چاپ کردن این صفحه

« برای آوردن دانشگاه به ریل و مسیر درست و اصلی خود ضروری است هر چه سریع تر بساط سهمیه ها برچیده شود و تمام انواع سهمیه ها لغو و شرایط برای برابری آموزشی و فرصت های برابر به طور یکسان برای همه شهروندان مهیا شود. این عمل از فساد و سهمیه سازی هم جلوگیری خواهد کرد»

آموزش عالی به سبک ایرانی: نگاهی گذرا به آنچه در دانشگاه‌های ایران می گذرد! ( بخش دوم )

علیرضا طالب زاده

چالش ها و آسیب های نظام آموزش عالی و آن چه در دانشگاه ایرانی می گذرد

نکته مهم دیگر که در بحث مدرنیزاسیون در نظام های تازه تاسیس که کمتر به آن توجه می‌شود بحث شایسته‌سالاری یعنی قرار گرفتن هر کس در جای خود و آن چه شایستگی و تخصص و تجربه آن را دارد هست؛ بدون اینکه معیارهای غیرمرتبطی مانند رنگ پوست، دین، روابط خانوادگی، پوشش، گرایشات سیاسی و مذهبی و خدمات دیگر و اخیرا تاهل را دخیل کنیم. رهبر انقلاب در بیشتر جاها هنگام بحث در باره مسایل شرعی تاکید موکد دارد که باید هر مساله را به اهلش و متخصصش سپرد. در روایت هم آمده است که پیامبر فرمود: «مَن اَستَعمَلَ عامِلاً مِن المُسملینَ وَ هوَ یَعلَمُ اَنَّ فیهِم مَن هُو اَولی بِذلکَ منه، وَ اَعلَمُ بکتابِ اللّهِ و سنّةِ نبیه فَقَد خانَ اللّهَ وَ رسُولَهُ و جمیع المُسلِمینَ»: کسی که کارگزاری را بر مسلمانان بگمارد، در حالی که می داند در میان آنان کسی هست که از برگزیده وی شایسته‌تر و عالم تر به کتاب خدا و سنّت پیامبر او است، او به خدا و رسولش و همه مسلمانان خیانت ورزیده است. (الغدیر، ج 8، ص 291)، (کنز العمال، ج6، ص 19)، (سنن بیهقی، ج10، ص 11).

چالش ها و آسیب های نظام آموزش عالی و آن چه در دانشگاه ایرانی می گذرد

همچنین در  نهج‌البلاغه/ 173 علی علیه السلام فرموده‌است: «اِنَّ اَحَقَّ النّاسِ بهذا لأمرِ اَقواهُم عَلَیهِ وَ اَعلَمُهُم بِاَمرِاللَّهِ»: شایسته ترین کس برای تصدّی این امر (خلافت و امامت)، آن کس است که بر عهده‌داری آن از دیگران قوی تر و به امر خدا، داناتر است. و در جای دیگر امام علی می فرماید: «فاصطف لولایة اهل الورع والعلم و السیاسة و توخ منهم اهل التجربه و الحیاء من اهل البیوتات الصالحه والقدم فی السلام ....کارمندان خود را از اهل ورع و دانش و سیاست برگزین و مردم آزموده و با حیا از خانواده های خوب و سابقه دار در اسلام را منظور دار.»

نظام مدرن آموزش و پرورش و آموزش عالی که در زمان سلسله پهلوی به سرعت و به دقت برنامه ریزی شده بود و یک نظام کارآمد به حساب می آمد بعد از انقلاب اسلامی تحت عنوان «انقلاب فرهنگی» و برای اجرای ارزش ها اسلامی از هم پاشیده شد و پدیده ای به نام پاک سازی چندین سال ادامه یافت (فرهادی و دیگران، 2010). فرهادی و دیگران معتقدند که «در این برنامه غیرفرهنگی معلمان و استادان مجرب به بهانه اجرای اصول اسلامی و مذهب از روند آموزش کنار گذاشته شدند یا مجبور به ترک وطن یا بازنشستگی اجباری شدند. به جای افراد شایسته، با تجربه و نخبه افرادی بی تجربه در راس امور قرار گرفتند که بیشتر هم و غمشان اسلامی کردن امور فرهنگی و منطبق ساختن آن با قوانین شرعی بود.»

همچنین نگاهی اجمالی به کارنامه و تخصص وزیران آموزش و پرورش و آموزش عالی در بعد از انقلاب و قبل از انقلاب نشان می دهد که وزیران دوره پهلوی دارای مدارک بالا بوده و در رشته‌های مربوط به این دو وزارتخانه تخصص بالاتری داشته اند در حالی که وزیران بعد از انقلاب دارای مدارک و تخصص پایین بوده و معیارهای انتخاب آنان بیشتر سیاسی و ایدئولوژیکی بوده است.

فرهادی و دیگران (2010) اعتقاد دارند که «دانشگاهها به عنوان متولی و قطب اصلی آموزش در جامعه باید عهده‌دار مهیا کردن شرایطی برای دانشجویان و معلمان آینده باشند که درآن کار و تلاش و عشق و علاقه به پیشرفت و توسعه کشور در آنها پرورش یابد. تنها بسنده کردن به مطالعه و تحصیل و گرفتن مدرک بدون به کار بستن توانایی هایشان در مسیر ساختن نظام آموزشی به کل کشور و ملت لطمه و ضرر می‌زند. معلمان و مدرسان در دانشگاهها باید به دانشجویان در فهم و درک این مساله کمک کنند که بدون چنین تعهدی مدرک دانشگاهی برای بهبود در کیفیت آموزش کافی نبوده و به درد نمی‌خورد. البته این، مستلزم اصلاحات و رفرم در مفهوم آموزش در کشور است

چالش ها و آسیب های نظام آموزش عالی و آن چه در دانشگاه ایرانی می گذرد

با توجه به جو هیجانی و افراطی ایجاد شده در دوره پس از انقلاب یکی از موانع به کارگیری افراد و شهروندان تاسیس مراکز و نهادهایی بود برای گزینش افراد و اجرای روندی برای فیلتر و به نوعی تفتیش عقاید و دخالت دادن زندگی خصوصی که سنخیت و ارتباطی به تخصص و رزومه کاری که به آنها محول می‌شد نداشت. همچنین در اولویت قرار دادن آنهایی بود که به نوعی با نظام در حیطه های نظامی و سیاسی و عقیدتی همراهی می‌کردند. دخالت دادن گرایشات مذهبی، سیاسی و اخلاقی و روابط شخصی و بهانه‌های نامربوط در به کارگیری، استخدام و گزینشن شهروندان حتی در پذیرش دانشگاه‌ها هم مورد ملاک قرار گرفت. اما این نوع معیارها در بیشتر موارد به حربه و ابزاری در دست افرادی که خود شاید فاقد صلاحیت و کفایت‌های لازم بودند تبدیل شد و زمینه را برای سوء استفاده از این نوع معیارها برای دسترسی بیشتر به منابع و قدرت فراهم آورد. برای مثال کامران دانشجو وزیر وقت آموزش عالی و فناوری در 7 شهریور 1389 در مراسم افتتاح طرحهای عمرانی دانشگاه علم و صنعت اظهار داشت: «اگر دانشگاهی وجود داشته باشد که در آن متدینین، فرهنگ انتظار و فرهنگ بسیج مورد تمسخر قرار گیرند، اگر دانشگاهی وجود داشته باشد که صدای اذان ظهر در آن بلند نشود به بهانه اینکه به کلاسهای درس آسیبی نرساند، اگر دانشگاهی وجود داشته باشد که روحانی نتواند در آن وارد شود، اگر دانشگاهی باشد که نه تنها مسجد بلکه یک نمازخانه نیز نداشته باشد که بتوان نماز جماعت را اقامه کرد و ... . اگر دانشگاهی وجود داشته باشد که نه تنها در تمام ماه محرم و صفر بلکه در تمام طول سال کوچکترین مراسم مذهبی نیز در آن برگزار نشود و به جایش در چهارشنبه آخر سال گفته شود که اشکال ندارد برقصید و پایکوبی کنید ... اگر دانشگاهی وجود داشته باشد که در یک اردوی دانشجویی ماشین را نگه می ‌دارند و به دانشجویان می‌گویند «حالا می‌توانید بروید پایین و شروع کنید» و سپس آهنگ مبتذل می‌گذارند و مراسم آن چنانی برگزار می‌کنند، در یک کلام می گویم خوب است چنین دانشگاهی اصلا وجود نداشته باشد چون اگر این دانشگاه وجود داشته باشد مردم ایران، دانشجویان، اساتید و کارکنان دانشگاه آن را با خاک یکسان می‌کنند. مردم بدانند که خدایی ناکرده اگر چنین دانشگاهی وجود داشته باشد و بخواهد در آن مسیرها گام بردارد و عده‌ای نیز خود را پشت تصویری پنهان کنند نمی توان در چنین دانشگاهی آدم پرورش داد.»

چالش ها و آسیب های نظام آموزش عالی و آن چه در دانشگاه ایرانی می گذرد

آموزش عالی در کشورهای توسعه نیافته

آرنولد آندرسون (1966، صص 74-73) عقیده دارد که توسعه و مدرنیزاسیون تنها می‌تواند از طریق بهبود و گسترش آموزش و پرورش و آموزش عالی به منصه ظهور برسد. او علت اینکه چرا رهبران کشورهای در حال توسعه این قدر بر این نکته تاکید می کنند را سه چیز می‌داند:

«اول اینکه شما قبل از اینکه بتوانید پیشرفت‌های اقتصادی تکنولوژیکی کسب کنید حتماً باید آموزش ببینید. برای تسریع در تولید غذا، به کار انداختن کارخانه ها، استفاده از علم برای بهبود زندگی، تجارت در بازارهای جهانی یک کشور مجبور است گروه بزرگی از افراد تحصیلکرده خوب داشته باشد. برای کارهای دیپلماتیک و مذاکرات تجاری و اقتصادی با کشورهای دیگر به متخصص آن رشته نیاز دارد. برای مذاکره در مورد استفاده صلح آمیز از انرژی هسته‌ای باید یک نماینده یا دیپلمات به الفبای مذاکره آشنا باشد و زبان سیاست را بداند تا در پیشرفت یک کشور نقشی را ایفا کند. استفاده از یک تحصیل کرده ی عمران به عنوان سفیر در یک کشور بدون هیچ تجربه و فقط به صرف داشتن تعهد و پای بند به اخلاق نتایج اسف باری را به بار خواهد آورد. یک رییس جمهور بی اطلاع از سیاست روز می تواند کشوری تا سرحد نابودی پیش ببرد و بر عکس می تواند کشوری را به طرف پیشرفت و ترقی سوق دهد.

دوم اینکه برای متحد و یکپارچه ساختن مردم و قبایل مختلف در یک ملت واحد نیاز به آموزش است. پس ملاحظه می شود که آموزش در همه ی امور ساری و جاری است. بدون آموزش  ،وفاداری و عشق به آب و خاک از حیطه روستا فراتر نخواهد رفت. افراد آموزش ندیده درک و تصور درستی از یک ملت واحد نخواهند داشت و قادر به برقراری ارتباط صحیح با روستای مجاور خود نخواهند شد.  نگاهی اجمالی به کارنامه و تخصص وزیران آموزش و پرورش و آموزش عالی در بعد از انقلاب و قبل از انقلاب نشان می دهد که وزیران دوره پهلوی دارای مدارک بالا بوده و در رشته‌های مربوط به این دو وزارتخانه تخصص بالاتری داشته اند در حالی که وزیران بعد از انقلاب دارای مدارک و تخصص پایین بوده و معیارهای انتخاب آنان بیشتر سیاسی و ایدئولوژیکی بوده است.

سوم اینکه یک دولت سیاسی در دنیای مدرن امروز فقط در صورتی می‌تواند به حیات ادامه دهد که افراد دارای پست‌های سیاسی و مهم بتوانند در زمینه کار خود از تخصص کافی برخوردار باشند. سیاست‌های نخست وزیر یا رییس جمهور یک کشور باید کارا و هوشمندانه باشد. در دنیای امروز تصور کشور بدون رییس جمهور، نخست وزیر و رهبر غیر ممکن است و تنها موقعی مقامات و دولتمندان و نمایندگان بهتر می توانند کشور را اداره کنند که از تخصص و سواد کافی برخوردار باشند. به بیان دیگر تحصیلات خود را در دانشگاههای معتبر گذرانده باشند.»

صرف اینکه سیاستمداران و تصمیم‌گیرندگان یک کشور تشخیص دهند و تکرار کنند که آموزش چیزی ضروری برای توسعه کشور است کافی نیست. باید ایده‌ها و اقدامات و طرح‌های عملی برای اجرای برنامه های منسجم در رابطه با آموزش داشته باشند. همچنین قابل انعطاف و همه‌گیر و جامع بودن برنامه‌های آموزشی و مساله کیفیت آموزشی باید در اولویت و جلوی چشم برنامه‌ریزان آموزشی قرار گیرد. بنا به گفته آندرسون (1966) تقریبا تمام مدارس ابتدایی در کشورهای توسعه نیافته از کیفیت مطلوبی برخوردار نبوده و معلمان نیز از آموزش خوبی برخوردار نیستند و اغلب کمی از شاگردان خود جلو هستند و با توجه به مسایل زبانی و مالی معلمان خارجی نیز نمی‌توانند جای آنها را پر کنند.

با ظهور وسایل کمک آموزشی و رسانه‌ای و تکنولوژی آموزشی ، نقش معلم و استاد حتی از پیش هم پررنگ شده است. فاجعه همه‌گیری کرونا و مجازی شدن کلاس‌ها در جوامعی مانند ایران نشان داد که این نقش حتی با وجود مهارت‌های پایین استادان و معلمان چه قدر حیاتی است و این ابزارها تنها می‌توانند به عنوان مکمل و تسهیل کننده روند آموزش عمل کنند و نقش و مدیریت حیاتی معلم و استاد همچنان پابرجاست.

چالش ها و آسیب های نظام آموزش عالی و آن چه در دانشگاه ایرانی می گذرد

از طرفی همگان به خوبی واقفند که ساختار و نظام آموزش عالی و دانشگاه‌ها و مدارس در شکل کنونی خود محصول و ایده غرب هستند. چندین قرن است که غرب خاصه امریکای شمالی و اروپای غربی خاستگاه علم شده‌اند و مسیری یک طرفه اعم از علمی و تولیدی از کشورهای غربی به سمت کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته در جریان است. لذا ارتباط بین این دانشگاه‌ها و دانشگاه‌های غربی ضروری می‌نماید.

واینر (1966) می گوید: «ارتباط دانشگاههای کشورهای توسعه نیافته با دانشگاههای کشورهای پیشرفته از آنجا ناشی می شود که پاره ای از این دانشگاهها به عللی مانند استقلال زیر نظر یکی از این دانشگاهها فعالیت می کردند و وابسته به اینها بودند و تا درجه زیادی استاندارد آنها با استاندارد دانشگاه مادر همخوانی داشت و این باعث محدود شدن تعداد پذیرش می‌شد، چرا که در مسایل آموزش عالی رابطه‌ای معکوس بین کیفیت با کمیت بسیار پررنگ تر به نظر می رسد.» بیش از 50 درصد کلاس های دانشگاه ها در رشته های پردرخواست را سهمیه ای ها تشکیل می دهد.

او با تاکید بر آموزش نیروی متخصص و ماهر در دانشگاه‌ها و حتی به قیمت آوردن نیروی متخصص از خارج برای بهبود سیستم آموزش برگزاری دوره های فشرده و کوتاه مدت را برای تربیت متخصص اتلاف وقت تلقی می‌کند: «در کشور‌های توسعه نیافته به علت محدودیت در شغل و کمبود فرصت‌های شغلی به علت محدود بودن صنایع، تعداد دانشجویان بیشتر بوده و شرایط پذیرش زیاد سختگیرانه نیست و اگر سختگیرانه هم باشد، کیفیت آموزش در سطح نازلی قرار دارد. در این کشورها اصلا مشکلی به نام بنام کمبود پرسنل و افراد وجود ندارد و برای یک شغل و جای خالی بیش از تعداد مورد نیاز افراد که دارای مدرک هستند وجود دارد. بر خلاف کشورهای پیشرفته که معمولا برای بیشتر پست های دولتی و مدیریتی با کمبود نیروی متخصص مواجه هستند. کافی است در یک شهر کوچک آگهی مبنی بر نیاز به یک مدیر آموزشی اعلام نیاز شود. با انبوهی از افراد که دارای مدرک مدیریت آموزش از دانشگاههای متنوع هستند مواجه می شوید ولی سؤال اساسی اینجاست آیا واقعا این افراد بدون هیچ تجربه ای ، کارایی اداره یک مدرسه ابتدایی با تعداد دانش آموز 200 نفر رادارند؟ چیزی که این کشورها از آن رنج می برند کمبود افرادی است که از تحصیلات باکیفیت برخوردار بوده اند که آنها را قادر می سازد تا کار را به نحو احسن انجام دهند. به طور کلی در کشورهای توسعه نیافته در حالی که تعداد دانشگاهها و دانشجویان زیاد هستند کیفیت فارغ التحصیلان پایین است

بیشتر فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های ایرانی مثالی است از آنچه آندرسون توصیف کرده است. در شهرهای کوچکی مانند بوکان، میاندوآب، ملکان یا بناب انواعی از دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی بعد از انقلاب تاسیس شده است که هر ساله دانشجویان زیادی از این دانشگاه‌ها در مقاطع مختلف فارغ التحصیل می‌شوند. اما سوال اساسی این است که آیا کشور به این حجم از فارغ‌التحصیل در رشته‌های مختلف نیاز دارد و اینکه فارغ‌التحصیلان از این دانشگاه‌ها تا چه اندازه از کیفیت و کارایی لازم برخوردار هستند. برای مثال یک فارغ التخصیل از دانشگاه آزاد مراغه در مقطع لیسانس آموزش زبان انگلیسی تا چه اندازه از مهارت‌های لازم (پداگوژی و دانش تدریس و اطلاعات علمی) برای تدریس در کلاس‌های پرجمعیت 40 تا 50 نفری یک مدرسه دولتی در آموزش و پرورش برخوردار است. آندرسون (1966) می گوید که در کشورهای توسعه نیافته کار تدریس توسط افراد بومی آن منطقه انجام می گیرد و بیشتر این افراد از علم و صلاحیت کافی برای تدریس برخوردار نیستند.

چالش ها و آسیب های نظام آموزش عالی و آن چه در دانشگاه ایرانی می گذرد

چالش‌ها، مشکلات و آسیب‌ها در سیستم آموزش عالی ایران

اگر باور داشته باشیم که نقش و اهمیت دانشگاههای کشورهای توسعه نیافته یا در حال توسعه و از جمله ایران برای توسعه بسیار حیاتی است و اگر قبول کنیم در حال حاضر دانشگاههای کشور آن چه را که برای تحقیق و تدریس و توسعه نیاز است انجام نمی‌دهند و از مسیر و وظیفه اصلی خود منحرف شده اند در این صورت چگونه کشور می‌تواند در دنیای در حال تغییر و پیشرفت به حیات خود ادامه دهد و به اهدافی که در «سند چشم‌انداز بیست ساله ایران» آمده نزدیک شود یا به حداقلی از آنها جامه عمل بپوشاند ؟

اما سوال اساسی هم چنان پابرجاست: آیا دانشگاههای کشور می‌توانند با توجه به استانداردهای جهانی روی پای خود بایستند و وضعیت خود را سروسامان داده و واقعاً چیزی را تولید کنند که از آنها انتظار می رود؟ بی‌شک با ادامه وضعیت فعلی و بدون داشتن برنامه مدون و اتخاذ سیاست‌ها و تصمیمات حساب‌شده و عقلانی با به کارگیری کسانی که در این زمینه صاحب تخصص هستند و بدون اعمال تغییرات بنیادی در سیستم آموزش عالی تحقق یافتن اهداف ذکر شده دشوار خواهد بود.

نگاهی به درجه‌بندی کیفی دانشگاهها در منطقه با توجه به شاخص‌های توسعه نشان می‌دهد که تعدادی از دانشگاههای کشورهای در حال توسعه به استانداردهای جهانی نزدیک شده‌اند و در کشورهایی مانند هندوستان، اندونزی، ترکیه، مالزی و امارات متحده وضعیت آموزش عالی روندی رو به رشد داشته است در حالی که در مورد ایران با توجه به اتخاذ سیاست‌های ناکارآمد که بیشتر به صورت فردی یا توسط گروه‌های خاص و غیرمتخصص و بدون مشارکت دادن موثر معلمان و استادان انجام می گیرد در به وجود آمدن وضعیت جاری بی‌تاثیر نبوده است. همچنین توزیع نامناسب نیروهای انسانی و دخیل دادن عوامل و شاخص‌ها و معیارهای نامرتبط در گزینش و استقلال نداشتن مراکز آموزش عالی و بسته عمل کردن آنها در تصمیم‌گیری‌ها به خصوص در به کارگیری نیروهای متخصص و دخالت و نفوذ نهادها و مراکزی که دارای قدرت سیاسی، نظامی و امنیتی و اقتصادی بالا بوده و به منابع مالی عظیمی دسترسی دارند در گزینش متخصصان باعث شده که وضعیت دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی روند تنرلی و سیر قهقرایی داشته یا با رکود مواجه باشند. بدون ایجاد تعییرات و با ادامه سیاست های فعلی و تاکید بر روند فعلی در آینده‌ای نزدیک به سختی می‌توانیم شاهد بهبود در وضعیت کنونی دانشگاههای ایران باشیم.

در زیر به اشکالات، آسیب‌ها و علل به وجود آمدن عواملی که در ناکارآمدی، افت و پسرفت دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی در ایران نقش داشته اند پرداخته می شود. همچنین راه‌حل و ایده‌هایی برای رفع این مشکلات ارائه می شود.

1- تعطیلی دانشگاه‌ سکته توسعه و رکود تولید علم است

بسته شدن دانشگاه‌ها به مدت بیش از 2 سال (از 1980 تا 1982) به تهدیدی برای توسعه و تربیت نیروی متخصص و معطل شدن تولید علم و تحقیق و فرصتی در دست انقلابیون تندرو برای «اسلامی سازی دانشگاه‌ها»، تصفیه و پاک سازی اساتیدی که به زعم آنها غرب زده و سکولار یا کراواتی بودند تبدیل شد. در این دوره دو ساله که «انقلاب فرهنگی» نام گرفت 40 درصد از اساتید علمی دانشکده ها پاک سازی یا مجبور به ترک وطن شدند (پیوندی، 2010). شیوه‌ها و بهانه‌های متعددی برای اخراج اساتید مانند برچسب زدن، تبلیغ سبک زندگی غربی یا ارتباط با غرب به کار گرفته شد. اگرچه تعریف مبهم و تفسیرپذیر و شخصی و سلیقه‌ای با نسخه‌های متعدد (خفیف – معتدل – تند) و معیارها نامشخص از غرب زدگی و آدم غربی و مظاهر غربی در دست داشتند، چرا که پدیده‌ای مانند دانشگاه از غرب وارد شده بود و امکان بستن و مهروموم کردن این پدیده غربی غیرممکن بود. از طرفی حوزه‌های علمیه هم با محتوای درسی محدود و روش‌ها و اسلوب‌های قدیمی توانایی تربیت نیروی متخصص را نداشتند. تقریبا قسمت اعظم برنامه‌هایی که برای پاک سازی و اخراج اساتید اجرا می‌شد با دستور، فتوا و ساپورت یا چراغ سبز رهبران مذهبی و روحانیون انجام می شد. با توجه به نیاز کشور به متخصص و تربیت نیرو سرانجام از سر اجبار دانشگاه‌ها بازگشایی شدند. هدف دیگری که بعد از انقلاب دنبال شده است نزدیک کردن هر چه بیشتر حوزه و دانشگاه بود. اما گذشت زمان نشان داد که با توجه به حیطه ها و روش های متفاوت حوزه و دانشگاه و رابطه «علم و دین» و اهداف متفاوتی که این دو دنبال می کنند این سیاست نیاز به تجدیدنظر دارد. به طور کلی در کشورهای توسعه نیافته در حالی که تعداد دانشگاهها و دانشجویان زیاد هستند کیفیت فارغ التحصیلان پایین است.

در سال ها بعدتر نیز مخصوصا در دولت‌های نهم و دهم بحث اخراج استادان سکولار و لیبرال دنبال صورت عملی به خود گرفت.

احمدی نژاد در 14 شهریور 1385 در جمع دانشجویان گفت:

«دانشجو باید امروز بر سر رئیس جمهور فریاد بزند که چرا استاد لیبرال و سکولار در دانشگاه ها حضور دارند» او ادعا کرد که تغيير نظام آموزشی سكولار كه 150 سال حاكم بوده، كار سختی است و بايد به كمک هم اين كار را انجام داد. البته اقداماتی در اين زمينه شده، ولی كافی نيست. او از دانشجویان خواست که عليه انديشه‌ های ليبرال و اقتصاد ليبرال فرياد بزنند. ورود روحانیت به دانشگاه ها تا آنجا پیش رفت که برای اولین بار در سال 1384 یک روحانی بنام عباسعلی عميد زنجانی به ریاست دانشگاه تهران منصوب شد که با تجمع اعتراض آميز دانشجويان همراه شد. عمید زنجانی 2 سال ریاست دانشگاه تهران را بر عهده داشت و در سال 1386 کنار گذاشه شد.

چالش ها و آسیب های نظام آموزش عالی و آن چه در دانشگاه ایرانی می گذرد

2- برقراری و ادامه سهمیه‌ها و رانت‌های علمی به تبعیض آموزشی و افت کیفی دانشگاه‌ها دامن می‌زند

بعد از انقلاب اسلامی در ایران یکی از بحث های داغ بحث تعهد و تخصص بود. تاکید روی بحث تعهد با تعریفی که داده می شد باعث خالی ماندن دانشگاهها ار استادان نخبه شد. در کشورهای جهان سوم به ویژه کشورهایی که در آن نظامیان قدرت اصلی را در دست دارند معمولا دانشگاهها تنها به عنوان بازوی علمی کشور عمل نمی کنند بلکه از دانشگاه برای دادن امتیاز، جایزه به افراد استفاده می کنند ؛ به بیان واضح تر از دانشگاه برای چیزهای دیگر مایه گذاشته می شود و در این میان این دانشگاه است که قربانی می شود. در این کشورها ممکن است برای تشویق افراد از دانشگاه هزینه شود ؛ برای مثال ممکن است برای تقدیر و قدردانی یک قهرمان ورزشی بدون هیچ پیش شرطی وارد دانشگاه شود. یا ممکن است از کسی که سالها اسیر جنگی بوده و یا برای کشور جنگیده است بدون هیچ پیش شرط و دانش زمینه ای و بدون هیج فیلتری وارد دانشگاه شود. به عبارتی دولتمردان و سیاستمداران برای تقدیر از خدمات وطن دوستانه افراد از دانشگاهها مایه می گذارند. در این حالت بحث استاندارد یک دانشگاه پیش می آید. برای مثال یک دانشگاه برای پذیرش دانشجو در مقطع دکترا حد نصاب نمره 550 از 677 برای نمره زبان انگلیسی جهت ورود به برنامه دکترا تعیین کرده است. این حدنصاب فقط برای افراد عادی تعیین شده است. برای افرادی که سالها اسیر جنگی بوده این استاندارد به طور چشم گیری پایین می آید یا اصلاً در نظر گرفته نمی شود. در درازمدت این وضعیت روند توسعه این کشورها را کند خواهد کرد.

یکی از مخرب‌ترین عواملی که باعث افت کیفی دانشگاه‌ها در کشور شده است پدیده‌ و برنامه ای است به نام «سهمیه‌ها» و برقراری و استفاده از رانت‌های علمی در پذیرش دانشجو در دانشگاه‌هاست. تقریبا همزمان با بسته شدن دانشگاه ها ، جنگی خانماسوز گریبان کشور را گرفت که به مدت 8 سال بیشتر منابع کشور را بلعید. حضور اضطراری دانش آموزان و دانشجویان در جبهه‌های جنگ باعث شد که دولت تسهیلاتی را برای جبران عقب ماندگی تحصیلی آنها بیاندیشد. اقداماتی مانند تقویت بنیه علمی رزمندگان و در نظر گرفتن سهمیه‌ و اختصاص درصدی جداگانه از صندلی‌های دانشگاه‌ها منحصرا به رزمندگان و مجروحان جنگی بود. جنگ که تمام شد و بحث اضطرار و برهه حساس جنگ منتفی گشت انتظار می رفت که این قانون موقتی به فراموشی سپرده شود و دیگر داستان سهمیه‌ها تمام شده تلقی شده و در پذیرش دانشجو و آزمون‌ها دیگر معیار حضور در جبهه و جنگ و دخیل نشود. اما این اتقاق نیافتاد بلکه با قدرت گرفتن آنهایی که در جنگ شرکت کرده بودند و قرار گرفتن آنها در پست‌های مهم و نقش پررنگ آنها در سیاستگذاری های آموزشی نه تنها این سنت نامیمون برچیده نشد بلکه این رویه و هزینه کردن کردن از دانشگاه نهادینه شد و حتی توسعه یافت و هر روز ابعاد تازه ای از آن ظاهر شد و گروه های زیادی مانند خانواده رزمندگان و شهدا و اسرا و ... را دربرگرفت و دهه هاست که بر پیکر آموزش عالی لانه گزیده است و هر روز ابعاد جدیدی از آن مانند توسعه سهمیه‌های خانواده شهدا، جانبازان، اسرا و مدافعان حرم و خانواده‌های آنها و وضع قوانین تسهیل کننده و بوستری در مقاطع تحصیلی بالا رو می شود.

چالش ها و آسیب های نظام آموزش عالی و آن چه در دانشگاه ایرانی می گذرد

شاید بتوان ادعا کرد که یکی از شدیدترین عوارض جانبی و ضد توسعه ای جنگ ۸ ساله که تا به امروز با قوت ادامه داشته و دارد و موجب بی نظمی در توزیع نیروی انسانی برای مشاغل تخصصی و گزینش افراد شده است . در اولویت قرار دادن افراد بدون توجه به شایستگی ها و تجارب شغلی و رزومه کاری و تنها با تکیه بر خدمات آنها در جبهه و جنگ و عضویت در نهادها حکومتی از برنامه های ضد شایسته سالاری است. گذشته از آن افرادی که از طریق سهمیه وارد دانشگاه ها شده بودند به علت نداشتن اطلاعات زمینه ای و با علم ناقص خود توفیقی در اداره موثر امور ندارند. بالطبع ادامه این وضعیت و قرار گرفتن نیروهایی که تخصصی در وظایف محوله ندارند باعث اختلال در رشد شده و به ریپ زدن موتور توسعه می انجامد. کلاسهای ناهمگون یکی دیگر از نتایج برقراری سهمیه ها می باشد. برای مثال ممکن است در یک کلاس 35 نفری در رشته ی مهندسی عمران 30 نفر با درصده میانگین 85 درصد  و 5 نفر با میانگین 20 درصد شرکت کنند. بیش از 50 درصد کلاس های دانشگاه ها در رشته های پردرخواست را سهمیه ای ها تشکیل می دهد.

دکتر حمید اکبری قائم مقام معاون آموزشی وزیر بهداشت در 5 مرداد 1398 گفت: «بیش از ۶۰ درصد دانشجویان رشته‌های علوم پزشکی بر اساس سهمیه وارد دانشگاه می‌شوند. به طور کلی سهمیه آزاد در رشته‌های پزشکی در کشور به زیر  ۴۰ درصد می‌رسد، این وضعیت در سه رشته پر متقاضی علوم پزشکی یعنی دندانپزشکی، داورسازی و پزشکی وجود دارد و بیش از ۶۰ درصد دانشجویان ما در این رشته‌ها نیز بر اساس سهمیه وارد دانشگاه‌ها می‌شوند، بنابراین ما نگران کیفیت آموزش در بین این دانشجویان هستیم.»

نتیجه این روند که خود نمونه آشکاری از تبعیض و ناعدالتی آموزشی است فرار مغزها و مهاجرت تحصیلی و به تعبیر دکتر گلشنی تسریع «فراردهی مغزها» است. همان طور که اشاره شد ادامه این سیاست غیرعلمی و نامعقول آموزشی باعث تسهیل ورود افرادی به دانشگاه شده است که فاقد دانش زمینه ای لازم برای تحصیل در یک رشته دانشگاهی خود هستند و افت کیفیت آموزشی را دامن می زنند. برای آوردن دانشگاه به ریل و مسیر درست و اصلی خود ضروری است هر چه سریع تر بساط سهمیه ها برچیده شود و تمام انواع سهمیه ها لغو و شرایط برای برابری آموزشی و فرصت های برابر به طور یکسان برای همه شهروندان مهیا شود. این عمل از فساد و سهمیه سازی هم جلوگیری خواهد کرد.

یکی از موانع برای چیدن این رانت علمی آنهایی هستند که ذی نفع بوده و خود از این طریق وارد دانشگاه شده و با در اختیار گرفتن پست های مدیریتی و با داشتن پشتوانه حکومتی و اعمال نفوذ و قدرت و دخالت در سیاست گذاری های آموزشی و حتی افزودن سهمیه های جدید در برابر محروم شدن از این امتیاز ویژه مقاومت می کنند. تنها به عنوان یک نمونه چند مورد از مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش ویژه دوره های ابتدایی و راهنمایی را در اینجا مرور می کنیم:

«ایجاد تسهیلات آموزشی برای آزادگان، جانبازان، خانواده معزز ایشان و خانواده معظم شهدا» (ص. 265)
مصوب جلسه 739- مورخ 16/8/1385 * شماره ابلاغ 8/8935/120-21/12/1385

ماده واحد:
به منظور تجلیل از مقام رفیع شهدا، آزادگان، جانبازان و خانواده های محترم آنان، شورای عالی آموزش و پرورش موافقت می کند:
افراد مشروحه زیر می توانند بدون ارائه مدارک تحصیلی سنوات قبل در امتحانات سال سوم راهنمایی و با داشتن گواهینامه سوم راهنمایی در امتحانات سال سوم متوسطه (شاخه نظری) به صورت داوطلب آزاد شرکت نموده و در صورت احراز شرایط قبولی، گواهینامه پایان تحصیلات دوره مربوط را دریافت کنند:
الف) همسران شهدا، آزادگان، و جانبازان 25 درصد به بالا؛
ب) جانبازان 25 درصد به بالا؛
ج) فرزندان شهدا، آزادگان و جانبازان 50 درصد به بالا با حداقل 21 سال سن

2- به افراد مشروحه زیر دیپلم افتخاری تعلق می گیرد:
الف) آزادگان و جانبازان 25 درصد به بالا با حداقل 40 سال سن؛
تبصره: جانبازان 50 درصد به بالا از شرط سن معاف می باشند.
ب) پدران، مادران و همسران شهدا.

3- در بندهای «ز» و «ح» مصوبه جلسه 632 شورای عالی آموزش و پرورش مورخ 6/12/77 عبارت «50 درصد و بالاتر» به «25 درصد و بالاتر» تغییر یابد.

4- در مصوبه جلسه 235 کمیسیون معین شورای عالی آموزش و پرورش مورخ 14/4/1379 عبارت «جانبازان 70 درصد و بالاتر» به «جانبازان 25 درصد و بالاتر» تغییر یابد.

5- دستورالعمل اجرایی این مصوبه توسط وزارت آموزش و پرورش حداکثر سه ماه تهیه و ابلاغ می شود.
موضوع: ایجاد تسهیلات آموزشی برای آزادگان، جانبازان، خانواده معزز ایشان و خانواده معظم شهدا در هفتصد و سی و نهمین جلسه شورای عالی آموزش و پرورش مورخ 16/8/1385 به تصویب رسید. (ص. 28)
اساسنامه مدارس ایثارگران (رزمندگان، جانبازان و آزادگان)
مصوب جلسه 514- مورخ 2/7/1369 * شماره ابلاغ 9000/120-تاریخ 8/7/69

فصل اول- هدف:
از آنجا که لازم است برای رزمندگان و جانبازان و آزادگان عزیز (که از این پس در این اساسنامه به نام عمومی ایثارگران خوانده می شوند) نظام آموزشی خاصی به وجود آید که با مقتضیات عمومی ایثارگران تناسب بیشتری داشته و از انعطاف لازم برای انطباق با انواع توانائیها و آمادگیهای آنان برخوردار باشد و امکان تقویت بنیه علمی آنان را برای ادامه تحصیل فراهم آورد، مجتمع های آموزشی خاصی به نام مدارس ایثارگران بر طبق ضوابط مندرج در این اساسنامه تاسیس می شود.
...
ماده 3- برنامه های آموزشی این مدارس بر مبنای برنامه های مصوب هر پایه تحصیلی خواهد بود و هر درس ارزش و اعتبار مستقلی را داراست. لذا عدم احراز شرایط قبولی در یک ماده درسی، لطمه ای به دیگر مواد درسی ایثارگر وارد نخواهد کرد
....
ماده 7- آزادگان می توانند بدون شرکت در امتحان تغییر رشته از رشته فنی و حرفه ای به رشته نظری و بالعکس و یا از یک رشته نظری به رشته دیگر مورد علاقه خود تغییر رشته داده و ادامه تحصیل دهند.

بخش آیین نامه اجرایی مدارس (ص. 153)
ماده 55- ایثارگران مجازند یک سال بیش از سایر دانش آموزان در مدارس بزرگسالان تحصیل کنند و همچنین در هر نیمسال یا دوره تابستانی یک عنوان درسی بیش از سقف واحدهای مجاز انتخاب نمایند.

همچنین اخیرا برای فرم تقاضای دوره مدرسی در سیستمLTMS  برای ایثارگری حداکثر 20 امتیاز اختصاص داده شده است در حالیکه برای مدرک تحصیلی لیسانس 8 امتیار، برای فوق لیسانس 14 و برای مدرک دکتری 14 امتیاز منظور کرده اند.

ادامه دارد

بخش نخست


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

چالش ها و آسیب های نظام آموزش عالی و آن چه در دانشگاه ایرانی می گذرد

سه شنبه, 13 تیر 1401 16:30 خوانده شده: 1649 دفعه

در همین زمینه بخوانید: