دانش آموزان !
از جلو نظام !
خبر دار !
این ها جملاتی است که سال ها و حتی دهه ها در صبح گاه مدارس تکرار می شوند ...
تجسم این وضعیت در کنار دانش آموزانی که همه " لباس متحد الشکل " بر تن کرده اند تنها یک چیز را به اذهان متبادر می کند :
" مدارس مدت هاست به پادگان تبدیل شده اند "
هم زمان با روز دانش آموز ، تصاویری از یک " دبستان " در شبکه های مجازی پخش شد که به مناسبت " روز دانش آموز " به دانش آموزان آن دبستان " نارنجکی " را به صورت نمادین هدیه داده بودند .
سال 94 نیز در مراسم صبحگاه مشترک بسیج دانشآموزی و رزمایش پدافند غیرعامل که روز شنبه نهم آبان ماه در دبیرستان البرز و با حضور سردار غلامرضا جلالی رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور، علی صابرماهانی رئیس سازمان بسیج دانشآموزی ، اسفنديار چهاربند مديركل آموزش و پرورش شهر تهران و جمعی از مسئولان آموزش و پرورش انجام شد برخی از دانش آموزان شرکت کننده در مراسم مجهز به « باتوم » بودند .
در این مورد ، « صدای معلم » گزارشی منتشر کرد ؛ ( این جا ) اما واکنش مسئولان وزارت آموزش و پرورش فقط " سکوت " بود .
واقعا مشخص نبود که مسئولان آموزش و پرورش از به دست گرفتن " باتوم " توسط دانش آموزان به دنبال کدام اهداف تربیتی و یا رفتاری بودند ؟!
به تازگی مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران از خشونت خفته در دختران و رفتارهای پرخطر در پسران اعلام نگرانی کرده و گفته است :
" متاسفانه یک متولی خانواده که در سطح کشور قوی عمل کند، نداریم. معمولا پژوهشهایی در این خصوص انجام میدهیم تا از طریق آن بتوانیم برای ادامه مسیر برنامه ریزی کنیم.
در این پژوهشها آمار «رفتارهای پرخطر» در جمعیت دانش آموزان پسر را بالا دیدیم و در دانش آموزان دختر «خشونت» آمار بالایی داشت. همه اینها زمینههای لازم را فراهم کرده است تا برای مقابله با آسیبهای اجتماعی اقدامات ریشهای و اساسی انجام دهیم.
مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران با بیان اینکه به نظر میآید در اینجا پرداختن به معلول خیلی کارساز نیست و باید به صورت اساسی روی آسیبهای اجتماعی و اصلاح آنها کار کرد، گفت: تربیت افراد باید از خانواده شروع شود. به ویژه باید به دوره پیش از دبستان و شش سالی که کودک در خانه است بیشتر توجه شود. باید به خانوادهها آموزش دهیم که چه کنند. معتقدم بیش از 60 تا 70 درصد شخصیت افراد تا 6 سالگی شکل میگیرد. وقتی در آنجا آسیب وجود داشته باشد قطعا در دوره ابتدایی هم ادامه مییابد.
باقری در پاسخ به اینکه مصادیق خشونت در جمعیت دانش آموزان دختر کدام است؟ گفت: از دختران سوال کردیم به نظر شما اگر مشکلی پیش برایتان پیش بیاید چه کسی از شما حمایت میکند ؛ که متاسفانه بیش از 50 درصد آنها اعلام کردند همسالان و دوستان؛ آنها جایگاه خانواده و مدرسه را کمرنگ دیدند و ما نگران این موضوع هستیم.
مصداق دوم خشونت خفته در درون دختران است، احساس میکنیم روحیه با نشاطی که دخترها نیاز دارند کمتر برایشان فراهم میشود و کمتر هم امکان ورزش کردن دارند، بنابراین خشونتی در درونشان نهفته باقی میماند و ما نباید از اینها غافل باشیم. "
روزی نیست که اخبار خشونت در مدارس کشور به صور مختلف منتشر نشوند .
آیا تاکنون مسئولان به این موضوع فکر کرده اند که ریشه های این گونه خشونت ها در مدارس از کجا نشات می گیرند ؟
آیا به زمینه های شکل گیری این رفتارهای خشونت آمیز توجهی کرده اند ؟
این که مسئولان وزارت آموزش و پرورش به عنوان " متولیان مسئول در چرخه تعلیم و تربیت " فقط به ارائه آمار و ارقام بسنده کنند اما در آن سو شاهد انفعال و سکوت آنان در برابر این گونه اقدامات خودسرانه و سلیقه ای و بدون مبنای علمی و کارشناسی باشیم ؛ منطقی و کارساز است ؟
چندی پیش در یاداشتی با عنوان " در حاشیه سر بریدن یک گوسفند در دبستانی در قزوین : آنان که خشونت را پرورش داده و ترویج می کنند نه لیاقت معلمی دارند و نه صلاحیت کار در آموزش و پرورش ! " به نکاتی اشاره کردم . ( این جا )
اما واکنشی از سوی مدیر کل آموزش و پرورش استان قزوین مشاهده نشد !
جالب است ایشان پس از آن ماجرا ، پرتال وزارت آموزش و پرورش از ایشان چنین نقل قول می کند : ( این جا )
" مدیرکل آموزش و پرورش استان قزوين همچنین خواستار یادگیری اصول فرزند پروری مدرن در دنیای مدرن و احیای نقش و جایگاه انجمن اولیا و مربیان در بحث تربیت شد "
« سالار قاسمی » به عنوان مدیر کل آموزش و پرورش یک استان پس از این اتفاق تنها به صدور یک اطلاعیه چند خطی و البته در دفاع ضمنی از این عمل می پردازد اما در مراسم انتخابات انجمن اولیا و مربیان هنرستان الزهرا ( س ) صحبت از اصول فرزند پروری مدرن و الزامات دنیای مدرن می کند !
این شاید تلخ ترین طنزی است که تاکنون دیده و خوانده ام !
مدیر کل آموزش و پرورش تهران در سخنان اخیر به کمبود روحیه و نشاط حداقل در دختران اشاره می کند اما گزارش ها و اخبار نشان می دهند که اساسا " ورزش صبحگاهی " در مدارس ما عملا تعطیل است و مسئولانی که کارشان اکثرا " شعار دادن " است هیچ اقدام عملی برای نظارت درست و کامل در این موارد انجام نمی دهند .
نکته تاسف آورتر غیبت پر رنگ دروسی مانند " هنر " به معنای واقعی در مدارس است .
با وجود نقش بی بدیل " موسیقی " در تعدیل و اصلاح رفتارهای خشونت آمیز در جوامع توسعه یافته هنوز ورود به این بخش در مدارس دولتی ما جزء " خط قرمز " هاست ...
در " روز دانش آموز " هم از همه چیز صحبت می شود غیر از " دانش آموز " و " مطالبات او " !
صحبت های اکثر مسئولان " بار سیاسی " دارند و کم تر به مشکلات دانش آموزان و نیازهای آنان اشاره می شود .
« فاطمه سعیدی » در این باره به صدای معلم می گوید : ( این جا )
" مساله اصلي همين است. اين موضوع را من بارها اعلام كرده ام. دانش آموزان ما تريبون ندارند. صدايشان شنيده نمي شود و در هيچ موردي طرف مشورت قرار نمي گيرند. گويي كه ما با تعدادي ماشين صنعتي مواجه هستيم و آنها وظيفه دارند هرچه مي گوييم عمل كنند. سالهاست با دانش آموزانمان ديالوگ نداشته ايم و فقط ما گفه ايم و آنها شنيده اند. اين شيوه بايد تغيير كند. اخيرا هم گفته ام كه به نظر من دانش آموزان قرباني اصلي نظام آموزشي پر اشكال ما هستند.
ما از فرصت هايي كه در اختيار داريم استفاده نمي كنيم. آرزو مي كنم يك نهاد پژوهشي كه خدا را شكر در كشور ما كم هم نيستند يك پژوهش جامع انجام دهد تا ببينيم اثرات اين مراسم صبحگاه خشك در مدارس چيست؟ اين هم از همان روحيه اي بر مي آيد كه ما بگوييم و دانش آموزان بشنوند. دانش آموز را به صف مي كنيم و برايش سخنراني مي كنيم.بي آنكه بدانيم او چه دغدغه و خواسته اي دارد."
قبلا در یادداشتی نوشتم : ( این جا )
" 13 آبان به عنوان یک روز تاریخی و یک نقطه عطف یادآور حوادث و وقایع مهمی در تاریخ انقلاب اسلامی است .
ابن روز با این که " روز دانش آموز " نامیده شده است اما به نظر می رسد دانش آموزان به عنوان یکی از ارکان نظام آموزشی نقش چندانی حتی در برگزاری آن ندارند .
البته این وضعیت مختص به این روز نیست و می تواند قابل تعمیم به سایر سطوح و نقش های دیگر در درون نظام آموزشی هم باشد .
شاید در میان انواع وجوه و ابعاد در نظام آموزشی که برای دانش آموز متصور است ، فراموش شده ترین نقش می تواند همان " تربیت سیاسی " باشد .
در این جا منظور ما از تربیت سیاسی ؛ سیاسی بازی ، سیاسی کاری و یا نگاه ابزاری به دانش آموز جهت نیل به برخی اغراض و یا اهداف سیاسی نیست .
« سالار قاسمی » به عنوان مدیر کل آموزش و پرورش یک استان پس از این اتفاق تنها به صدور یک اطلاعیه چند خطی و البته در دفاع ضمنی از این عمل می پردازد اما در مراسم انتخابات انجمن اولیا و مربیان هنرستان الزهرا ( س ) صحبت از اصول فرزند پروری مدرن و الزامات دنیای مدرن می کند تربیت سیاسی ناظر بر طراحی سازوکار و برنامه ای است که مهم ترین وجه آن « تربیت شهروند » و پرورش « تفکر انتقادی » است .
شاید در نظام آموزشی ما که مهم ترین کارکردش " حافظه محوری " و عدم توجه به پردازش مهارت های زندگی است این مفاهیم کمی نامانوس و یا غیرملموس به نظر برسند .
دانش آموز به عنوان یک " کلیت انسانی " دارای کرامت و هویت است و هیچ گاه نباید به عنوان یک ابزار که قابل هدایت به هر جهت و یا کارکردی است نگریسته شود .
یک جامعه توسعه یافته و پایدار محل بروز رفتارهای مدنی است .
پیامدها و یا نتایج طبیعی این روند می تواند مسووليتپذيری، قانون مداری، نقدپذيری، انتقادگری، پاسخ گويي، پرسش گري و اعتماد باشد .
چنان چه بروز این رفتارها در جامعه ما کم رنگ و حتی بی رنگ مشاهده می شود باید به خاستگاه رفتارهای مدنی که " مدرسه " است پرداخت و جست و جوی ریشه و یا منشاء عدم بروز رفتارهای مدنی خارج از چارچوب " مدرسه و خانه " بیراهه رفتن و یا دادن آدرس های اشتباه است .
یکی از مهم ترین ضعف های نظام آموزشی ما ، نپرداختن به مهارت های زندگی جمعی و تمرین " با هم زیستن " است .
در نظام آموزش و پرورش نهادهایی با نام " دانش آموز " شکل گرفته اند . نهادهایی مانند بسیج دانش آموزی ، سازمان دانش آموزی ، اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان ، شورای دانش آموزی در مدرسه و نیز مجلس دانش آموزی .
با وجود این همه نهاد که مخاطب اصلی و عمده آن دانش آموزان هستند اما کم تر شاهد رفتارهای گروهی و نظام مند در دانش آموزان هستیم .
می توان این فرضیه و یا گزاره قوی را مطرح ساخت که « نهادسازی » در آموزش و پرورش و حداقل در مورد دانش آموزان به درستی تعریف و یا تبیین نشده است .
با وجود داشتن تاریخچه ای قابل توجه در شکل گیری این نهادها ، مسئولان و حتی کادر مدرسه و معلمان خیلی دانش آموز و نهادهای دانش آموزی را ما به مدارس چه داده ایم و از آن ها چه توقعی داریم جدی نمی گیرند .
استمرار این بی اعتنایی به نقش ها و کارکرد نقش ها در مدرسه و در نظام آموزشی موجب شده است که جامعه ما تابع رفتارهای گروهی و نظام مند نباشد و غالب بودن رفتارهای فردی بر نقش های اجتماعی ، جامعه ما را تبدیل به " توده ای غیر قابل پیش بینی و احساسی " کرده است که همه چیز آن در دقیقه آخر مشخص می شود !
اگر نهادسازی در جامعه ما ضعیف است و افراد رغبت و یا انگیزه ای برای رعایت " اصل مشارکت " در خود احساس نمی کنند باید ریشه این رفتارها را در درون مدرسه و نیز تعامل آن با نهاد " خانواده " جست و جو کرد .
نخستین اتفاقی که باید بیفتد این است که این گونه مفاهیم باید از نو " بازتعریف " شوند .
در نظام آموزشی ما ، تربیت سیاسی از طریق بخشنامه و یا دستور العمل های اداری و یک شبه اتفاق نمی افتد .
مهم آن است که معلمان خود این مسائل و ضرورت آن را فهمیده و به ضرورت کاربست آن جهت رسیدن به یک جامعه پایدار باور داشته باشند .
بدون همکاری معلمان تحول خاصی در وضعیت موجود رخ نمی دهد ...."
آیا مسئولانی که به صورت رسمی و خشک در برابر تربیون ها حاضر می شوند و یک طرفه سخنرانی می کنند تاکنون به صورت " چهره به چهره " و از " نزدیک " با دانش آموزان " گفت گو " کرده اند تا متوجه وضعیت موجود و نیازهای واقعی آنان شوند ؟
این که مسئولان وزارت آموزش و پرورش به عنوان " متولیان مسئول در چرخه تعلیم و تربیت " فقط به ارائه آمار و ارقام بسنده کنند اما در آن سو شاهد انفعال و سکوت آنان در برابر این گونه اقدامات خودسرانه و سلیقه ای و بدون مبنای علمی و کارشناسی باشیم ؛ منطقی و کارساز است آیا تاکنون مسئولان این وزارتخانه بدون تشریفات و همراه و... و گرفتن عکس یادگاری برای پر کردن پرتال دستگاه خود روی صندلی داغ پرسش های دانش آموزان در محیط مدرسه نشسته اند و به پرسش های صریح آنان پاسخ درست داده اند ؟
واقعیت آن است که در اکثر مدارس ما روح " تعلیم و تربیت " وجود ندارد .
ما به مدارس چه داده ایم و از آن ها چه توقعی داریم ؟
آیا با وضعیتی که خودمان برای مدارس ایجاد کرده ایم و بخشی از علل آن در بالا توصیف شد ؛ انتظار " معجزه " داریم ؟!
آیا برون داد چنین مدارسی جز خشونت افسار گسیخته و روزافزون خواهد بود ؟
دوران شعار و سخنرانی گذشته است .
باید برای آموزش و بن بست ها و بحران ها برنامه داشت.