چاپ کردن این صفحه

« چرا ما « هنوز » یاد نگرفته ایم وقتی فردی و با سرمایه ی خودش معترض و منتقد یک مساله جمعی می شود و به انحرافات و اجحافات تثبیت شده ی جمعی اعتراض می کند ؛ از او حمایت کنیم و پشت او بایستیم ؟ »

دانش آموزان نخبه فلاسک بگیر از نوع زی ( زد ) !

علی پورسلیمان/ روزنامه نگار و مدیر صدای معلم

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از دانش آموزان نخبه فلاسک بگیر از نوع زی یا زد و پذیرش تحقیر

« دو چیز طَیرهٔ عقل است، دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی »

سعدی

 

12 مهر 1404 ؛ سایت تابناک خبری را با عنوان : « فلاسک‌های خبرساز آموزش و پرورش از کجا آمده‌اند؟ » منتشر کرد . ( این جا )

در خبر آمده بود :

« با یک خبر ویژه، این بار از آموزش و پرورش و از مراسم تقدیر از دانش آموزان نخبه هنری، فرهنگی و  علمی سال تحصیلی  گذشته در  استان البرز مواجه خواهید بود که همین دو سه روز پیش رخ داده است.

 به گزارش تابناک پادکست نسل z سرویس اجتماعی به سراغ مراسم تقدیر از دانش آموزان نخبه استان البرز رفته که در آن، بعد از کلی سخنرانی پرطمطراق مسئولان، با اهدای فلاسک چای بی‌کیفیت چینی از دانش آموزان تقدیر به عمل آمده است!

این فلاسک‌ها سالیان سال است در استان البرز به دانش آموزان برتر در حوزه‌های متعدد اهدا می‌شود و معلوم نیست از کجا آمده و قرار است داستان تا کی ادامه داشته باشد » .

البته تابناک در یک فایل صوتی و در همین لینک از اقدام « یک دانش آموز » آن هم پس از این مراسم خبر داده است .

لحن و محتوای این فایل بیشتر طنز و کنایه است تا این که بخواهد این اقدام را به صورت جدی مورد تقبیح و یا نقد قرار دهد .

نکته ی قابل تامل و البته تاسف آن است که « این رویه ی تحقیر آمیز » به استناد این سایت سال هاست که در این استان مرسوم بوده و ظاهرا کسی هم نسبت به آن معترض نبوده است .

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از دانش آموزان نخبه فلاسک بگیر از نوع زی یا زد و پذیرش تحقیر

بسیاری اوقات با خود می اندیشم که منظور از « نخبه » به معنای دقیق و واقعی کلمه چیست و مهم تر از آن که بر اساس همین تعریف که از دل آن دایره نخبگان وسعتی فراگیر و خیره کننده پیدا می کند ؛ چرا این نخبگان مدعی ، شهامت و جسارت اعتراض را در همان زمانی که در حق آنان اجحاف می شود و یا به انحای مختلف مورد « تحقیر » قرار می گیرند ؛ به واقع ندارند و از آن « بی بهره » هستند ؟

نخبه ای که قادر نیست از حقوق مدنی و یا شهروندی خود به موقع دفاع کند و یا در بهترین حالت و از میان آن همه « جمعیت نخبه » مستقر در سالن فقط یک دانش آموز آن هم به آن سبک اعتراض می کند و بقیه ترجیح می دهند که راه سکوت را در پیش گیرند ؟

پرسش اساسی این است که قرار است موتور محرکه تحولات بنیادین در این جامعه چه کسانی باشند وقتی که دانش آموزان نخبه از نوع نسل زد حتی توان اعتراض مدنی به یک تحقیر نهادینه شده در دل یک نهاد آموزشی و تربیتی را ندارند ؟

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از دانش آموزان نخبه فلاسک بگیر از نوع زی یا زد و پذیرش تحقیر

این همه مصلحت سنجی  و این همه محافظه کاری از کجا نشات می گیرد آن هم از نسلی که ادعایش در « متفاوت بودن » از نسل قبلی ها گوش فلک را کرده است ؟

چرا ما « هنوز » یاد نگرفته ایم وقتی فردی و با سرمایه ی خودش معترض و منتقد یک مساله جمعی می شود و به انحرافات و اجحافات تثبیت شده ی جمعی  اعتراض می کند ؛ از او حمایت کنیم و پشت او بایستیم ؟

سخنان و مواضع درست و منطقی او را تایید کنیم هر چند ممکن است با آن فرد اختلاف نظر و یا افتراق سلیقه و نگرش داشته باشیم .

واقعا چه زمانی قرار است که ما در توازی و بهتر بگوییم : تعارض دو مسیر « مصالح جمعی » و « منافع فردی » ؛ اولی را فدای دومی کنیم و برای تسلی درون خویش که عمقی هم ندارد شروع کنیم به بافتن توجیهات و انواع فرافکنی ها و جا به جایی که نشانی از خرد و عقلانیت در آن نیست ؟

این جامعه ی ما - به ویژه کسانی که ادعای نخبگی و برتر بودن نسبت به دیگران را دارند – دقیقا کی و کجا قرار است این رویه ی غلط فرهنگی خود را کنار گذاشته و با « تغییر » کنار بیایند ؟

پرسش من این است :

 چرا قاطبه ی جامعه ایرانی به همان راحتی که سبک زندگی و الگوهای ظاهری خود را تغییر می دهد و سعی می کند خود را مطابق آخرین ورژن های مد رایج در شبکه های اجتماعی ؛ « استحاله » کند اما به هیچ وجه حاضر نیست که تکانشی هر چند کوچک در الگوهای فکری خود ایجاد کند و مسیر غلط و پر هزینه پیشین را ادامه ندهد ؟

***

 عکس زیر اندکی پس از بمباران اتمی ناگازاکی در ژاپن، در سال ۱۹۴۵ توسط عکاس آمریکایی جو اُدانل ثبت شده، تصویری که بنام «پسر ایستاده‌ی ناگازاکی» مشهور شد.

در تصویر، پسربچه‌ای دیده می‌شود که استوار و مصمم ایستاده و برادر کوچک‌ترِ جان‌باخته‌اش را بر پشت خود حمل می‌کند. او برادرش را به محل جسدسوزی آورده و بی‌صدا منتظر نوبت خود ایستاده است.

وقتی نوبتش فرا می‌رسد، می‌ایستد و نظاره می‌کند که چگونه پیکر برادرش را بر تودهٔ آتش می‌گذارند. لبانش را چنان محکم می‌گزد که خون می‌آید، اما گریه نمی‌کند.

این تصویر، به نمادی جهانی از قدرت، استقامت و کرامت انسانی در برابر رنجی غیرقابل تصور تبدیل شد.

گاه زندگی ما را با دردهایی می‌آزماید که هرگز گمان نمی‌کردیم تابِ آن‌ها را داشته باشیم. آن پسر ایستاد و گریه نکرد، نه از سر بی‌احساسی، بلکه چون شجاعت را خیلی زود آموخته بود.

هرگاه زندگی برایت تحمل‌ناپذیر شد، این پسر را به خاطر بیاور. قدرت واقعی، تظاهر به خوب‌بودن نیست؛ بلکه ایستادن است، آن‌گاه که همه‌چیز در اطرافت فرو ریخته است.

استوار بمان. ایمان داشته باش. نیروی امروز تو، شاید امیدبخش فردای دیگری باشد.
t.me/sasanhabibvand

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از دانش آموزان نخبه فلاسک بگیر از نوع زی یا زد و پذیرش تحقیر

دوشنبه, 21 مهر 1404 17:05 خوانده شده: 46 دفعه

در همین زمینه بخوانید: