اولین سوال صدای معلم از عبدالرضا فولادوند مدیرکل شهرستانهای استان تهران موضوع واگذاری دو مدرسه ابتدایی روح الله و سادات بومهن با 1400 دانش آموز به دبیرکل یکی از احزاب سیاسی اصلاح طلب بود. قبلا آقای فولادوند در واکنش به این گزارش (اینجا) که در 17 مهر منتشرشد، در کامنتی پرخاشگرانه و تهدیدآمیز محتویات گزارش را سراسر کذب خواند.
واقعا این دسترسی های آسان برخی به وزیر، شگفت انگیز است. آیا هر معلم و یا هر موسس مدرسه غیر انتفاعی امکان این را دارد که هر وقت بخواهد مستقیما با وزیر صحبت کند؟ تنها نکته درست و حقوقی در کامنت ایشان این بود که "قراردادی با آقای کمیجانی منعقد نشده است". آقای فولادوند تمام پروسه واگذاری را در "عقد قرارداد " خلاصه کرده بود و در این مصاحبه هم همان را می گوید. در حالی که در گزارش آمده است: "اداره آموزش و پرورش قبل از عقد قرارداد، این دو مدرسه را ظاهرا با دستور مستقیم آقای فولادوند در اختیار پیمانکار گذاشته است."، همچنین در قسمت انتهایی گزارش از قول آقای کمیجانی نوشته ام: "فعلا قراردادی بسته نشده.... "، اتفاقا این سوال مطرح است که چرا آقای فولادوند، بدون "عقد قرارداد"، دو مدرسه را تحویل پیمانکار،داده و ایشان حدود یک ماه، این دو مدرسه را با 1400 دانش آموز را بدون عقد قرار داد اداره کرده است؟
فولادوند در پاسخ به این سوال صدای معلم که پرسیده : " آقای عبدالهی با آقای کمیجانی صحبت کرده اند. آقای کمیجانی آن را تایید کرده است." می گوید: [کمیجانی ]چه چیز را تایید کرده است ؟ تایید کرده است اگر بنا باشد بسته حمایتی شکل بگیرد ما در اولویت هستیم." آقای فولادوند از کجا می داند که کمیجانی به من چه گفته است؟ چرا از قول آقای کمیجانی حرف می زند؟ برعکسِ نقل قول مجعول ایشان، آقای کمیجانی در گفت و گو با من تاکید کرد که در "مزایده" شرکت کرده و "برنده" شده است و واگذاری مدرسه با او "قانونی" بوده است، اما هنوز قراردادی با او "بسته نشده" است و من همین ها را از قول کمیجانی در گزارش نوشتم. آقای فولادوند با شرطی کردن جمله و گذاشتن قید "اگر بنا باشد" خواسته یک امر واقع شده را به یک احتمال تحقق نیافته ، تبدیل کند. حالا که اظهارات آقای فرج کمیجانی اهمیت دارد، در ادامه بخش های نگفته ای از حرفهای آقای کمیجانی که به روشن شدن ماجرا کمک می کند را می نویسم.
صدای معلم در مورد واگذاری دو مدرسه در قالب بسته حمایتی، از آقای فولادوند می پرسد:
" چرا سه روز قبل از آغاز سال تحصیلی این کار را کرده اید؟" فولادند می گوید : "ما فکر کرده بودیم آن نیروهایی که به ما قول داده بودند می رسند در حالی که این نیروها هجدهم مهر رسیدند."،صدای معلم می پرسد : "یعنی قبلا آنجا معلمی نداشته است؟" فولادوند می گوید : "چرا معلم داشته است. تا هجدهم معاون و مدیر سر کلاس حضور داشته اند و کلاس را اداره می کردند. آقای چهاربند در روز هجدهم حدود 28 نیرو در اختیار ما گذاشتند. "
صدای معلم می پرسد : "ما شنیده ایم که اداره آموزش و پرورش آنجا و اداره کل این نیروها را مرخص کردند تا بتوانند نیروی جدید بیاورند؟" آقای فولادوند می گوید :"نه چنین چیزی واقعیت ندارد...." معلوم نیست، چگونه در دو مدرسه با 1400 شاگرد، مدیر و معاون با رفتن سر کلاس، کمبود 28 نیرو را جبران کردند؟ اگر هم کلاس های دو مدرسه روح الله و سادات تا 18 مهر معلم داشته اند، بعد از آمدن آن 28 نیروی جدید با معلمان موجود در مدرسه چه کرده اند؟ اصلا چرا نیروی جدید گرفتید ؟
جواب روشن است . آقای فولادوند قضیه را می پیچاند. واقعیت این است این دو مدرسه تا اواخر مهرماه در اختیار آقای کمیجانی بوده و آقای کمیجانی 55 معلم را سر کلاس این مدارس فرستاده بود. بعد از انتشار گزارش من در صدای معلم و تحقیقات و بازرسی که از سوی بزرگی زاده و کمره یی صورت گرفت و تایید 90 درصد محتوای گزارش، در جلسه ای با شرکت مسئولان اداره کل و وزارتخانه در 22 مهرماه تصمیم بر این شد که بر اساس مصلحت دو مدرسه سادات و روح الله به روال معمول مدارس دولتی برگردند. آقای فولادوند عمدا داستان این 22 روز را حذف می کند. جالب اینکه به جای عذرخواهی از کامنت پرخاشگرانه و تهدید آمیز خود علیه نویسنده گزارش صدای معلم هنوز هم طلبکارانه و از موضع بالا و به عنوان شاخص و شاقول اصلاح طلبان به دیگران درس می دهد!
من گزارش واقعه را با استفاده از گفته های فرج کمیجانی می نویسم. اگر آقای فولاوند باز هم از در خلاف گویی درآید، سند فرمایشات آقای کمیجانی را در اختیار صدای معلم می گذارم که به طور کامل منتشر کند.
ذر یکی از روزهای اواخر شهریور 96 عبدالرضا فولادوند به فرج کمیجانی تلفن می زند و پیشنهاد "برداشتن چند مدرسه را در قالب بسته حمایتی" به او فردا ممکن است ، باز هم چند نفر که از طریق رانت سیاسی به مقامات دولت و نمایندگان مجلس دسترسی دارند، فضا را علیه بطحایی برگردانندمی دهد. کمیجانی به پردیس می رود. به گفته آقای کمیجانی رییس آموزش و پرورش پردیس (که ظاهرا نسبت خانوادگی هم با آقای فولادوند دارد)، به کمیجانی می گوید 6 تا مدرسه بردار! کمیجانی می گوید نمی توانم. می گویند 4 تا بردار! می گوید نمی توانم. آخرسر آقای کمیجانی به دو مدرسه رضایت می دهد. اداره آموزش و پرورش پردیس دو تا مدیر برای دوتا مدرسه تعیین می کند. مدرسه ها را همان روز تحویل او می دهند و به گفته کمیجانی"بقیه نیروها را بیرون کشیدند."،آقای کمیجانی ظرف دو روز نیروهایش را سازماندهی کرد. 150-160 نفر را تلفنی دعوت می کند. شخصا با آنها مصاحبه می کند. 55 نفر از آنها را انتخاب می کند و به کار می گمارد. این افراد را قبلا برای مدرسه ای اجاره ای، در منطقه 8 شناسایی کرده بود. دو مدرسه بومهن بدون قرارداد در اول مهرماه با کادری که آقای کمیجانی وارد مدرسه کرده و با هدایت و هزینه او شروع به کار می کند.
آقای کمیجانی می گوید که برای معلمان دو مدرسه بومهن روپوش فرم به قیمت 10 میلیون و پانصد هزار تومان خریداری کرده است. روز افتتاح مدارس فقط یک میلیون و 700 هزار تومان شیرینی خریده که تفاوت مدرسه در دوره جدید را با قبل به رخ دانش آموزان و اولیا بکشد. روز دوم یا سوم مهر، آقای فولادوند به کمیجانی زنگ می زند و می گوید : "آقای کمیجانی ! برادران بالا اومدن و گفتن صلاح نیست مدرسه را به کمیجانی بدی .... " فولادوند در ادامه به کمیجانی می گوید: " شما دست نگه دار تا من پیگیری ام را بکنم". کمیجانی شجاعت آقای فولادوند را در مقایسه با چهاربند و باقری تحسین می کند و طعنه می زند که آن دو جرات نمی کردند به او چیزی از دخالت "برادران بالاتر" بگویند. مساله واگذاری این دو مدرسه با توصیه آقای فولادوند فاقد چهارچوب قانونی بوده و احتمالا دلیل بازگشت دو مدرسه به شرایط قبل از بسته حمایتی همین بوده است.
به دستور وزیر آقای بزرگی زاده بازرس ویژه وزیر و آقای کمره یی جداگانه روی گزارشی که من نوشته بودم تحقیق کرده اند. نتیجه این تحقیقات اگر منتشر شود برای همه مفید است. آقای کمیجانی می گوید که در فاصله 15 تا 20 مهرماه با آقای بطحایی وزیر آموزش و پرورش در باره موضوع واگذاری این دو مدرسه مستقیما صحبت کرده است. اظهارات آقای کمیجانی را در مورد محتوای این گفت و گو فعلا بیان نمی کنم. اما واقعا این دسترسی های آسان برخی به وزیر، شگفت انگیز است. آیا هر معلم و یا هر موسس مدرسه غیر انتفاعی امکان این را دارد که هر وقت بخواهد مستقیما با وزیر صحبت کند؟ برخوردهای وزیر این شبهه را ایجاد می کند که او به تشکل های حامی خود در جریان کمپین معرفی و انتخاب وزیر، (مانند مجمع فرهنگیان و شاخه فرهنگیان حزب اعتدال و توسعه) وامدار است و پاداش آنها را به صورت انتصاب اعضای اصلی این تشکل ها در مسئولیت ها جبران می کند.
بر خلاف اظهارات آقای فولادوند ، آقای کمیجانی در تاریخ 21 مهر هنوز مدرسه ها را در اختیار داشته و افراد منصوب او مدرسه را اداره می کرده اند. حتی در این روز می گوید که تا الان باید 62 میلیون تومان حقوق بپردازم و بسیار خوش بین است که مساله در جلسه ای که فردا یعنی 22 مهر با حضور همه طرف ها برگزار می شود به نفع او حل شود و به رفقای حزبی خود اطمینان می دهد که شایعه برکناری فولادوند و باقری دروغ است و خبر موثق دارد که این دو نفر جایشان محکم است.
آقای کمیجانی می گوید که از سال 93 قرار بوده که یک یا چند مدرسه در قالب طرح بسته حمایتی به ایشان بدهند، بارها هم تاکید می کند که این طرح سودآور نیست و زیان ده است. هم حزبی هایش هم با دلیل و مدرک ثابت می کنند که گرفتن مدرسه در قالب بسته حمایتی سرتاسر ضرر است. البته چون به قول یکی از دوستان "کمیجانی عشق مدرسه دارد" حاضر است هزینه بدهد.
این فرمایش آقای عبدالرضا فولادوند که "این بحث در حد گفتمان بوده است" خلاف واقع است. احتمالا منظورشان از گفتمان این است که اتفاقی نیفتاده و مساله در حد حرف بوده . اما شواهد و دلایل روشنی وجود دارد که آقای فولادوند می خواهد مسئله را ماستمالی کند. دو مدرسه واقعا بیش از 20 روز در اختیار آقای کمیجانی بوده .آقای کمیجانی 55 معلم را شخصا مصاحبه کرده و سرکلاس فرستاده است. آن هم در شرایطی که قراردادی با آموزش و پرورش نداشته است و برادران بالا هم با واگذاری مدرسه به او مخالف بوده اند. وزارتخانه بعد از تحقیق در مورد گزارش من به این نتیجه می رسد که این اتفاق افتاده، اما تصمیم می گیرند مساله را "مصلحت آمیز" حل کنند.یعنی نیروی انسانی مورد نیاز این دو مدرسه از سوی آقای چهاربند تامین شود و عقد قرارداد با آقای کمیجانی و طرح بسته حمایتی دو مدرسه روح الله و سادات منتفی گردد و مدرسه دوباره به روال سابق (دولتی )بر می گردد.
من هیچ اختلاف شخصی با آقای کمیجانی و دیگر اعضای مرکزی مجمع از جمله آقای عادل عبدی مشاور محترم وزیر آموزش و پرورش و خانم فرحناز مینایی پور که اخیرا حکم مدیرکلی از آقای بطحایی گرفت ندارم. هر سه اینها و نیز بسیاری از اعضای مجمع از دوستان قدیمی و فعلی من هستند.
در خصوص واگذاری مدارس بومهن ، رابطه جای ضابطه را گرفت و حتی در بازرسی و بررسیِ تخلف، باز هم مصلحتی عمل شد.
رفتار وزیر قابل درک است. امتیازاتی که آقای بطحایی به حزب اعتدال و توسعه نوبخت و مجمع فرهنگیان و انجمن اسلامی میدهد قابل درک اما غیر قابل توجیه است.
وقتی در آذر 95 صحبت های در گوشی آقای کمیجانی با عارف و جهانگیری مطابق سناریویی که محمدعلی نجفی چیده بود علی اصغر فانی را کله پا کرد و وقتی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری 96 ، کمپین اکثریت اعضای ستاد فرهنگیان روحانی (حدود 30 نفر ) دانش آشتیانی را از چشم رییس جمهور انداخت. فردا ممکن است ، باز هم چند نفر که از طریق رانت سیاسی به مقامات دولت و نمایندگان مجلس دسترسی دارند، فضا را علیه بطحایی برگردانند.
آقای فولادند در گفت و گو با صدای معلم گریزی هم به سیاست می زند و می فرماید : " آقای عبدالهی همه نیروهایمان را یکی یکی می کوبد پس چرا آقای عبدالهی از طیف مخالف دولت انتقاد نمی کند؟....به نظر من این جفا به تفکر اصلاح طلبی است. او حرف خودش را می زند و کسی هم نیست بگوید ایها الناس من کجا این کار را کردم. "
لابد آقای فولادوند انتظار دارد که من در سال 96 از مدیران آموزش و پرورش سال 90 انتقاد کنم!
من نمی دانم آقای فولادوند در دوره ای که اصولگرایان روی کار بودند چه فعالیت اصلاح طلبانه ای داشته اند؟ اما من در آن دوره 8 ساله به شهادت صدها نوشته که با سرچ ساده در اینترنت قابل دسترسی است، مثل همین حالا منتقد گفتار و عملکرد وزرای اسبق (فرشیدی ، علیرضاعلی احمدی و حاجی بابایی) و معاونان ومدیرکل های آنها بوده ام . در سال 90 هم وزارت آموزش و پرورش و هم صندوق ذخیره فرهنگیان مثل همین تهدیدی که فولادوند کرده ، به خاطر نوشته های انتقادیم از من به دادگاه فرهنگ و رسانه شکایت کردند. در مورد من معتقدم که داشتن تفکر اصلاح طلبی لزوما به معنای فعال سیاسی و حزبی بودن نیست .
این تفکر که ما اصلاح طلبی را معادل دفاع از زید و عَمر بگیریم تفکر غیر اصلاحی است. عده ای می گویند همین که یک رییس جمهور، یک وزیر، یک مدیر کل با تابلو اصلاح طلبی پشت میز بنشیند، اصلاحات تحقق پیدا کرده است و وظیفه گروه های اجتماعی و افراد مثلا معلمان دعاگویی برای مدیرانی مثل فانی و دانش و بطحایی و در رده پایین تر آقای فولادند و زینی وند و دیگران است.
صاحبان این تفکر این تفکر از روزنامه نگاران اصلاح طلب انتظار دارند که:
"خار را در چشم رقیب ببینند اما تیر را در چشم مدیر منتسب به اصلاحات و اعتدال نبیند." این تفکر قبیله ای است و ضد اصلاح طلبی . مدیران را نه بر مبنای خط کشی سیاسی بلکه بر اساس گفتار و عملکردشان باید نقد می کنم.
آقای فولادوند احتمالا وقت تحقیق و جست و جو ندارد. اگر در همین سایت صدای معلم جست و جو می کرد، احتمالا با دیدن تعداد مقالات و یاداشت های انتقادی من در باره حمیدرضا حاجی بابایی در همین 4 سال گذشته که آنها سرکار نبوده اند از گفته خودش ابراز ندامت می کرد. از این به بعد هم اگر امثال حاجی بابایی و فرشیدی حرف نامناسبی بزنند یا رفتار نادرستی بکنند حتما آنها را نقد می کنم.