از رسانه ملي به دليل انعکاس خبر تنبيه بدني دانش آموز توسط معلم در اليگودرز سپاسگزارم .
نمايش اين واقعيت تلخ انديشمندان و فرهيختگاني چون استاد بزرگوار جناب آقاي شيرزاد عبدالهي و... را دست به قلم مي نمايد .
اينجانب به عنوان شاگرد استاد بزرگواري چون شيرزاد عبدالهي ، برخود واجب مي دانم در مذمت اين عمل ناشايست ، مقدماتی را خدمت فرهنگيان فرهيخته عرض نمايم :
تنبيه (punishment) در لغت ، به معناي « بيدار کردن ، هوشيار کردن و آگاه کردن بر امري آمده است » (فرهنگ عميد)
« تنبيه بدني عبارت است از وارد کردن درد بر شخص براي تغيير دادن رفتار شخص و يا مجازات کردن او » (ويکي پديا ، دانشنامه ي آزاد)
از گذشته نه چندان دوري شنيده ايم يا به عينه ديده ايم براي آنکه حيواني برقصد ( پا به پا شود ) وي را بر روي صفحه داغي قراداده و آهنگ مي نوازند تا احساس درد از يک سو و شنيدن آهنگ از سوي ديگر بازتاب شرطي ايجاد نمايد تا حيوان بي پناه با شنيدن صداي آهنگ پا به پا شدن را نمايان سازد .
امروزه بشر براي آموزش به دولفين ها، به جاي تنبيه و درد و بازتاب شرطي به تشويق و محبت نسبت به حيوانات رو آورده است زيرا انجمن هاي حمايت از حيوانات فعال شده اند و نقش آفريني مي کنند .
اگر در گذشته نه چندان دوري ، معلم متکلم وحده در کلاس درس بود و از مذمت هاي تنبيه بدني ، به شرح ذيل سخن به ميان مي آمد :
1. شکستن شخصیت
تنبیهات چه به صورت بدنى و چه روانى از قبیل سرزنشها، عتابها، تحقیرها، محرومیتها و... شخصیت افراد را خرد مىکند و آنها را تدریجاً به سوى خمودى و انزوا و گاهى هم فساد شخصیت مىکشاند.
2. بىاعتمادى به مربیان
تنبیه سبب آن خواهد شد که اعتماد کودک از والدین و مربیان سلب شود و آنها را افرادى زورگو و متجاوز و یا غیر عادل و ستم کار به حساب آورد. کودکى که از والدین و مربیان کتک خورده نمىتواند نسبت به حسننیّت و قابل اعتماد بودن آنها اعتقاد داشته باشد.
این احساس در کودکان کم سنتر بیشتر پدید مىآید به ویژه به هنگامى که ندانند چرا تنبیه شدهاند و علت کتکخوردن شان چه بوده است. آنها گمان دارند که والدین و مربیان از قدرت خود سوءاستفاده کرده و محبت شان دروغین است.
3. ایجاد زمینه براى خشونتها
آرى ؛ تنبیه ممکن است جلوى سربه هوا بودن کودکان را گرفته و به طور موقت آرامش و سکون را در محیط شلوغى که او ساخته فراهم آورد ولى این امکان را هم پدید مىآورد که قدرت عمل و ابتکار را هم از دست مربّى خارج سازد.
4. پیدایش ترس و اضطراب
تنبیه در مواردى امکان دارد زمینهساز ترس و اضطراب کودک گردد. اما ترس کودک از والدین و مربیان سبب آن خواهد شد که طفل همه گاه بکوشد از آنان دور شده و کنارهگیرى کند و اما اضطراب سبب آن خواهد شد که قرار و آرام از کودک سلب شده و توان کار و تلاش از او گرفته شود. در چنان صورتى طفل وضعى عادى و رفتارى سازگارانه نخواهد داشت.
در کل به این نکته باید تکیه کرد که نابه سامانىهاى روانى ناشى از ترس و اضطراب، احساس ناامنىها اثرات ناگوارى بر زندگى کودک دارد. وضع حال و آینده او را دچار اختلال خواهد کرد.
5. تسلیم و بردگى
البته این امکان هم وجود دارد که تنبیه سبب تسلیم کودک گردد و او را بشکند ، در چنان صورتى هم مربى موفق نخواهد بود. زیرا در چنان صورتى طفل دائماً درصدد مخفى کارى و چارهجوئى براى نجات است.
تسلیم ناشى از زور غیر از تسلیم ناشى از منطق و استدلال است. به هنگامى که طفلى وجداناً قانع و تسلیم گردد در پى اجراى دستورات و راهنمائىهاى مربى است ولى به هنگامى که آن را ناشى از زور و اعمال قدرت بداند سعى خواهد کرد به نحوى از دستورات طفره رود.
از سوى دیگر این نکته را باید متذکر شد که چه فایده که کودکى به خاطر ترس از تنبیه مطیع شده و با عبودیتى کورکورانه تسلیم آنها گردد. چنین امرى با شئون انسانى انسان سازگار نیست.
