کوه ها ورزشگاه هایی نیستند که بلند پروازی ام را در آنجا ارضاء کنم، بلکه مکان های مقدسی هستند که در آنجا اعمال مذهبی ام را به جا می آورم … من به این کوه ها می روم همان گونه که انسان ها برای عبادت می روند. از بالای قلل مرتفع آنها گذشته ام را می بینم ، رویای آینده را می بینم و با برائتی غیر معمول ، اجازه دارم حال حاضر را تجربه کنم … در حالی که چشمانم باز شده و توانم تجدید شده است. در کوه ها خلقت را جشن می گیرم. در هر سفر دوباره متولد می شوم » .
آناتولی نیکلایوویچ بوکریف
( ۱۶ ژوئیه ۱۹۵۸ – ۲۵ دسامبر ۱۹۹۷ )
امروز 29 مهر مصادف با « روز کوه نورد » است .
کوه هم به عنوان بخش مهم و غیر قابل منفکی از طبیعت در زندگی انسان ها دخالت مستقیم دارد .
رفتار بسیاری از ایرانی ها با محیط زیست مانند بسیاری از امور مهربانانه و مسئولانه نیست .
رضا فریبرزی کوه نورد ؛ وضعیت آلودگیهای محیطی در جبهه شمال شرقی دماوند را چنین توصیف می کند :( 1 )
« متاسفانه امسال مسیر شمال شرقی در قسمت پناهگاه تخت فریدون خیلی کثیف بود: زبالههای رها شده توسط یک سری کوه نورد نُما، زبالههای بهداشتی و حتی با عرض معذرت، مدفوع انسان در نزدیکی کمپها!
کوه نوردان متاسفانه حتی زحمتی به خود نمیدهند تا ۱۰۰ متر دورتر از چادرگاه ها اجابت مزاج کنند.
کوه نوردی فقط به عکس گرفتن بالای قله نیست. یک کوه نورد باید در کنار همت بلند، شعور بالا نیز داشته باشد.
ما در حد توان زبالهها را جمع کردیم و با دادن هزینه اضافی دادیم قاطرها آوردند پایین کوه، ولی منطقه نیاز به یک بررسی دقیق دارد وگرنه سال آینده، کنار دماوند، کوهی از زباله و... خواهیم داشت » .
شخص دیگری چنین می نویسد :
« لطفا این آرامش را از ما و کوه نگیرید!
من یه کوه پیما هستم. اکثرا دو روز درهفته در کوه هستم.
گاهى وقتا مجبورم رفتار غير منطقى بعضي ها رو تحمل كنم؛ مثل پخش آهنگ با صدای بلند از اسپیکر کسانی که برای تفریح میان کوه.
شاید این رفتار برای خودشون غیر منطقی نباشه ولی برای کسی مثل من که برای آرامش به کوه اومدم و ناچارم پشت این عزیزان حرکت کنم و به موزیکی گوش کنم که نه سلیقه من هست نه انتخابم، کاملا غیر منطقی هست و به اجبار باید خودخواهی این عزیزان رو تحمل کنم.»
نقش « خانواده ایرانی » در آموزش های اولیه شهروندی به کودک چیست ؟
« مدرسه ایرانی » در این میان جز تکرار برخی مناسک و ظواهر تکراری و صدور کارنامه تحصیلی ، آیا وظیفه و کارکرد و ماموریت دیگری هم دارد ؟
« پلیس » به عنوان « نهاد نظارتی و کنترل » که اشتغال آن به برخی امور حاشیه ای ؛ آنان را از ایفای وظایف اصلی دور کرده است ؛ چه می کند ؟
نقش حکومت در ارتقای فرهنگ عمومی چیست ؟
در زیر یادداشتی از « علی افشار سمیرمی » و کلیپی از رفتار غیر قابل قبول برخی از « کوه روندگانی » را می بینیم که ارزش و حریمی برای « حوزه عمومی » قائل نیستند و « خود » شان را در پس توجیهات رنگارنگ و البته « سکوت اطرافیان و شاهدان » پنهان می کنند و فقط به فکر خویش و لذت طلبی خود هستند .
یک نفر هم یادگاری ها و میراث فرهنگی آنان را دل پُر کوه و طبیعت جمع آوری می کند ....

صلابتی که تو داری هم درنگاه تو و هم در هجی کردن نام توست.
هر روز که از دامنه تو پایین میآیم ؛ فردا، امیدوارتر از سراشیبی زندگی بالا میروم.
هر بار که محو آن همه هیبت تو می شوم، همه هول و هراس ها از بین می رود و به خودم میگویم؛ «بزرگی و شکوه میخواهی؟ این کوه!» نه فقط غرور تو که خاطره خلوت تو به خاطرم میماند. سکوت تو سرشار از ناگفته ها و فریادهای مانده از اعماق تاریخ است. در حضرت بیکلام تو، بسیاری یا شاعر شدند و یا عاشق و پیغمبر.
من همیشه خوش داشته ام تنها روی زانوانت بنشینم و از شانههایت بالا بروم. با این که میدانم کوهنوردی به تنهایی، خطر دارد اما به لذتش می ارزد. همین که تنهایی ات را با سنگها و صخرهها قسمت میکنی و با آنها حرف میزنی، حس و حال قشنگی دارد؛ خاصه در این زمانه پر هیاهو که تا در کوه میگردی، انگار زمان میایستد و فقط زندگی در جریان است.

از کوه بالا رفتن، عین زندگی کردن است. برای همین است که کوه نوردی ، ورزش نیست؛ نوازش است. این طبیعت است که بیریا و با صفا ، دست روی احساس تو میکشد و میگوید : تا میتوانی برو و بالاتر برو که تمام زندگی راه رفتن است.
هر بار که سر به کوه میزنم، او مرا به یاد هر چه سربلندی و غرور میاندازد؛ به یاد تمام آزادگان و صاحبان عزت نفس، به یاد آنها که دلی سربلند و سری سر به زیر داشتند اما به بیهودگی محل نگذاشتند، به یاد پدرم که مثل کوه بود و نستوه. به یاد... کیف کوه گردی را یکی مثل جورج ملوری انگلیسی درک کرد که وقتی چرای تنها بالا رفتنش را از اورست پرسیدند، با دست اورست را نشان داد و گفت؛ «برای این که او آنجاست و همه چیز آن بالاست». در واقع او چنان عاشق شده بود و از کوه دل نمی کند که جنازه یخ زده اش را ۷۵ سال بعد در بغل همان کوه پیدا کردند. من فکر میکنم، کوهها ما را می خوانند و شهری که کوه ندارد ، زود ویران میشود و آدمی که لذت کوه را نخواهد، زود پیر میشود.

در کوه، لحظات با هم بودن و با هم خندیدن و دست همدیگر را گرفتن زیبا هستند و برای همین است که خاطره یک بار کوهنوردی، تا سالها در ذهن تمام اعضا باقی میماند. و نگفتم؛ همه میگویند؛ «دلمان از سنگ که نیست» اما مدام از دستشان دلتنگ میشویم؛ ولی در کوه که همه خیال میکنند دلش از سنگ است، ما عجیب آرام می شویم و ...
نقطه، سرخط!
دانش آموز ایرانی در حال تمیز کردن کلاس :

( 1 )
اقتباس از : کانال کمپین مبارزه با بی شعوری
کلیپی از وضعیت آلودگیهای محیطی در جبهه شمال شرقی دماوند:
ارسال مطلب برای صدای معلم
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
