نخستین نشست رسانه ای سیدمحمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش در 23 آبان ماه با حضور پررنگ رسانه ها برگزار گردید .
شاید از موقعی که از ورود مدیر صدای معلم به نشست رسانه ای دکتر علی اصغر فانی وزیر سابق آموزش و پرورش ممانعت گردید ( این جا ) و بازتاب های فراوانی هم داشت تا زمانی که مدیر همین رسانه به عنوان " نخستین رسانه " در برابر سید محمد بطحایی پرسش های خود را به صراحت و شفافیت مطرح کرد مدت زمان زیادی نگذشته باشد !
در زمان وزارت فانی علی رغم دعوت مکتوب از این رسانه برای حضور از ورود مدیر این رسانه به این نشست جلوگیری شد و البته حتی روابط عمومی این وزارتخانه و یا دفتر وزارتی آن زحمت پاسخ گویی و یا عذرخواهی را به خود در این زمینه ندادند !
به عنوان « مدیر رسانه صدای معلم » در ابتدا لازم می دانم از زحمات آقایان مرتضی نظری رئیس مرکز اطلاع رسانی و نیز نجات بهرامی معاون ایشان تشکر و قدردانی داشته باشم .
همچنین بایسته و شایسته است که از سعه صدر و نیز روحیه نقد پذیری آقای بطحایی کمال تشکر را داشته باشم .
بطحایی علی رغم ذهنیت های منفی که از گذشته نسبت به ایشان وجود داشته است اما تاکنون به شدت تلاش کرده است تا در روش و منش خود را به گونه ای دیگر و شاید از " جنس دیگر " نشان دهد .
مطمئن هستم با حجم فراوان انتقادات قابل توجهی که صدای معلم نسبت به وزارت آقای بطحایی و نیز صلاحیت ایشان برای این پست قبل از رای اعتماد انجام داد و البته طبیعت یک رسانه مستقل و مردمی همین گونه باید تعریف و تببین شود ؛ اگر این وضعیت در دولت های نهم و دهم ( دولت های اقتدارگرا ) اتفاق می افتاد شاید اجازه شرکت به رسانه های مستقل در این گونه نشست ها داده نمی شد و یا اصولا دعوتی به عمل نمی آمد !
نمونه واضح و زنده آن درخواست صدای معلم برای شرکت در نشست رسانه ای آقای احمدی نژاد هم زمان با دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بود که به آن توجهی نشد و رد شد ! ( این جا ) و ( این جا ) و ( این جا )
زمانی که شهاب الدین غندالی مدیر عاملی صندوق ذخیره فرهنگیان را بر عهده داشت ؛ « صدای معلم » در مهر ماه 1393 به عنوان تنها رسانه نسبت به بخشنامه شماره 120333 / 700 تاریخ 17 / 6 / 1393 معاونت توسعه مدیریت و پشتیبانی در مورد " عضویت اجباری " در این موسسه اعتراض کرد .
برای نخستین بار در طول تاریخ آموزش و پرورش رئیس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش برای صدای معلم ، جوابیه ای صادر کرد در این بخشنامه آمده بود:" از آن جایی كه در نظر است كلیه كاركنان رسمی وزارت آموزش و پرورش به عضویت صندوق ذخیره فرهنگیان درآیند، از مهرماه ١٣٩٣ فرهنگیان غیرعضو نیز به خانواده اعضای صندوق ملحق خواهند شد تا از مزایای متعدد این سرمایه گذاری بهره مند شوند. بدیهی است معادل سرمایه گذاری عزیزان فرهنگی– سهم دولت محترم و سود متعلقه به فرهنگیان گرامی اختصاص خواهد یافت.
بر اساس این بخشنامه، هر یك از اعضای جدید كه تمایل به عضویت در صندوق ذخیره نداشته باشند می توانند انصراف خود را كتباً تا ١٣٩٣/٠٧/١٠ به ادارات مربوطه اعلام نمایند . "
پس از این انتقاد صدای معلم ، صندوق ذخیره فرهنگیان روز چهارشنبه دوم مهر ماه بدون آن که ذره ای نسبت به این رسانه معلمی پاسخ گو باشد و مسئولیت اقدامات خود را بپذیرد در رسانه ای دیگر و به صورت " غیرمستقیم " اطلاعیه ای صادر کرد . ( این جا )
در ابتدای این اطلاعیه چنین آمده بود :
" 1- برخی افراد و رسانههای معاند اقدام به انتشار مطالب کذبی با عناوین اجبار به عضویت فرهنگیان در موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان کردند که متاسفانه در تعداد اندکی از رسانههای داخلی نیز بازتاب داشت و برخی از افراد ناآگاهانه در دام آن افتادند ... "
همان موقع در برابر چنین پاسخی نوشتم :
" این نحوه پاسخگویی و ادبیات حاکم بر این اطلاعیه نه در شان یک دستگاه فرهنگی است و نه با نفس حاکم بر اصل پاسخ گویی تناسب دارد .
متهم کردن کسانی که خواهان پاسخگویی و شفاف سازی در مورد عملکرد صندوق هستند به صفاتی چون معاندت و یا ناآگاهی و... با هیچ منطقی شاید این اقدامات در نگاه " نخست " برای بسیاری از معلمان " چیز مهمی " نباشد اما برای کسانی که در حوزه رسانه و جامعه مدنی کار کرده اند نشان از تحولی بزرگ و ژرف داردسازگار نیست و از آن جا که این حرکت در دولت تدبیر و امید اتفاق می افتد ، نیاز به عذر خواهی مسئولان این موسسه اقتصادی دارد ... )
البته بابت چنین توهین هایی نه فانی عذرخواهی کرد و نه مدیر معزول وقت سرتاپا مقروض صندوق ذخیره فرهنگیان که فعلا تا خرخره در بدهی است زحمت پاسخ گویی و مسئولیت پذیری در برابر افکار عمومی را به خودشان دادند !
در واقع از نگاه وزارت آموزش و پرورش و سایر مسئولان آن تا چندی پیش ، افراد منتقد و رسانه های مستقل از " نگاه " برخی افراد و رسانههای معاند ، مغرض و ناآگاه و... نگریسته می شدند !
زمانی که از نگاه برخی مسئولان این نهاد ؛ « رسانه » که رکن چهارم دموکراسی و موثرترین و مطمئن ترین جایگاه برای نظارت عمومی است نگاه و رصد می شود دیگر تکلیف پاسخ گویی و مسئولیت پذیری هم بیش از پیش مشخص خواهد بود .
در نمونه ای دیگر و برای نخستین بار در طول تاریخ آموزش و پرورش رئیس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش برای صدای معلم ، جوابیه ای صادر کرد . ( این جا )
شاید این اقدامات در نگاه " نخست " برای بسیاری از معلمان " چیز مهمی " نباشد اما برای کسانی که در حوزه رسانه و جامعه مدنی کار کرده اند نشان از تحولی بزرگ و ژرف دارد .
در این جا لازم می دانم از مواضع معلمی آقای " کفراشی " در مرکز حراست تشکر و قدردانی داشته باشم .
جالب است بدانیم که رئیس مرکز قبلی حراست در وزارت آموزش و پرورش حتی زحمت پاسخ گویی به یک تلفن هم به خودش نمی داد تا برسد به ارسال پاسخ برای یک رسانه مستقل !
هنوز هم بسیاری از معلمان بر اساس همان " ترس تاریخی و موهومی " جرات رد شدن از برابر اتاق حراست در منطقه آموزش و پرورش خود را نیز ندارند !
ارزیابی من از نخستین نشست رسانه ای حداقل نسبت به نشست های رسانه ای که تاکنون داشته ام این است که سطح پرسش های خبرنگاران تا حد محسوس و قابل توجهی ارتقا پیدا کرده بود .
این موضوع دو دلیل می تواند داشته باشد :
یکی آن که آموزش و پرورش موضوع قابل توجهی برای رسانه ها شده و مسئولان رسانه ها سعی می کنند تا نگاه خود را به موضوع آموزش و پرورش تغییر داده و از نیروهای متخصص و آگاه و با سواد در این حوزه استفاده کند و البته نتیجه منطقی این گزاره می تواند در ویترین قرار گرفتن مسائل و چالش های آموزش و پرورش و شکل گیری " عزم و اراده عمومی " برای حل مشکلات آن باشد .
وعده ای که دولت روحانی در نخست برای در اولویت قرار گرفتن آموزش و پرورش داد و البته نباید آن را منحصرا در بحث " بودجه و افزایش حقوق " دید !
همین موضوعات می تواند حساسیت جامعه و مسئولان را نسبت به موضوع آموزش و پرورش برانگیزد .
حساسیت بیشتر و از لاک بی تفاوتی خارج شدن نخستین گام برای طرح مسائل آموزش و پرورش است و امیدوارم هم زمان با این " رنسانس تاریخی و اجتماعی " ؛ دست معلمان ، تشکل ها و نیز نخبه های آنان در این زمینه خالی نباشد و اندوخته ای برای عرضه و تغذیه افکار عمومی در چنته خویش داشته باشند .
دلیل دوم این تحول می تواند ناشی از تغییر کارکرد و نگاه روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش و نیز رویکرد حمایتی وزیر آموزش و پرورش داشته باشد .
پیش تر نوشتم : ( این جا )
" می توان گفت که همه وزیران آموزش و پرورش فاقد یک " مدل ارتباطی موثر و به روز " برای ارتباط اثربخش با ذی نفعان آموزش و پرورش بوده اند و اکثریت کانال ها و مجاری ارتباطی از نوع " رسمی " بوده اند .
متاسفانه " روابط عمومی " وزارت آموزش و پرورش نیز اکثرا نقش یک " تبلیغاتچی و یا بوقچی " را ایفا کرده اند و نتوانسته اند پل ارتباطی موثری برای تعریف و تبیین یک " ارتباط اثربخش " در سازمان باشند .
البته فردی که در راس روابط عمومی قرار می گیرد نیز باید واجد صفات و ویژگی های یک مدیر روابط عمومی تمانم عیار باشد و فرصت و انگیزه کافی برای پرداختن به وظایف سازمانی خویش را داشته باشد .
از نظر نگارنده ، وزارت آموزش و پرورش تاکنون یک مدیر روابط عمومی به معنای درست ، کامل و علمی نداشته است ...
واقعیت آن است که در آموزش و پرورش فرهنگ پاسخ گویی وجود ندارد .
بنده به عنوان مدیر این رسانه و فردی که نزدیک به دو دهه است فعالیت رسانه ای دارم ؛ شهادت می دهم که اساسا و اکثرا مدیرانی که در آموزش و پرورش مشغول به کار هستند نیازی به پاسخ گویی در خود نمی بینند و یا احساس نمی کنند .
ممکن است پرسش شود چرا چنین است ؟
محتمل ترین فرضیه این است که از آن ها خواسته نمی شود !
دیگر این که خود وزیر آموزش و پرورش علی رغم سخنان زیبا و عوام پسند اعتقاد و یا باوری به این آموزه ها نداشته باشد .
زمانی که وزیر آموزش و پرورش خود فاقد " اقتدار سازمانی " باشد و وزارتخانه به مجمع الجزایر پراکنده و متضاد و متعارض تبدیل شوند طبیعی است که هر کسی ساز خود را خواهد زد و البته در این مجموعه " غیرپاسخ گویی " یک ارزش و فرهنگ سازمانی خواهد بود !
روال منطقی باید این باشد که وقتی نقد و یا تحلیل و یا مطلبی در مورد عملکرد یک مدیر منتشر می شود وظیفه روابط عمومی باید این باشد که عین مطلب در اختیار مدیر مربوطه گذاشته شده و از او پاسخ خواسته شود .
اگر هم از پاسخ گویی امتناع کرد به مقام بالاتر گزارش شود و در نهایت اگر تشخیص داده شد که مدیری غیرپاسخ گو است کنار گذاشته شود .
اما آیا واقعا چنین است ؟
مدیران باید موظف باشند که به افکار عمومی پاسخ گو باشند .
با این که اصل " پاسخ گویی " در " منشور حقوق شهروندی " هم مورد تاکید قرار گرفته است .
علی رغم آن که مواد 19 ، 20 ، 21 ، 22 ، 23 و 24 از بخش ث " منشور حقوق شهروندی " که با عنوان " حق اداره شایسته و حسن تدبیر " در « منشور حقوق شهروندی » آمده است بهترین معرف و راهنما برای عملکرد مدیران حداقل در حوزه آموزش و پرورش است اما گویا این منشور نیز بیشتر جنبه نمایشی و یا فرمایشی پیدا کرده است .
دستگاه و یا قوه ای که نمی تواند مدیران زیرمجموعه اش را وادار به تمکین در مورد اجرای مواد " منشور حقوق شهروندی " نماید چگونه از سایر قوه ها حساسیت بیشتر و از لاک بی تفاوتی خارج شدن نخستین گام برای طرح مسائل آموزش و پرورش است و امیدوارم هم زمان با این " رنسانس تاریخی و اجتماعی " ؛ دست معلمان ، تشکل ها و نیز نخبه های آنان در این زمینه خالی نباشد و اندوخته ای برای عرضه و تغذیه افکار عمومی در چنته خویش داشته باشند .انتظار دارد که به مفاد آن عمل نمایند ؟
مسئولان باید بدانند زمانی که نقد و یا مساله ای مطرح می شود باید به آن پاسخ داده شود .
حتی اگر نقد نادرست و یا غیراصولی هم باشد باید با آن برخورد منطقی و ملایم شود .
بی محلی کردن و نادیده گرفتن انتقادات در نهایت نتیجه ای جز رادیکال کردن فضا و ایجاد فضای خشونت و پرخاشگری را نخواهد داشت و البته این موضوعی خطرناک است و نباید اجازه داد تا با بی اعتنایی مسئولان ، جامعه به " نقطه جوش " برسد ...
این وضعیت به نفع هیچ کس نخواهد بود !
اگر قرار بر " اعتماد سازی " و ترمیم و کاهش فاصله میان " صف " و " ستاد " در آموزش و پرورش است باید تعارفات را کنار بگذاریم . ... "
به نظر می رسد روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش پس از یک دوره فترت طولانی و شعارگرایی بدون پشتوانه به کارکردهای مغفول خود نزدیک شده است .
نخستین نشست رسانه ای وزیر آموزش و پرورش و حواشی آن نشان داد که در وزارتخانه ضد تغییر با مدیرانی اکثرا سنتی ، متملق و محافظه کار آموزش و پرورش می توان ندای " تغییر " سر داد به شرط آن که حاملان تغییر خود نخست به آن باور و اعتقاد داشته و دوم از جسارت و شهامت کافی برای ابراز و پی گیری آن برخوردار بوده و اسیر و تسلیم جو سازی های پوشالی و پوپولیسم رایج در جامعه نشوند .