آن کس که عادت کند تسلیم زور گردد زندگى بعدی اش نیز دچار مخاطره خواهد شد.
6. جرم و تبهکارى
بررسىها نشان مىدهند که تنبیه در مواردى عاملى براى جرم و تبهکارى فرد شده و زمینهساز تحویل عناصر تبهکار به جامعه خواهد شد. براساس بررسىها و تحقیقات بسیارى از افرادى که تن به جرائم و تبهکاری، در سنین بعدى زندگى مىدهند و یا افرادى بىبندو بار و لاابالى بار مىآیند از کسانى هستند که در گذشته مورد تنبیهات سخت قرار گرفته و بر اثر خشونتهائى که دیدهاند عقدهاى بار آمدهاند.
7. بد آموزىها
تنبیهات به ویژه در مواردى که براى کودک علتى روشن و توجیه شده نباشد مىتواند درس بدى براى کودکان به حساب آید. این درس بدآموز به این صورت است که منطق زور و اعمال خشونت را در آنان تقویت مىکند و آنان را به آزاررسانى سوق مىدهد.
کودکانى هستند که دعوائى به حساب مىآیند و هرآنگاه که با کودکان ضعیفتر از خود برخورد کردهاند سر از ستم کارى درآورده و به اعمال قدرت پرداختهاند. این رفتار از یک سو ناشى از درس ناردستى است که از والدین و مربیان گرفتهاند و از سوى دیگر وسیلهاى است براى عقده تکانى و نجات دادن خود از احساس فشارى که در درون دارند.
8. آسوده کردن ناصواب وجدان
کودکى که جرمى مرتکب شده و به دنبال آن مورد تنبیه قرار گرفته خود را در رابطه با آن جرم برئ الذّمّه مىبیند. وجدانش راحت است از آن بابت که کار بدى کرده و عقوبت خود را یافته است و این امر نوعى معامله را در امر گناه در فکر او مستقر مىسازد و وجدان او را مىکشد.
بعدها که باز هم هوس همان لغزش و اشتباه را بکند مىتواند با جرأت در آن وادى وارد شده و از هماکنون پیشبینى وضع خود را داشته باشد. مىداند در ازاى فلان لغزش چه عقوبت و دشوارى براى او مطرح است و به معامله با والدین و مربیان مىپردازد !
جرم از او، تنبیه از آنان.
« همان گونه که تنبيه بدني عواقب جسمي در پي دارد ، تنبيه هاي کلامي و روحي باعث از هم پاشيدن شخصيت کودک شده ، رفتارهاي پرخاشگرانه ، عدم تشخيص صحيح از ناصحيح ، پناه بردن به دروغ و ...را منجر مي گردد» ( همان منبع ) همين طور « محققان با بررسي بيش از ۱۸ هزار بزرگسال ، رابطه ي وضع روحي آنان را در دوره ي کودکي با ابتلاي آنان به آسم ارزيابي کردند .
اين بررسي نشان مي دهد ،افرادي که در دوره کودکي آزار جسمي ديده اند ، بيش از ديگران به آسم مبتلا مي شوند .بر اساس اين بررسي ، اضطراب و افسردگي کودکان يکي از عوامل مهم ابتلاي آنان در دوره بزرگسالي است .
پي آمد اجتماعي اين مسأله ايجاد افت تحصيلي در اشکال مختلف آن ، اعم از ترک تحصيل موقّت ، مردودي و يا تکرار واحد خواهد بود.
امروز که منشور حقوق بشر و حقوق شهروندي تدوين شده است . امروز که آموزش زیرمجموعه حقوق بشر است ، هر دانش آموز يک نسل تلقي مي شود . هر يک از ابناي بشر زير آسمان کبود و روي اين کره خاکي بايد از حق آموزش بهره مند گردد.
امروز که معلم ازسکوي پاي تخته پايين آمده، به جاي آموزش به تک تک دانش آموزان تلاش گروهي را مديريت مي کند . امروزکه معلم متکلم وحده نيست ، امروزکه وظيفه معلم آموزش حقوق شهروندي مي باشد . امروز که فضاي داخل و خارج مدرسه ، محيط آموزشي تلقي مي شود . امروزکه آموزش همگاني و يادگيري مداوم و مادام العمر مطرح است . امروز که ميدان دادن به معلم و توسعه پايدار مطرح است . امروزکه مفهوم توسعه به توسعه پايدار ارتقاي ژنتيکي يافته است .
معني و مفهوم آموزش در دنياي امروز به کلي متفاوت از قرن گذشته و حتي دهه گذشته است .
امروز تنبيه بدني به کلي منسوخ شده است .
به قول استاد بزرگوار جناب آقاي شيرزاد عبدالهي شکنجه ممنوع مي باشد .
امروز که انسان به دنبال یافتن هویت خویش٬ در مسير شکل دادن به شخصيتی متکی به خود٬ گام برمی دارد. داشتن امنيت روحی و روانی در این دوره تاثير به سزایی در هویت یابی دانش آموزان دارد و بر همين اساس٬ نيازمند احساس امنيت و آرامش هستند و وظيفه ما معلمان٬ ایجاد این امنيت است و باید راه های رسيدن به این مهم٬ را برای دانش آموزان فراهم کنيم.
از آن جایی که آموزش و پرورش مهمترین نهاد تعليم و تربيت است قطعا در چنين نهادی برقراری امنيت جسمی و روحی روانی کودکان در اولویت قرار دارد٬ چراکه ابتدا باید امنيت جسمی و روانی تامين شود تا آموزش و تربيت اثرگذار باشد و حال آنکه هرگونه تنبيه اولين مولفه ای است که آرامش جسمی و روحی روانی را به هم می ریزد و فردی که احساس آرامش نکند٬ نمی تواند یاد بگيرد.
با تاکيد بر اینکه هرگونه تنبیه در پيکره آموزش و پرورش مطلقا ممنوع است زيرا با فلسفه تعليم و تربيت مغایرت دارد و اعتماد به نفس دانش آموزان را از بين می برد ؛ این در حالی است که ما سعی در تقویت کسب مهارت های زندگی نوين را در آموزش و پرورش داریم و معتقدیم برای رسيدن به اهداف عاليه تعليم و تربيت٬ باید اعتماد به نفس را در دانش آموزان هر چه بيشتر تقویت کرد.
امروز جامعه فرهنگيان فرهيخته با محکوم کردن هرگونه تنبيه بدني ( شکنجه ) راه خود را از گذشتگان خود جدا کرده و شتابان به سوي آموزش نوين روي مي آورند .
سخن را با گلايه از رسانه ملي به پايان مي رسانم .
رسانه اي که شايد نسبت به معلمان مي تواند کمي واقع بين تر باشد . اين رسانه که کاستي ها را نشان مي دهد مي تواند در نمايان ساختن رو ديگر سکه هم نقش آفريني کند .
امروز ما در گوشه کنار سرزمين خود و در سرتاسر کره خاکي شاهد ايثار ، گذشت ، جان فشاني معلمان هستيم . از رسانه ملي انتظار مي رود که در معرفي اين بزرگ انديشمندان ايثار گر و فداکار کوتاهي نکند .
در ذيل به حکم وظيفه به معرفي مشتي از خروار مي پردازم :
1. « حسن اميد زاده » معلم فداکار گيلاني که در حادثه آتش سوزي در مدرسه محل خدمتش با به خطر انداختن خود ، جان چند دانش آموز را نجات داد و خودش از ناحيه سر، صورت و گردن دچار سوختگي شديد شد .
حسن اميدزاده در اواخر تير ماه 1391 پس از 15 سال تحمل درد و رنج ناشي از سوختگي شديد در سن 58 سالگي و در اثر عوارض و عواقب ناشي از سوختگي در بيمارستان فومن درگذشت و پيکر بي جانش در زادگاهش روستاي بيجار سر شهرستان شف به خاک سپرده شد .
2. « فاطمه مولوي » معلم نمونه و فداکار نهاوندي هنگام برگزاري اردوي دانش آموزان ابتدايي يکي از از مدارس روستايي شهرستان نهاوند در منطقه سراب کاماسياب نهاوند با به خطر انداختن جان خود دانش آموز دختر پايه دوم ابتدايي را از خطر مرگ حتمي نجات داد .
آتنا زريني دانش آموز پايه دوم ابتدايي بر اثر حادثه به داخل رودخانه کاما سياب سقوط مي کند . فاطمه مولوي معلم فداکار اين دانش آموز در اقدامي ستودني براي نجات جان دختر خود را به داخل رودخانه خروشان کاماسياب پرت مي کند و با نجات دادن دانش آموزش خود را از دست مي دهد . جريان خروشان آب سر او را به سنگ رودخانه مي کوبد و پس از طي 500 متر بدن بي جان وي توسط يکي از حاضران در سراب به بيرون آب منتقل مي شود .
3. « امير رضا سلطاني » تنها معلم روستاي سنجگان دچار ديسک کمر مي شود و دکتر به وي 2 ماه مرخصي استعلاجي و اجباري مي دهد . او که نمي توانست دو ماه بر سر کلاس حاضر شود ،آگاه بود که دانش آموزان در اين دو ماه چقدر از درسشان عقب مي مانند ؛ لذا کلاس درس را به خانه خودش منتقل مي کند .
شايد به نظر امير رضا سلطاني ، او يک معلم ساده روستايي باشد ولي براي ما او يک قهرمان واقعي محسوب مي شود .
کافي است کمي با دقت به اطراف خود نظاره کنيم ، بي شمار معلم فداکار و ايثار گر، ليست مي شوند .
از رسانه ملي انتظار مي رود در معرفي اين بزرگ زنان و رشيد مردان نقش آفريني کند .
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .