چاپ کردن این صفحه

علی پورسلیمان/ مدیر صدای معلم

دموکراسی ، مدرسه و الگوی مطالبه گری

دموکراسی و تعلیم و تربیت و مطالبه گری

" پایه هایی که برای نیک و بد گزارده شود باید آن را سست نگردانید " ( 1 )

اوایل  اسفندماه ماه یکی از سال ها بود .

وارد کلاس شدم .

هوا نسبتا سرد بود و 3 پنجره کلاس تماما باز بودند .

نکته جالب این بود که برخی از دانش آموزان با کاپشن پشت نیمکت ها نشسته بودند .

دانش آموزی را دیدم که در گوشه ای از کلاس کز کرده و کلاهی روی سرش کشیده و کلاه کاپشن اش را هم روی آن کشیده بود .

به مبصر کلاس گفتم دو پنجره را ببندد و یکی از آن ها باز باشد .

خیلی سریع دانش آموزان واکنش نشان داده و با حالت اعتراض گفتند که هوا گرم است .

نخستین پرسشی که از آن ها کردم این بود که اگر هوای کلاس گرم است چرا کاپشن پوشیده اید ؟

گفتم اگر هوا گرم است نماینده کلاس با معاون مدرسه و یا مدیر صحبت کند تا درجه شوفاژ مدرسه را کم کنند .

پاسخ آن ها سکوت بود .

زمانی که پنجره ها بسته شد یکی دو نفر از دانش آموزان طوری که من متوجه نشوم با کنایه گفتند که مگر دیکتاتوری است ؟

از آن دو نفر خواستم که بلند شده و دلایل خود را بیان کنند .

اما کسی از جایش بلند نشد .

دوباره حرفم را تکرار کردم اما پاسخ سکوت بود .

یکی از دانش آموزان جلوی کلاس گفت مگر دموکراسی رای اکثریت نیست ؟ این جا همه موافقند که پنجره ها باز باشند .

گفتم درست است اما تکلیف " اقلیت " چه می شود ؟

آن دانش آموزی که سرما خورده و با آن وضعیت در کلاس نشسته است تکلیفش چیست ؟

نتیجه گرفتم که دموکراسی رای اکثریت با در نظر گرفتن حقوق اقلیت است .

از آن ها پرسیدم کسی کتابی در مورد دموکراسی خوانده است ؟

حال این پرسش مطرح  است در چنین سیستمی با این تعریف و مختصات می توان به شکل گیری دموکراسی و الگوهای مطالبه گری امیدوار بود ؟ از حدود 30 نفر کسی دستش را بلند نکرد .

انگار این ها هم در کوچه و خیابان و یا شبکه های مجازی چیزهایی را جسته و گریخته شنیده و آن ها را تکرار می کردند .

به آن ها گفتم دموکراسی به درد آدم های ترسو نمی خورد ! آن هایی که نمی توانند حتی نظر خود را بیان کنند .

هر سال انتخابات شورای دانش آموزی در مدارس برگزار می شود و تعدادی از سوی دانش آموزان به عنوان نماینده آنان در این شورا انتخاب می شوند .

از شورای دانش آموزی فقط نشست هایی است که در مدارس با مدیر و یا معاونین مدرسه انجام می شود و البته برون داد و یا نتیجه خاصی هم ندارد .

اکثرا شنیده ام که دانش آموزان منتخب شورای دانش آموزی از این که حرف شان خریدار ندارد و کسی به نقطه نظرات آنان توجهی ندارد گلایه مند بوده و انتقاد می کنند .

می گویند که گهگاهی جلساتی تشکیل می شود و می نشینیم و صحبت می کنیم . صورت جلسه ای امضا شده و به اداره ارسال می شود اما نه مصوبه ای داریم و اگر هم پیشنهادی مظرح می شود خیلی جدی گرفته نمی شود و تغییری در اوضاع به وجود نمی آید .

وقتی از دانش آموزان می پرسم که چرا از روند موجود انتقاد نمی کنید و یا پی گیر مطالبات خود نیستید با بی میلی وناامیدی تاکید می کند که از تبعات بعدی آن می ترسند و ممکن است روی " نمرات "  آنان تاثیرات سوئی بگذارد ...

حتی برخی از دانش آموزان مصرا می خواهند که من معلم پی گیر مطالبات آنان باشم !

الگوی روابط بین فردی در میان دانش آموزان درنظام آموزشی ما نه از جنس مشارکت که عمدتا بر مبنای " رقابت " است .

دموکراسی و تعلیم و تربیت و مطالبه گری

موضوع تاسف برانگیز آن است که مسئولان مدرسه و حتی معلمان از " رقابت " به عنوان عاملی مهم برای مدیریت و اعمال " اقتدار  " خود در کلاس و مدرسه استفاده می کنند .

برخی اوقات احساس می کنم که زندگی ایرانی ها با " رقابت " و " چشم و هم چشمی " عجین شده و به  یکی از پایه های اصلی و تشکیل دهنده " فرهنگ " تبدیل شده است . همه قابل تغییرند به شرط آن که واقعا مطالبه گری و مفاهیم اولیه در " مدرسه " به عنوان " واحد  و سلول بنیادی "  جریان آموزش توسط متولیان جدی گرفته شود

زندگی ایرانی ها به یک مسابقه " چه کسی بیشتر دارد " تبدیل شده است و معنا و مفهوم زندگی در آن رنگ باخته است .

الگوهای مشارکت و کار تیمی در مدارس ما مفاهیمی ناآشنا و عجیب و غریب به نظر می  رسند و سعی تمامی عوامل مدرسه در این است که مدرسه ساکت و بدون حاشیه باشد غافل از آن که اگر افراد در مدرسه الگوهای زندگی را نیاموزند به احتمال زیاد در مراحل بعدی هم دست شان خالی خواهد بود .

این جا دیگر نخبه و غیرنخبه مطرح نیست .

در گفت و گویی که با « فاطمه مهاجرانی »  داشتم ؛ ( این جا ) پرسیدم :

" گفته اید :

" همین الآن می توانم برای شما اسم آدم هایی که اثر گذار در همین مملکت هستند و مقامات بالای وزارت اطلاعات از بچه های سمپاد هستند حیف که نمی توانم اسمشان را ببرم .

 از بچه های موثر بنیاد نخبگان ، وزارت علوم و  دانشگاه ها از بچه های سمپاد هستند. متاسفانه مانند خیلی از جاها که ما خودزنی می کنیم اینجا هم خودزنی کردیم .

استحضار دارید در حال حاضر حدود 100 بحران و 10 تا 15 ابَر بحران در کشور داریم .

اگر واقعا این مقامات حامل این ویژگی ها هستند پس این همه بحران و ابربحران از کجا آمده است ؟ "

دموکراسی و تعلیم و تربیت و مطالبه گری

البته ایشان در پاسخ چنین می گوید :

" بحران یا ابربحران های ما ناشی از گسست سیستمی است . ناشی از این است که وقتی من مهاجرانی به این اتاق می آیم در را می بندم و احساس می کنم بناست که همه مسائل را باید من یکی به تنهایی حل بکنم. بپذیریم در کشورمان ایجاد کارهای بین سیستمی مان مشکل  وجود دارد . مشکل اساسی ما این است که یک، کمتر به علم اعتقاد داریم. ما به سلیقه اعتقاد داریم. ما لزوما به همان چیزی که دیگران می گویند اعتقاد داریم.

 حتی پس از انتشار این مدارک برخی افراد و نیز اعضای تشکل ها با معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارتخانه جلسات مخفیانه هم گذاشتند ! وقتی یک موضوعی به عنوان یک تصمیم به فرض علمی اتخاذ می شود چه دلیلی دارد منی که حوزه ام هیچ ربطی به این موضوع ندارد بخواهم آن را تایید بکنم ؟ شما اسم این رفتار را چه می گذارید؟"

در واقع در مدرسه و نظام آموزشی ما افراد در حین آموزش نه به بالندگی ( Becoming ) فردی نائل می شوند و نه توانایی گفت  و گو و تفکر نقادی و تاب آوری را آموزش می بینند .

از " مهاجرانی " می پرسم :

" یعنی سیستم ما کوتوله پرور است؟ "

او در پاسخ می گوید :

" بپذیریم که ما تاب آوری مان کم است. تاب مان در مقابل شنیدن نقدها کم است. تفکر واگرا نیاز به تاب آوری بالا دارد. سقف اندیشه هایمان باید بالا برود و نیست !

 به محض این که یک نظر کارشناسی داده می شود، یک فضای مشوش درست می شود که این با این مخالف است ... نه ! "

کتابخانه فعال که به عنوان " قلب مدرسه " باید نقش اساسی را در روند آموزش ایفا کند در اکثر مدارس ما به موضوعی " مهجور " و " دست چندم " تبدیل شده است .

محتوای موضوعی کتاب ها در اکثر کتابخانه مطابق نیازهای واقعی دانش آموزان و زندگی آینده و الزامات توسعه پایدار پیش بینی نشده است .

در این جا نیز دست چین و فرآورده های فکری مافیای کنکور و آزمون ها خودنمایی می کنند .

شاید بتوان گفت عنصر و حلقه مفقوده در نظام آموزشی ایران همانا " تفکر " است .

دموکراسی و تعلیم و تربیت و مطالبه گری

نه اجازه فکر کردن داده می شود و البته استمرار منطقی این قضیه موجب خواهد شد که افراد به علت همان " تربیت های اولیه و طبیعی " از تفکر نیز گریزان باشند .

همان برخوردی که با موضوع " دموکراسی " داشتند و فراموش کرده بودند که رای اکثریت در غیاب احترام به " حقوق اقلیت " نوع دیگری از خود رایی و دیکتاتوری را باز تولید می کند .

در این نظام آموزشی انتقاد و مخالفت تحمل نمی شود چون هدف فقط کسب نمره و تحصیل است و فرآیند آموزش به فراموشی سپرده شده است و اراده ای برای بازیابی مشکلات سیستمی نیز دیده نمی شود .

در چنین سیستمی طرح مسائلی مانند حذف آزمون و... بدون طرح و حل این گره ها فقط نوعی آدرس اشتباهی دادن برای پاک کردن صورت مساله خواهد بود .

مبنای دموکراسی مشارکت و تمرین و پذیرش اشتباهات و داشتن الگوی " صداقت " در روابط میان فردی است .

مساله ای پیش می آید .

فرد و یا افرادی در مظان اتهام قرار می گیرند .

 در این حالت در جامعه ما عکس العمل ما اکثر افراد چه خواهد بود ؟

تجارب نشان می دهند که کنش افراد در برابر آدم های خاطی و ناقض قانون در بهترین حالت  "سکوت " است .

کم نیستند افرادی که به علت همان " تربیت غلط اولیه و پایدار " حتی روابط مخفیانه ای با " فرد خاطی " برقرار می کنند و به اصطلاح " قانون " را دور می زنند .

دموکراسی و تعلیم و تربیت و مطالبه گری

چندی پیش « صدای معلم » با مستندات و مدارک نشان داد که معاون وزیر آموزش و پرورش  آقای علی الهیار ترکمن مدرک دکتری ندارد و به افکار عمومی دروغ گفته است .

در یک جامعه سالم و توسعه یافته با نهادهای مدنی قدرت مند و رسانه های مستقل و حساس به محض انتشار این خبر توجه سایر رسانه ها و افراد و نهادها جلب شده و فرد مورد نظر حداقل استعفا می داد .

اما پس از گذشت دو ماه اتفاقی نیفتاده است .

حتی پس از انتشار این مدارک برخی افراد و نیز اعضای تشکل ها با معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارتخانه جلسات مخفیانه هم گذاشتند ! ( این جا )

در این نشست حتی افراد این نشست زحمت  یک سوال کوتاه در مورد این موضوع را به خود هم ندادند .

در واقع افراد در مواجهه با یک " مساله " ابتدا مساله را از لحاظ برخورد با منافع فردی و شخصی خود اسکن می کنند .

برخی از این ها هم تصور می کنند که در این اوضاع می توانند بهتر و بیشتر " امتیاز " بگیرند و روابط خود را با فرد خاطی حفظ و حتی توسعه می بخشند .

برخی  نیز چون خود بیکاره اند و تربیت نشده اند و دیگران را هم مانند خود فرض می کنند ( حکایت ماشین دودی ) و از مرحله کودکی و تمایلات آن عبور نکرده اند حداکثر سعی  خود را می کنند تا افکار عمومی را دچار گسست و تردید کنند تا شاید دیگران را نیز مانند " خودشان " کنند چون در زندگی شان فقط رقابت و اثبات خود از طریق نفی دیگران را آموخته اند ...

دموکراسی و تعلیم و تربیت و مطالبه گری

آیا می توان در چنین جامعه ای به تثبیت و تعمیق " سرمایه و اعتماد اجتماعی " امیدی داشت ؟

در واقع این گونه افراد در مدرسه مشارکت و دموکراسی را یاد نگرفته و سعی می کنند بدون توجه به " منافع جمعی و گروه " مقاصد خود را دنبال کنند .

حال این پرسش مطرح  است در چنین سیستمی با این تعریف و مختصات می توان به شکل گیری دموکراسی و الگوهای مطالبه گری امیدوار بود ؟

شخصا امید زیادی برای ارائه پاسخ مثبت به این پرسش اساسی و راهبردی ندارم . کنش افراد در برابر آدم های خاطی و ناقض قانون در بهترین حالت  "سکوت " است

اما به یک عامل باور دارم .

" تغییر " .

همه قابل تغییرند به شرط آن که واقعا مطالبه گری و مفاهیم اولیه در " مدرسه " به عنوان " واحد  و سلول بنیادی "  جریان آموزش توسط متولیان جدی گرفته شود .

شرط لازم و کافی برای حصول تغییر آن است که مدعیان و حاملان تغییر خود به عصاره تغییر دست یافته باشند .

در غیر این صورت باید  همواره منتظر ظهور بحران های جدید و  تبدیل بحران ها به ابر بحران ها و  نهایتا افزایش گسست سیستمی باشیم .

( 1 ) کتاب نیک و بد ، چاپ دوم ص 28

شنبه, 11 اسفند 1396 22:43 خوانده شده: 1404 دفعه

در همین زمینه بخوانید: