پرسش دوم این است که آیا در آموزش و پرورش رسمی و اجباری می توان تعلیم و تربیت دینی اثربخشی ،از لحاظ اخلاقی و معنوی داشت ؟
این پرسش را می توان از منظرهای گوناگون بررسی و نقد و تحلیل کرد و پرسشی است که در نظام جمهوری از اساس رها شده است!
فرض کنید همه علما و اندیشمندان دینی معاصر اجماع نظر دارند که می توان در آموزش و پرورش رسمی و اجباری ، تعلیم و تربیت دینی اثربخشی داشت ؛ باز شایسته است یک محقق از شرائط امکانی و آسیب های آن پرسش کند و پیرامون این مسئله روشنگری کند .
من این پرسش را با اجزاء دقیق تر طرح می کنم
.فرض کنید حضرت رسول (ص) معلم اند و حضرت علی (ع) شاگرد . آیا حضرت رسول حق دارد به حضرت علی بگویند هر روز بیا می خواهم به تو قرآن یاد بدهم ؟
شما ممکن است بگویید علم حضرات معصومین (ع) لدنی است و از موضوع این بحث خارج است .
باز سوال این است که آیا حضرت رسول حق دارد به سلمان و ابوذر بگویند روزی 2 ساعت بیایید پیش من تا به شما قرآن یاد بدهم و بعداً پایان سال از شما امتحان بگیرم و سپس برای کنکور باید این آیات را بارها بخوانید و حفظ کنید ؟
یا در یک مرتبه پایین تر ؛ آیا علامه طباطبایی حق دارد به شهید مطهری بگویند هر روز بیا من 2 ساعت می خواهم به تو قرآن آموزش دهم ؟
و بعد امتحان می گیرم و آخر می سپارم ات به کنکور !
پرسش سوم این که فرض کنیم هم حضرت رسول حق دارد به حضرت علی به اجبار قرآن آموزش دهند و هم علامه حق دارد به شهید مطهری، آیا آموزش و پرورش رسمی ما بضاعت این کار را دارد ؟ منظورم در شرائط موجود است یعنی آیا آموزش و پرورش ما این بضاعت را دارد که بچه ها را از نظر دینی آموزش دهد و در نهایت اخلاقی و معنوی تربیت کند؟
و پرسش دقیق تر این که آیا آموزش و پرورش رسمی ما در صحنه عمل دارد بچه ها را به دین و قرآن نزدیک تر می کند یا دورتر ؟
به تصورم تعلیم آموزه های دینی و قرآنی در آموزش و پرورش رسمی و اجباری به غایت امر دشواری است، به خصوص اگر مهم ترین آموزه های دینی را امور مقدس و معنوی بدانیم ؛ آیا آموزش و پرورش رسمی و اجباری محملی خوبی برای این امور مقدس و معنوی هست یا خیر؟ در دوره ابتدایی از آوردن آیات عذاب در کتاب های دینی و قرآن دوری کنیم و از معلمان و مربیان در این دوره بخواهیم از آیات عذاب استفاده نکنند.چه نیازی است در این دوره در ذهن و ضمیر بچهها خدای سخت گیر و عذاب دهنده نقش ببندد.
شایسته است دوستان پژوهشگاه و سازمان پژوهش تالیف کتب درسی در امر تربیت دینی در آموزش و پرورش بیش تر و ژرف تر اندیشه کنند فعلاً این دروس مهم و خطیر سپرده شده به کتاب و نمره و امتحان و کنکور !
بعید است در این چار چوب رسمی و اجباری ما به تربیت دینی اثربخشی برسیم.
اما در حوزه برنامه درسی و ایدئولوژی که موضوع این نشست علمی و تخصصی است توجه به چند موضوع ضروری به نظر می رسد:
اولین موضوع مهم و اثربخشی، می تواند توجه این موضوع باشد که معرفت شناسی در تالیف تمام کتاب های درسی رعایت شود . اکنون تقریباً تمام محتوای کتب درسی و ارزشی و ایدئولوژی با قطعیت و اتقان ریاضی نوشته شده و حال آن که گزاره های دینی و الهیاتی و اعتقادی قطعیت و اتقان گزاره های ریاضی را ندارد حتی گزاره های تاریخی در کتاب های درسی قطعیت اش مثل گزاره های ریاضی آمده است .
همه می دانیم موضوعاتی مثل خدا و معاد و جاودانگی روح و جبر و اختیار و شرور در هستی و ....در فلسفه و الهیات و کلام جدید محل بحث و مجادله است و نشده برای آن ها براهینی در حد قطعیت و اتقان استدلالهای ریاضی اقامه کرد.
دوم این که اکنون در کتاب دینی و اعتقادی بیشتر رویکرد فقهی و کلامی غالب است .
در این جا نیاز به توازن و تعادل داریم بدین معنا که توازنی باشد بین گفتمان فقهی و کلامی از یک سو و گفتمان اخلاقی و عرفانی از سوی دگر و حتی در دوره دبیرستان مباحث کلام جدید مثل پدیدار شناسی دین و هرمنوتیک هم در کتب درسی وارد شود.
سوم این که اکنون در کتب درسی نگاه یک سویه به سنت و مدرنیته است و حال آن که در کتب درسی شایسته است و ضرورت دارد نگاه درست و منصفانه ای به سنت و مدرنیته و پست مدرن شود.یعنی به صورت منصفانه در کتب درسی محاسن و معایب این جهان ها بررسی و نقد و تحلیل شود .
چهارم این که آیا در کتب درسی ما چشم انداز های دقیقی از قرآن در پیش چشم بچهها می گذاریم .برای مثال در قرآن ۵۶۰ بار خدا گفته رحمان و رحیم ام و چند بار گفته جبار و ذو انتقام ام آیا این تصویر از خدا در کتاب های دینی وجود دارد؟
پنجم این که آیا در کتب درسی نسبت اخلاق و احکام به درستی رعایت شده؟ برای مثال در قرآن سه چهار آیه در باره حجاب آمده و صدها آیه در موضوع اخلاق وجود دارد آیا در کتب درسی از این دو موضوع تصویر درست و متوازنی وجود دارد؟
ششم این که به نظرم در کتب درسی از قرآن چشم اندازی به مثابه یک برکه ی آرام به تصویر کشیده شده و حال آن که قرآن مثل یک اقیانوس مواج و پرتلاطم است .چرا که تقریباً همه موضوعات و داستان های قرآن شگفت انگیز و حیرت آور و بحث انگیز است و علما و اندیشمندان مسلمان در هزار سال گذشته از قرآن تفسیرهای متفاوت بل متعارض دارند که مهم ترین و ریشه ای ترین آن ها، تفسیر متعارض دو جریان نیرومند کلامی اشاعره و معتزله است. آیا در کتب درسی نسبت اخلاق و احکام به درستی رعایت شده؟ برای مثال در قرآن سه چهار آیه در باره حجاب آمده و صدها آیه در موضوع اخلاق وجود دارد آیا در کتب درسی از این دو موضوع تصویر درست و متوازنی وجود دارد؟
هفتم این که شایسته است در کتب درسی تمایز و فرق فارقی بین قرآن به عنوان اصل دین و حدیث و تفسیر علما از دین و ارزش های دینی و ایدئولوژی جمهوری اسلامی قائل شویم یکی و یکسان پنداشتن آن ها آسیب زاست .برای مثال قرآن برای ما مسلمانان کتاب مقدس است و آموزه های آن درست و خطاناپذیر تلقی میشود و حال آن که تفسیرها از دین و یا ارزش های دینی و ایدئولوژی جمهوری اسلامی مقدس نیست و امکان خطا و اشتباه در آن متصور است.لذا یکی و یکسان پنداشتن آن ها برای هر دو آسیب زاست
هشتم این که به نظرم شایسته است در کتب درسی از اخلاق و مشترکات دینی شروع کنیم و تا آن جا که امکان دارد از اختلافات مذهبی پرهیز کنیم .جهان اسلام گرفتار جنگ های خونین مذهبی است .جهان اسلام نیاز به دیالوگ و همدلی دارد تا از جنگ های منطقه ای و مذهبی نجات پیدا کند.
نهم این که زبان غالب قرآن زبان داستان و قصه است و خدواند حکیم حتی موضوع پیچیده و اسرار آمیز آفرینش انسان را با زبان قصه بیان کرده، می توان از زبان قرآن برای کتب درسی وام گرفت و معارف دینی را به صورت دل انگیزی در اختیار نسل جوان قرار داد .
به تعبیر مولانا:
خوشتر آن باشد که سر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
دهم این که در دوره ابتدایی از آوردن آیات عذاب در کتاب های دینی و قرآن دوری کنیم و از معلمان و مربیان در این دوره بخواهیم از آیات عذاب استفاده نکنند.چه نیازی است در این دوره در ذهن و ضمیر بچهها خدای سخت گیر و عذاب دهنده نقش ببندد.
یازدهم تا آن جا که امکان دارد برنامه دینی و قرآن را در برنامه درسی غیر رسمی و غیر اجباری تعریف کنیم .
دوازدهم تا آنجا که امکان دارد دروس دینی و قدسی و معنوی را از کنکور و خواندن های تکراری و ملال آور آن جدا دور کنیم .خلاصه این که اکنون ما ۷۰ هزار مسجد و ده هزار امام زاده و پانصد حوزه علمیه در کشور داریم کار اصلی آن ها تعلیم و تربیت دینی است آموزش و پرورش می تواند به آن در این امر خطیر کمک کند اما نمی تواند به جای آن ها همه بار تربیتی دینی را بدوش بکشد یعنی این نهاد رسمی و اجباری ظرفیت این بار گران و معنوی و قدسی را ندارد و بی احتیاطی در این موضوع به خسارت های جبران ناپذیری منجر می شود.
به قول مولانا:
نور باقی ، پهلوی دنیای دون
شیر صافی ،پهلوی جوهای خون
چون درو گامی زنی بی احتیاط
شیر تو ،خون می شود از اختلاط
ادامه دارد