حتی بسیاری از اعضای کادر مرکزی تشکل ها به ویژه مجمع فرهنگیان اسلامی و انجمن اسلامی در آن شرکت نکردند چون وضعیت تا حد زیادی مبهم و نامشخص بود .
مدیران ستادی عادت کرده اند که هیچ گاه تخم مرغ های خود را در یک سبد نچینند !
این برشی از وضعیت کنونی جامعه ما است که حرف نخست را در آن " منافع " می زند و بس .
در دولت های نهم و دهم بسیاری از این تشکل ها منفعل بودند و با این عنوان که فضا امنیتی است مطالبه گری خاصی را از خود نشان ندادند .
زمانی که فضا آماده شد این تشکل ها نیز یار و شریک قافله شدند و البته بسیاری به سهم خواهی پرداختند ...
برای من در بیبشتر و غالب موارد نقش و فلسفه وجودی این تشکل ها مورد پرسش جدی است .
به عنوان مثال ؛ دیدگاه تشکل ها در مورد فلسفه دانشگاه فرهنگیان و روال " تربیت معلم " چیست ؟
تشکلی مانند " کانون مدرسان دانشگاه فرهنگیان " که پای ثابت تشکل ها در نشست های 4 سال گذشته با وزیر آموزش و پرورش بوده است هیچ اظهار نظر جدی و رسمی در مورد سرپرستی این دانشگاه و مشکلات آن و دانشجو معلمان نداشته است .
آیا این تشکل ها تاکنون نظر و یا موضعی در مورد رویکرد و عملکرد نهادهای موازی مانند " شورای عالی انقلاب فرهنگی " ارائه کرده اند ؟
با این که موضوع " صندق ذخیره فرهنگیان " مدت ها است ذهن معلمان را درگیر خود کرده است موضع مشخصی از سوی تشکل ها مشاهده نشده است . دلیل آن چیست ؟
چرا این تشکل ها با وجود تکرار حوادث " راهیان نور " هیچ گاه وارد این مسائل نمی شوند ؟
دیدگاه این تشکل یعنی انجمن اسلامی معلمان ایران در مورد " آموزش ایدئولوژیک " که خود آنان در سال های نخستین واضع و واسع منحصر و بلامنازع آن بوده اند چیست ؟
این تشکل ها با صفت متصف به " معلمان " و " فرهنگیان " دقیقا قرار در کجای آموزش و پرورش قرار دارند ؟
این ها برای من و مطمئن هستم برای بسیاری محل پرسش و تردید هستند .
عضو محترم انجمن اسلامی معلمان ایران در پایان چنین آورده است :
متاسفانه در حال حاضر افرادی که قبلا جای پایی در تشکل داشتند و از همان الگوهای فکری تبعیت می کردند همان رقابت های کودکانه ، روابط ناسالم و تجارب ناموفق را به حوزه " رسانه " هم کشانده اند " رسانه هایی همچون « صدای معلم » اگر در کنار نقد تشکل ها که امری لازم و ضروری است با نگاهی نقادانه به رفتارهای تشکل گریز نیز بپردازند می توانند نقش مهمی در روند فعالیت های ی سیاسی و صنفی معلمان داشته باشند .
اینکه چگونه منتقد به این گزاره دست یافته اند که فقط نوشتن است که از استحاله در روزمرگی جلوگیری می کند و هویت را به دیگران انتقال می دهد جای سوال دارد ؛ ولی سوال بنده از آقای پورسلیمان و تمام منتقدان تشکل های معلمان این است که تشکل مطلوب از نظر شما چگونه است و باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟
چرا شما خود اقدام به تشکیل یک تشکل جدید با معیارهای مورد نظرتان نمی کنید که نقاط ضعف تشکل های فعلی را نداشته باشد و بتواند با تشکیل اتاق فکر و حل مسئله به آینده روشن برای تشکل ها کمک کند ؟
اینکه صرفا تشکل های حرفه ای را منوط به وجود معلم حرفه ای بدانیم که ترکیبی مبهم و کشدار است و قابلیت تفسیر و تاویل دارد ؛ آیا همه چیز را آینده ای ناممکن نسپرده ایم ؟
به قول معروف می توانیم از این دوستان بپرسیم اگر شما بهتر می زنید چرا نمی ستانید تا خود بزنید ؟ "
لازم است در این زمینه و در جهت تنویر افکار عمومی و ایشان به تاریخچه همین رسانه بپردازم .
آیا آقای عظیمی تاکنون به این اندیشیده اند که چرا این سایت از " سخن معلم " به " صدای معلم " تغییر نام و آدرس داد ؟
« سخن معلم » که پیش از این ارگان سازمان معلمان ایران بود جدا شده و به رسانه مستقل به نام " صدای معلم " تغییر هویت داد .
دقیقا به دلیل همان مساله " تعارض در نقش ها " چنین تصمیمی اتخاذ شد .
زمانی که در نشست های شورای مرکزی شرکت می کردم بخش زیادی از وقت آن جلسات به توضیح در مورد بارگذاری برخی مطالب می گذشت .
یک بار در سخن معلم گزارشی در مورد شرکت « تعاونی فرهنگ و سرمایه دانش » منتشر شد .
« علیرضا هاشمی » دبیر کل سازمان معلمان ایران که هم زمان عضو هیات مدیره این تعاونی بود و نیز « سید محمد مرد » که عضو شورای مرکزی این تشکل و هم زمان بازرس شرکت تعاونی بود دو معترض عمده درمورد انتشار این گزارش بودند .
آنان می گفتند که باید با نظر آنان در این مورد تصمیم گیری می شد ....
نظر من به عنوان مدیر این سایت این بود که باید نظرات و ایده های گوناگون منتشر شوند و اگر نیازی به توضیحات و رفع ابهام است شرکت مزبورر برای جامعه و مردم ما اصولا بلد نیستند با هم حرف بزنند . معمولا از انتقاد خوششان نمی آید . تاب آوری و تحمل در حد نازلی قرار دارد"رسانه " جوابیه ارسال کند و روشنگری و تنویر نماید .
هر چند شرکت تعاونی مذکور که عمده اعضای هیات مدیره موثر آن را در آن برهه بازهم اعضای کانون صنفی تشکیل می دادند اما هیچ گاه توضیح و یا پاسخی در مورد مصوبات و پرسش های یک رسانه ارائه نکردند ...
این گونه تعارض ها در حوزه " سیاست " به مراتبی چالشی تر و حساس تر از حوزه " اقتصاد " است چرا که در ایران همواره " اقتصاد " تابعی از " سیاست " است .
اگر قرار بر تاسیس تشکلی جدید بود همان وقت این کار را انجام می دادم و دیگر نیازی به تاسیس " رسانه " نبود .
پس از بررسی های فراوان به این نتیجه منطقی رسیدم که فعالیت در دو حوزه " تشکل " و " رسانه مستقل " قابل جمع نیست . این تصمیم را عملیاتی کردم .
برای تاسیس مفهوم " تشکل " نیاز مبرم به برخی مفاهیم مهم و راهبردی داریم .
" تفکر انتقادی " و " گفت و گو " .
جامعه و مردم ما اصولا بلد نیستند با هم حرف بزنند . معمولا از انتقاد خوششان نمی آید . تاب آوری و تحمل در حد نازلی قرار دارد .
فرهنگ تملق ، چاپلوسی و مداهنه در جامعه ما یک " ارزش " و " هنجار " است و نوعی راهبرد ویژه برای " سازگاری ایرانی " در جهت جهش به مراتب و سطوح مدیریتی و... است .
تاسیس یک تشکل نیاز به این مقدمات مهم دارد .
اساس تشکل بر ارتباط و تعامل بنا می گردد .
تجربیانت و یافته های من در این دو دهه نشان می دهند که اعضای یک تشکل به جای آن همکاری اکثرا در حال " رقابت "اند .
این رقابت حتی در شکلی کاذب در بیرون از تشکل و بین خود تشکل ها جاری و ساری است .
فعالیت های اعضای یک تشکل بیش از آن معطوف بر " هدف " باشد بر ارضا و اقناع نیازهای فردی و مصالح شخصی بنا گردیده است .
پرسش من از آقای عظیمی این است که فارغ از اسامی مختلف واقعا چه تفاوت مهم و یا قابل تمایزی میان تشکل ها وجود دارد که بنده بخواهم بدون تامین آن حداقل ها اقدام به تاسیس تشکلی دیگر کنم ؟
نشست « مجمع فرهنگیان ایران اسلامی » برگزار شد .
همکاری طی یادداشتی ( این جا ) پرسش هایی را نسبت به آن مطرح کرد .
تصور بر این بود که این تشکل در این موارد روشنگری نموده و به افکار عمومی احترام بگذارد .
نه فقط پاسخی داده نشد حتی در کامنت ها ( اکثرا ناشناس ) با موضعی طلبکارانه خواهان پاسخ گویی نویسنده شده بودند !
آیا این تشکل ها با این فرهنگ سازمانی می خواهند تحولی در آموزش و پرورش و فرهنگ و معادلات آن ایجاد کنند ؟
وقتی الگوهای فکری مشکل داشته باشند و آدم ها به جای نقد فقط نق بزنند ایجاد یک تشکل و عضویت همان افراد با لحاظ اندکی از درجه " تفاوت " چه طرح جدیدی را پایه گذاری خواهد کرد ؟
این تشکل ها با این " ساختار " و " روزمرگی " مزمنی که متاسفانه به آن مبتلا شده اند آیا قرار است ماموریتی برای اصلاح سیستم داشته باشند ؟
متاسفانه در حال حاضر افرادی که قبلا جای پایی در تشکل داشتند و از همان الگوهای فکری تبعیت می کردند همان رقابت های کودکانه ، روابط ناسالم و تجارب ناموفق را به حوزه " رسانه " هم کشانده اند ...
( در این موضوع جداگانه و در یادداشتی دیگر وارد خواهم شد )
اما ویژگی مهم در حوزه رسانه آن است که در معرض قضاوت و سنجش مستقیم و بدون واسطه افکار عمومی قرار می گیرد .
نکته مهم در این حوزه آن است که با نوشتن متوجه نقاظ ضعف و اشتباهات می شویم چیزی که در تشکل خیلی ملموس و قابل مشاهده نیست ...