اصلا فرقي نميكند كه اين دومين، سومين، هفتمين، دهمين، سيزدهمين يا چندمين بار است كه بچهاي از بچههاي ايران بيخيال بازيهاي كودكانه و شور و شوق زندگي و رسيدن به روياهاي رنگينكماني خود ميشود و همبازي پديدهاي تلخ به نام خودكشي.
دقت كنيد برخلاف دوستان رسانهاي و خبرنگاران كنجكاو و پيگير و دغدغهمند، گفتم بچهاي از بچههاي كشورم و ننوشتم خودكشي يك دانشآموز، تاكيدي كه بر واژه بچه و فرزند دارم خالي از دليل و برهان نيست.
اول: وقتي ميگوييم و مينويسيم خودكشي يك دانشآموز، بسياري از متوليان امر نفس راحتي ميكشند، خدا را شكر ميكنند، بيخيال عهد و قسمها و مسووليتهايي كه پذيرفتهاند ميشوند و به اظهار تاسفي و چند توصيه به دستگاه تعليم و تربيت اكتفا ميكنند و نقش و سهم خود را به ديار فراموشي ميسپارند.
دوم: وقتي ميگوييم يا مينويسيم خودكشي يك دانشآموز، متوليان دستگاههاي ارتباطي و فرهنگساز كشور، مديران دهها نهاد مسوول در امر فرهنگ جامعه كه دريافتكنندگان بخش اعظم بودجه فرهنگي كشور هستند، احساس آرامش ميكنند، نفس راحتي ميكشند و بيخيال بمباران اطلاعاتي و بچههايمان و حضورشان در شبكههاي مجازي و فشار اجتماعي ناشي از تضاد اين اطلاعات با واقعيتهاي اجتماعي و ارزشهاي خانواده، مدرسه و جامعه ميشوند و بازهم آنها را در اقيانوسي از اطلاعات رها خواهند كرد و همچنان چگونگي بهرهمندي درست و هدفمند از اين فضاي جديد و نو را به او نخواهند آموخت و توپ وضعيت سلامت رواني و كم و كيف خشونت در جامعه و بسياري از عوامل ديگر را در زمين آموزش و پرورش خواهند ديد و بيخيال اين واقعيت ميشوند كه امروزه جامعهشناسان تقريبا متفقالقول هستند كه پديدهاي به نام خودكشي نه از آموزههاي معلمان است و نه از توصيههاي مربيان پرورشي و مديران مدارس و نه ازآموختههاي كتابهاي درسي، بلكه واقعيتي است كه تحت تاثير ساختارهاي اجتماعي و تحولات اقتصادي و فرهنگي صورت ميپذيرد و اين روزها نه در پيرامون مدرسهها كه در بنيانهاي نامترقي تربيتي جامعه و خانواده شكل گرفته است و مدرسه و دانشآموز هر دو قرباني رشد نامتوازن و توسعه نيافته اين بنيانها هستند.
سوم: وقتي ميگوييم يا مينويسيم دانشآموزي خودكشي كرد بسياري از بزرگسالان كه در دوران كودكي و نوجواني لذت گفتوگو را نچشيدهاند. تحمل و پذيرش نظر مخالف را يادنگرفتهاند و نقش معجزه آسايش را در پيوند اعضاي خانواده تجربه نكردهاند نفس راحتي ميكشند و مسووليت را متوجه آموزش و پرورش و معلم ميدادند غافل از اينكه امروزه پدر ومادرهاي آگاه و دانا و توانا ميدانند كه اگر اعضاي خانواده از فرصت زير يك سقف بودن براي پيوند دلها و گفتوگو و اتكا به هم استفاده نكنند بايد منتظر بريدن فردا از اجتماع و اتخاذ چنين تصميمات تلخي باشند.
چهارم: اگر بنويسيم و بگوييم دانشآموزي خودكشي كرد، مسوولان آموزش و پرورش ممكن است به جاي ترويج فرهنگ گفتوگو و انسجام اجتماعي كه مطالبه رييسجمهور محترم از دستگاه تعليم و تربيت است به دفاع از خود و تكذيب وقوع آن در مدرسه بپردازند و فراموش كنند كه جامعه شناسان معتقدند كه هر گاه پيوندهاي اجتماعي يك جامعه سست شود و انسجام و همبستگي اجتماعي آن كاهش يابد آن جامعه اسير فردگرايي و پديدههايي تلخ چون خودكشي ميشود.
پنجم: و در پايان اگر بنويسيم و بگوييم دانشآموزي خودكشي كرد بيآنكه بخواهيم و دوست داشته باشيم به الگوسازي يك پديده شوم براي بخشي از دانشآموزان كشورمان پرداختهايم و راهكاري تلخ به آنان معرفي كردهايم و زلف پريشان پديده خودكشي را صرفا به نظام آموزشي گره زدهايم در حالي كه چاره جويي اين پديده به اهتمام و عزم ملي همه دستگاهها و بخشهاي فرهنگي، سلامت و اجتماعي جامعه نياز دارد.
روزنامه اعتماد