1. روزها و ماه ها که می گذرند و ایام عید که فرا می رسد برای بیشتر مردم فرصتی دست می دهد تا نیم نگاهی به سال گذشته داشته باشند، حوادث و خاطرات خوش و ناخوش را مرور کنند و اگر ممکن بود از آن عبرت بگیرند و احتمالاً تغییری در رفتار و گفتار حاصل آید. به عنوان یک معلم کمتر این احساس را داشته ام که باید در ایام عید نوروز، مروری بر سالی که در مدرسه و در کلاس درس بر ما گذشته است، داشته باشم.
نمی دانم علت آن چیست اما علاوه بر فقدان انگیزه و بسیاری از مسائل دیگر، شاید یکی از علل آن این باشد که سال تحصیلی با سال تقویمی متفاوت است و در واقع سال ما معلمان هنوز به پایان نرسیده است. عید امسال اما اندکی وضعیت متفاوت است. در دو ماه گذشته و در آخرین روزهای بررسی لایحه ی بودجه، در اکثر مدارس سخن از اعتراض و مسائل و مشکلات معلمان در میان بود و عزم جزم برای ادامه ی اعتراض مورد تأیید اکثریت فرهنگیان بود. این خوب بود و آنچه خوبی گذشته را دوچندان می کند عدم تحمیل هزینه به معلمان برای اعتراض بود و این به صورت تلویحی نشان می دهد که اگرچه برای مشکلات معیشتی تدبیر مناسبی اندیشیده نشده اما به حق، حق اعتراض به رسمیت شناخته شده و البته، این دستاورد کمی نیست.
2. اکنون که مروری بر روزها و ماه های گذشته و حضور در کلاس و مدرسه را دارم، آنچه در میان خاطراتم بیش از همه برجسته است، روزهای اعتراض در دفتر مدرسه و محوطه ی اداره آموزش و پرورش و مباحثی که پس از آن در کلاس، مدرسه و جامعه مطرح می شد، است.
در کلاس برخی از دانش آموزان، بیشتر به تعطیلی کلاس در روزهای اعتراض فکر می کردند و از این جهت و منظر (که گاهی حالت تمسخرآمیز نیز به خود می گرفت) به اعتراض نگاه می کردند.
برخی دیگر از دانش آموزان، پرسش های جدی در مورد علل اعتراض داشتند و به حرف ها و دلایلی که عنوان می کردیم به دقت گوش می دادند در نتیجه بحث ها و گفت وگوهای خوبی مطرح می شد. حال اگر اعتراض را یک فرآیند تلقی کنیم و مهم ترین وظیفه ی معلمان را تعلیم و تربیت، آن گاه این بخش از اعتراض می تواند اهمیت ویژه و کارکردهای فراوان تربیتی داشته باشد. شاید اهمیت آن کمتر از مرحله ی اول اعتراض (تحصن در دفتر مدرسه و حضور در محوطه ی اداره آموزش و پرورش) نیز نباشد.
در مرحله ی دوم و در گفت وگو با دانش آموزان و بخشی از جامعه که روند اعتراض معلمان را پیگیری می کردند، فرصت مناسبی فراهم می آمد که با تأکید بر اهمیت اعتراض در مقابل تبعیض و نابرابری و بهره مندی از حق اعتراض، به مثابه یکی از اصول تربیتی، مورد بحث و تبادل نظر قرار گیرد. با مشارکت در اعتراض مدنی و صنفی، معلمان ضمن این که برای دست یابی به اهداف خود تلاش می کنند می توانند آن را به کلاسی برای تدریس اعتراض، اعتراض مدنی و مشارکت فعال در سرنوشت صنفی خویش نیز تبدیل نمایند. تلاش برای رفع تبعیض و نپذیرفتن نابرابری از درس های مهم تربیتی اعتراض های سال گذشته بود که به نظر من باید بیشتر به آن پرداخته شود تا جامعه به صورت جدی در مورد آن به تأمل بپردازد.
3. نکته ی دیگری که در این ایام به آن می اندیشم تخریب و فرسایش سرمایه ی اجتماعی معلمان است. ناگفته پیداست بسیاری از خانواده ها ممکن است فرزند یا فرزندانی در سن تحصیل و مشغول به تحصیل داشته باشند لذا با مدرسه ارتباط مستقیم دارند. حمایت مردم و همکاری دانش آموزان با معلمان در روزهای اعتراض، میزان تأثیرگذاری حرکت جمعی فرهنگیان را افزایش می دهد.
در کلاس، بعضی از دانش آموزان که پرسش های جدی داشتند از تعطیلی تابستان و روزهای عید و ... سخن می گفتند، لذا تبعیض را روا و به تبع آن اعتراض را ناروا می دانستند.
آنچه من دیده ام این است که در میان مردم به طور عام نیز – شاید به همین دلیل - همراهی و تأیید مؤثری به چشم نمی خورد. در میان کارمندان ادارات دیگر حتی نوعی مخالفت با حرکت معلمان دیده می شود.
از سوی دیگر، معلمان برای اثبات وجود تبعیض ناچارند به حقوق دریافتی کارمندان در ادارات و وزارت خانه های دیگر اشاره کنند، این امر برای معلمان و سرمایه ی اجتماعی ایشان بازتاب منفی داشته است. تردیدی نیست این اعتراض هنگامی به انجام مطلوب می رسد که در وهله ی اول آگاهی درستی از افکار عمومی و در وهله ی بعدی، پاسخ های قانع کننده برای پرسش های متعددی که در محافل و جلسات گوناگون مطرح می شود و دلایل موجهی برای روابودن اعتراض، وجود داشته باشد در غیر این صورت، معلمان ممکن است با مشکلات دیگری مواجه شوند و اعتماد جامعه را از دست دهند.
4. اگر چه بودجه ی دولت مقدار محدود و مشخصی دارد و بهره مندی برخی منجر به عدم بهره مندی برخی دیگر از آن می شود، به عبارت دیگر خیر موجود در آن محدود است اما واقعیت این است اگر دید وسیع تر و فراتر از بهره مندی مستقیم از بودجه داشته باشیم می توان درک دیگری از تقسیم و توزیع خیر داشته باشیم و آن را محدود تلقی نکنیم.
بدین گونه که اگر نگاه مبتنی بر توسعه ی انسانی به آموزش و محصول آن یعنی آموزش و پرورش دانش آموزان، گسترش و رواج یابد آنگاه صرف بیشتر سرمایه ی مادی و هزینه در آموزش و پرورش برای مردم دارای توجیه خواهد بود و می دانند که رفع تبعیض، دیگر سرمایه ها را فعال و سرانجام خیر بیشتری را نصیب مردم خواهد کرد.
معلمان نیز نباید از این نکته غافل باشند و صرفاً در اندیشه ی افزایش سرمایه ی مادی باشند و دیگر سرمایه ها را نادیده بگیرند چرا که معلم موفق همواره بیش از آنکه سرمایه ی مادی فراوانی داشته باشد از سرمایه ی اجتماعی بالایی برخوردار است و این نیز به نوبه ی خود موجب گسترش خیر عمومی در سطح جامعه می شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید