گروه گزارش/
سایت دیده بان ایران نوشت : ( این جا )
رضامراد صحرایی» وزیر آموزش و پرورش خبر هفته گذشته سایت دیده بان ایران درباره اخراج ۲۰ هزار مدیر مدرسه را تایید کرد و این تغییرات را طبیعی دانست! آیا اگر کسی حرفی زد که مخالف طبع و گرایش و خوشایند ما نبود اما در جهت منافع آموزش و مصالح عمومی بود ؛ باید او را کنار زد و حذف کرد ؟
هفته گذشته سایت دیده بان ایران با جلال محمودزاده نماینده مجلس یازدهم گفت و گو کرده بود. در این گفت و گو جلال محمود زاده از « تغییر ۱۵ تا ۲۰ هزار مدیر مدرسه به دلایل سیاسی و اعتقادی » خبر داده بود .
وزیر آموزش و پرورش با تایید این خبر در مورد مطرح کردن موضوع خالص سازی در آموزش و پرورش در پی تغییر ۲۰ هزار مدیر مدرسه توضیح داد: این کار طبیعی است و هر سال چنین اتفاقی میافتد؛ برخی مدیران بازنشسته میشوند و مدیران جدید به جای آنها روی کار میآید.
صحرایی در پاسخ به این سوال که آیا این تعداد جابهجایی مدیران زیاد نیست؟ و آیا چنین تصمیمی در راستای خالصسازی بوده است؟ به ایلنا گفت: اصلا این طور نیست و این حرفها هم یک جور توطئه است. جابهجاییها همیشه فرایندی طبیعی در دستگاه اداری و آموزشی بوده است .
وزیر آموزش و پرورش در ادامه بیان کرد: مدیران مذکور یا بازنشست شدهاند یا در کلاس و مدارس دیگری مشغول به کار هستند مانند سالهای گذشته که از این دست جابهجاییها وجود داشته است » .
نخستین پرسش « صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش دولت سیزدهم آن است که به صورت دقیق توضیح دهد که این میزان از تغییرات مدیریتی آن هم در سطح « مدرسه » در زمان کدام وزیر و دولت روی داده است ؟
در هفته های گذشته ؛ برخی از مدیران برکنار شده مدارس با « صدای معلم » تماس گرفته و وضعیت خود را تشریح کردند و این که مقام بالاتر هیچ گونه دلیل مشخص و یا قانع کننده ای آنان را برکنار کرده اند .
پرسش مشخص این است که منطق آموزشی این گونه تغییرات بر چه اساسی بوده است ؟ سرانجام این گونه یکدست سازی ها جز رواج کوتوله پروری و فرهنگ چاپلوسی و تظاهر و نمایش چیز دیگری خواهد بود ؟
آیا این تغییرات را در زمره ی دستاوردهای وزارت آموزش و پرورش در دولت سیزدهم می توان حساب کرد در حالی که هنوز و پس از گذشت یک ماه و نیم از آغاز سال تحصیلی گزارش ها و اخبار حاکی از فقدان معلم در برخی واحدهای آموزشی دارد ؟ و روابط عمومی این وزارتخانه هم در یک عمل غیر حرفه ای و پوپولیستی برای رفع آن « فراخوان عمومی » داده است ؟
این حجم از بحران کمبود معلم در کدام دولت و وزیر سابقه داشته است ؟
چرا آقای صحرایی مانند هم کیشان و همفکران خود در این دولت و حتی حاکمیت سعی در « عادی سازی » و « حساسیت زدایی » برخی و شاید بسیاری از مسائل و گره ها دارد و آیا این گونه عادی سازی چه کمکی به ارتقای نظام آموزشی و وضعیت کلی جامعه خواهد کرد ؟
آیا اگر فردی و یا رسانه ای به بیان « واقعیت » بپردازد و خواهان توضیح و پاسخ گویی شفاف مسئولان شود ؛ در مسیر « توطئه سازی » افتاده و باید سکوت کند ؟
وزیر آموزش و پرورش دولت سیزدهم و سایر افراد مسئول توضیح دهند که منظور از « خالص سازی » چیست و نسبت این گونه اقدامات با فرآیند « تفکر انتقادی » چیست ؟
آیا اگر کسی حرفی زد که مخالف طبع و گرایش و خوشایند ما نبود اما در جهت منافع آموزش و مصالح عمومی بود ؛ باید او را کنار زد و حذف کرد ؟
سرانجام این گونه یکدست سازی ها جز رواج کوتوله پروری و فرهنگ چاپلوسی و تظاهر و نمایش چیز دیگری خواهد بود ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید