضای آموزش و پرورش این است که دیگرانی که خارج از آموزش و پرورش هستند به این موارد حساس هستند اما من باب مثال در گروه آموزش زبان انگلیسی یک منطقه که بنده هم عضو آن هستم هیچ معلمی به این مساله واکنش نشان نمی دهد و معلمان در حال به اشتراک گذاشتن سوالات امتحانی و بارم بندی آن ها هستند انگار که اصلا چنین موضوعاتی را مشاهده نمی کنند !
و خیلی راحت از کنار آن عبور می کنند!
حتی به خود زحمت نمی دهند پای مطلب نظری بنویسند ...
در ابتدای کتاب های آموزش زبان انگلیسی پایه دهم و یازدهم ضمن نقل سخنی از حضرت امام ( ره ) چنین آمده است :
" پیش تر به زبان ( خارجی ) احتیاج نبود . امروز احتیاج است . باید زبان های زنده دنیا جزء برنامه تبلیغات مدارس باشد . ...
امروز مثل دیروز نیست که صدای ما از ایران بیرون نمی رفت . امروز ما می توانیم در ایران باشیم و در همه جای دنیا با زبان دیگری تبلیغ کنیم . "
عنوان ریدینگ درس اول پایه یازدهم ( Language of the world ) می باشد .
در یک پاراگراف چنین آمده است :
" جالب است که انگلیسی صحبت کنندگان بومی کم تری نسبت به زبان چینی دارد ، اما حدود یک میلیارد یادگیرنده انگلیسی در سرتا سر جهان وجود دارند .
آنان انگلیسی را به عنوان یک زبان بین المللی آموزش می بینند ."
در ویرایش پایانی این سند در سال 91، این بخش و بهویژه آموزش اختیاری زبان خارجی در دبستانها حذف شد و آغاز آموزش زبان انگلیسی در همان دوره متوسطه اول (راهنمایی گذشته) باقی ماند در پایان آورده شده است :
" همه زبان ها علی رغم تفاوت ها واقعا ارزشمند هستند . هر زبانی ابزار شگفت انگیزی برای ارتباط است که نیازهای تکلم کنندگان را برآورده می سازد .
واقعا ممکن نیست که جهان را بدون زبان متصور شویم .
ما باید به همه زبان ها احترام بگذاریم ، مهم نیست که آن ها چقدر متفاوت هستند و یا چه تعداد با آن صحبت می کنند . "
حال نخستین پرسش این است کسانی که در کسوت " مدیر " و " برنامه ریز و سیاست گذار » این نکات را مورد تاکید قرار می دهند واقعا به این آموزه ها اعتقاد و یا باور دارند ؟
نوید ادهم که از سال 1387 دبیرکلی شورای عالی آموزش و پرورش را بر عهده دارد و در سال 91 حکمش مجددا توسط محمود احمدی نژاد تمدید شد در اظهاراتی چنین گفته است :
" متأسفانه دیده میشود در برخی دبستانها کلاسهای آموزش زبان انگلیسی به عنوان کلاسهای فوق برنامه دایر میکنند و برای تشکیل این کلاسها از اولیای دانش آموزان شهریه میگیرند که این تخلف است.
برنامه آموزش و پرورش در دوره ابتدایی تقویت زبان فارسی و فرهنگ ایرانی اسلامی دانش آموزان است و آموزش زبانهای خارجی در دوره ابتدایی به هیچ عنوان توصیه نشده است و آموزش این زبان از دوره اول دبیرستان قابل اجراست.
این سخنان از ایشان با توجه به خاستگاه فکری که دارد و در رده مدیران ستادی از نوع " تفکرات فسیل شده و از رده خارج" طبقه بندی می شود چندان دور از انتظار نیست .
مدیرانی که با با واقعیت های روز جهان بیگانه اند و خلاقیت و نوآوری را در نظام آموزشی بر نمی تابند .
به جرات می توان گفت وضعیت کنونی آموزش و پرورش و بن بستی که در ساز و کارهای آن حاصل شده است حاصل جمع جبری تفکرات امثال نوید ادهم و مانند ایشان در ستاد است .
این در حالی است که شورای عالی آموزش و پرورش از نظر کارکرد " اتاق فکر " وزارت آموزش و پرورش به شمار می آید و افکار جدید و خلاق از این جا باید در آموزش و پرورش ساطع شود .
سیاست های تحدید سازی آموزش زبان انگلیسی توسط این افراد در آموزش و پرورش فقط منجر به رونق آموزشگاه های زبان و موسسات تجاری - آموزشی شده است و نگاه های سطحی به این مقوله فقط موجب اتلاف وقت ، انرژی و منابع در آموزش و پرورش شده است .سوال این است که سیاست های موجود وزارتخانه در زمینه کاهش ساعات درسی زبان انگلیسی ، تراکم کلاس های درسی و مهم ار از آن " نگاه تحقیرآمیز " نسبت به این درس چه برون دادی برای نظام آموزشی داشته است
آیا سیاست های این چنین در 4 دهه موجب تقویت زبان فارسی شده است ؟
کافی است این مسئولان که تاکنون محیط کلاس و مدرسه را تجربه نکرده اند سری به مدارس بزنند و برگه های امتحانی و تکایف دانش آموزان را مشاهده کنند .
جالب است بدانیم یکی از روش های آموزش زبان استفاده از " روش تطبیقی و یا مقایسه ای " با توجه به وجوه اشتراک متعدد به ویژه در حوزه آموزش دستور زبان ( گرامر ) است .
به تجربه دریافته ام دانش آموزانی که در یک زبان قوی و کارآمد باشند این حالت قابل تسری به سایر زبان ها نیز می باشد .
نوید ادهم در کارنامه مدیریتی تقریبا یک دهه ای خود چیزی برای عرضه ندارد جز همان سند تحول بنیادین که پس از گذشت بیش از 4 سال هنوز خیلی از معلمان با آن آشنایی ندارند و بر خلاف بسیاری از مسئولان که دغدغه فکری و ادبیات مرجح آنان اسناد بالادستی و سند تحول بنیادین است معلمان خیلی به این چیزها فکر نمی کنند !
این مدیر کهن سال آموزش و پرورش پس از گذشت حدود یک دهه هنوز نتوانسته است " سازمان نظام معلمی " را به سرانجام خاصی برساند .
پس بهتر است در این موارد که تخصصی هم در آن ندارد سکوت کرده و سخن کارشناسان را بپذیرد .
و اما موضوع تاسف برانگیز اظهارات « رضوان حکیم زاده » در مورد این موضوع است .
« حکیم زاده » به ایرنا می گوید : ( این جا )
" بر اساس اسناد بالادستی، سند تحول بنیادین و سند برنامه درسی ملی، مجموعه ای از موضوعات یادگیری به عنوان برنامه درسی رسمی برای دانش آموزان دوره ابتدایی در نظر گرفته می شود که در این برنامه، آموزش زبان های خارجی لحاظ نشده بلکه آموزش زبان انگلیسی از پایه اول متوسطه اول آغاز می شود.
معان آموزش ابتدایی وزیر آموزش و پرورش اظهار داشت: بر اساس چارچوب ها و قوانین تعیین شده، تمامی مدارس دولتی و غیردولتی باید از نظام آموزش های رسمی که تابعی از اسناد بالادستی است، تبعیت کنند.
دلیل این سیاست آن است که دوران کودکی، ویژگی های خاص خود را دارد و با توجه به اقتصائات سنی بچه ها و اینکه نباید ذهنشان را درگیر آموزش های خاص کنیم، آموزش ها باید اولویت بندی شده و مواردی که برای زندگی اجتماعی مورد نیاز است در اولویت آموزش ها قرار گیرد.
وی با بیان اینکه بسیاری از این آموزش ها که توسط موسسات مختلف ارائه می شود صرفا جنبه تجاری دارد، گفت: توصیه متولیان تعلیم و تربیت به خانواده ها این است که فرصت کودکی را از فرزندان خود نگیرند.
حکیم زاده با تاکید بر اینکه سنین کودکی زمان مناسبی برای ارائه آموزش های متعدد به دانش آموزان نیست و همواره اصل تربیتی مهمتر از آن است که علاوه برنامه درسی رسمی، وقت بچه ها را با دیگر آموزش ها پر کرد، افزود: اصول حاکم بر تربیت و از اولویت های آموزش و پرورش برای دوره ابتدایی و پیش دبستانی، تقویت و تعمیق مهارت های گفتاری به زبان فارسی است که کلید موفقیت نوآموزان و کودکان برای فراگیری مهارت های اجتماعی به شمار می رود و در این میان مدارس نیز ملزم به رعایت این قوانین هستند . "
.
حکیم زاده ابتدائا دلیل این موضوع را " اسناد بالادستی ذکر می کند اما به نظر می رسد از تاریخچه این موضوع اطلاعات چندانی ندارد .
" از برنامه درسی ملی، دو پیشنویس در سالهای 87 و 89 منتشر شد. در این دو پیشنویس و در بخش آموزش زبان خارجی چنین آمده بود: «دانستن زبان خارجی یکی از دو محور اصلی سواد در هزاره سوم است. آموزش زبان خارجی، علاوه بر کارکرد ارتباط بین فردی و بینفرهنگی، در توسعه اقتصادی مانند صنعت گردشگری،تجارت، فناوری، توسعه علم و هوشیاری سیاسی موثر است... از آنجا که یادگیری زبان دوم به دلیل یک سویه شدن مغز که حدود 10 تا 12 سالگی رخ میدهد توام با مشکلاتی خواهد شد به همین دلیل جا دارد تا حد امکان سن و دوره تحصیلی آموزش زبان را پایین آورد.آموزش زبان خارجی میتواند در بخش دروس اختیاری از مرحله دوم دوره ابتدایی آغاز شود. تعیین ساعات آموزش زبان خارجی در سطح دوم [دبستان] برعهده سازمان آموزش و پرورش استانهاست. آموزش رسمی و عمومی زبان خارجی از ابتدای دوره اول متوسطه آغاز میشود .
در ویرایش پایانی این سند در سال 91، این بخش و بهویژه آموزش اختیاری زبان خارجی در دبستانها حذف شد و آغاز آموزش زبان انگلیسی در همان دوره متوسطه اول (راهنمایی گذشته) باقی ماند.
البته حکیم زاده که خود یک چهره دانشگاهی و آکادمیک است در سخنانی پوپولیستی و چند پهلو اقدامات پیشینیان و نیز نوید ادهم را تایید می کند .
کارشناسان آموزش کودک و زبانشناسان معتقدند کودکانی که قبل از دوره نوجوانی به یادگیری زبان دوم بپردازند بهتر میتوانند در زمینه تلفظ کلمات به طور صحیح و نزدیک به صاحبان اصلی زبان عمل کنند.
زبانشناسان این موضوع را به تغییرات فیزیولوژیکی مربوط میدانند که در مغز کودکان در سنین نوجوانی رخ میدهد. تفاوت هجاها و آواها در زبانهای مختلف که باعث تفاوت لهجهها میشود در کودکانی که زبان را قبل از شکلگیری بخشهای مربوطه در مغز یاد گرفتهاند کمتر به چشم میآید. به همین دلیل بهترین سن آموزش زبان به کودک، قبل از 10سالگی و زمانی است که کودک هنوز در زبان مادری خود هم پیشرفت چندانی نداشته است. البته این مسئله به هیچ وجه کودک را از یادگیری زبان مادری بازنمیدارد بلکه به پیشرفت آن هم کمک خواهد کرد.
بعضی از والدین نگران این نکته هستند که یاد دادن زبان دوم در سنین کم ممکن است باعث شود کودک زبان مادری خود را فراموش کند یا اینکه در یادگیری زبان مادری دچار مشکل شود، در حالی که زبانشناسان خلاف این امر را باور دارند.
به کارگیری ذهن کودک در استفاده از ترجمهها و معانی کلمات و ساختار جملات میتواند باعث شود زبان مادری خود را هم بار دیگر بیاموزد و آن را در کنار زبان دوم یاد بگیرد، حال آنکه دانشآموزان در مدارس دولتی از زمانی یادگیری زبان دوم را آغاز میکنند که زمان مفید برای کارایی حداکثری در یادگیری آن سپری شده است.
لازم است از همان زمانی که کودکان وارد سیستم آموزش رسمی میشوند، در کنار آموزش زبان فارسی، درس زبان انگلیسی را نیز در کنار آن بگنجانند.
حال پرسش از حکیم زاده آن است که آیا تضعیف آموزش زبان انگلیسی و احاله ربات گونه آن به اسناد بالادستی موجب تقویت مهارت های گفتاری زبان فارسی و تعمیق نیازهای اجتماعی خواهد شد ؟
حکیم زاده تاکنون سعی کرده است که رد پای موسسات آموزشی – تجاری و موضوع " کنکور و تست زنی " را در مدارس ابتدایی را کم رنگ کند و البته این موضوع در جای خود قابل تقدیر است .
اما سوال این است که سیاست های موجود وزارتخانه در زمینه کاهش ساعات درسی زبان انگلیسی ، تراکم کلاس های درسی و مهم ار از آن " نگاه تحقیرآمیز " نسبت به این درس چه برون دادی برای نظام آموزشی داشته است ؟
آیا موجب کاهش کسب و کار موسسات بیرونی و افزایش کیفیت آن در درون آموزش و پرورش شده است ؟
آیا معاون آموزش ابتدایی اطلاع دارد که در هنرستان ها دانش آموزان در هفته فقط یک زنگ کلاس زبان انگلیسی دارند و کلاس ها در دروس عمومی در هم ادغام می شوند ؟
برخی اوقات تعداد دانش آموزان از مصوب تراکم دانش آموزی هم فراتر می رود !
آیا نمی شود زبان انگلیسی را به دانش آموزان ابتدایی در قالب " بازی و آموزش " ارائه داد ؟
واقعیت این است که با وجود تحول در دنیای ارتباطات و دهکدهای شده جهان، هنوز هم برخی مسئولان به این زبان به عنوان «زبان بیگانه» مینگرند.
ایجاد و یا تثبیت هویت لزوما به معنای نفی هویت و یا فرهنگ های دیگر نیست بلکه تعامل فرهنگ ها از طریق " زبان مشترک " می تواند دنیایی بهتر برای زیستن بیافریند و موجب کاهش تنش ها و اصطکاک در دنیای پر خشونت امروزی باشد .
اگر قرار است تحولی در آموزش زبان انگلیسی اتفاق بیفتد باید جامع و علمی و نوع نگرش مسئولان به این مقولات تغییر پیدا کند .
با محدود کردن زبان انگلیسی مشکلاتی مانند تهاجم فرهنگی ، بحران هویت و... حل نمی شود .
انسانها بر اساس نیازشان رفتار میکنند و تا زمانی که این نیاز به صورت یک ضرورت در برنامهریزیهای آموزشی تعریف و تبیین نشود، اتفاق خاصی رخ نخواهد داد.
در حال حاضر نیاز به آموزش زبان انگلیسی برای بسیاری از خانواده ها بر خلاف سابق یک نیاز حیاتی است .
سیاست های محدود کننده و تک بعدی نگر وزارت آموزش و پرورش و سایر افراد و نهادها نیز جز آن که این عطش را " پر رنگر " تر نماید عایدی دیگری نخواهد داشت .
بهتر است مدیران آموزش و پرورش قبل از حرف زدن کمی فکر کنند .
با پاک کردن صورت مساله چیزی عوض نمی شود .