در قسمت نخست اين ياداشت آمده است :
« توسعه پايدار » پيش شرط هایي دارد که بايد تضمين شود . در غير اين صورت توسعه شکننده مي باشد و به سرعت مي تواند عقب گرد داشته باشد . مثلأ در ترکيه شاهد توسعه بوديم ولي چون اين توسعه بر پايه هاي دموکراسي ، حفظ محيط زيست و ... استوار نبود ، به سرعت در سايه يک حرکت اشتباه دولت مردان به يکباره تمام سازه هاي توسعه ، فرومي ريزد و جامعه به قهقرا فرو مي رود .
در مدل توسعه پايدار ، توجه به زير ساخت هاي اقتصادي در کنار ̗ اهميت به محيط زيست ، اتاق فکر ( کارگروه تخصصي ) نهاد هاي مدني به عنوان حلقه واسط بين مردم و مسئولين فعال بوده ايده هاي کارشناسي شده و هم راستا با برنامه هاي کلان را مطرح مي کنند ، رسانه ها به عنوان رکن چهارم دموکراسي ، گروه هاي کارشناسي و نهادهاي برنامه ريزي در مرکز ، شعبات آن در شهرستان ها و ...فعال مي باشند .
به عبارت ديگر تمامي ارکان توسعه پايدار با توجه به برنامه هاي کلان مراجع قانوني و برنامه ريز ، هريک همسو با هم ، آهنگي موزون مي نوازند .
در قسمت دوم اين ياداشت آمده است :
هر دولتي يا هر دواطلب رياست جمهوري که بگويد مي خواهد اقتصاد را نجات بدهد و با بيکاري مبارزه کند ؛ولي :
الف - براي رفع مشکلات زيست محيطي ، توجه جدي به رسانه هاي مستقل به عنوان رکن چهارم دموکراسي ، نهادهاي مدني به عنوان حلقه واسط بين مردم و مسئولين برنامه نداشته باشد .
ب - براي جذب سرمايه خارجي ، تعامل با دنيا ، گردشگري ، تک نرخي کردن ارز، حذف پرداخت يارانه نقدي به همه مردم و کنترل نقدينگي ، افزايش بودجه هاي عمراني ، اصلاح ساختار بانکي و تعامل با FATF ، ساماندهي بدهي هاي 700 هزار ميليارد توماني دولت ، خصوصي سازي به جاي خصولتي سازي ، تجديد ساختار صندوق هاي بازنشستگي و... برنامه نداشته باشد ؛ هرچقدر از مبارزه با بيکاري، رکود ، اشرافيت ، عدالت اجتماعي ، ريشه کني فساد ، رانت خواري ، حقوق هاي نجومي ، املاک نجومي و ... سخن بگويد ؛ اگر براي موارد فوق الذکر برنامه هاي کوتاه مدت ، ميان مدت و بلند مدت نداشته باشد ؛ تبليغاتي پوپوليستي انجام مي دهد !
بخش سوم :
خبرنگار :
شوراي نويسندگان روزنامه اعتماد مورخ 4/2/96 در مقاله ي حل يک معماي اقتصادي در رابطه با دو برابر شدن درآمد کشور طي 4 سال آورده است :
به نظر شما آيا مي توان طي 4 سال توليد ناخالص داخلي را دو برابر کرد ؟
مصاحبه شونده :
جواب هم بلي است و هم خير !
خبرنگار :
حتمأ اگر روحاني بگويد جواب مثبت است و اگر رقباي روحاني بگويند جواب منفي است !
مصاحبه شونده :
قرار نشد شما ، شعار پوپوليستي بدهيد .
خبرنگار :
اتفاقأ شما دو پهلو صحبت مي کنيد و بي دليل من را متهم به پوپوليسم مي کنيد . با اين وجود شما توضيح بدهيد تا خوانندگان قضاوت کنند .
مصاحبه شونده :
خير ؛ به گوينده مطلب بستگي ندارد بلکه به نوع بيان بستگي دارد.
اگر روحاني يا هر داوطلب ديگري بگويد طي مثلأ يک دهه، درآمد مجموعه تحت نظارتش را ده برابر کرده و بودجه آن را مثلأ از يک هزار ميليارد تومان به ده هزار ميليارد تومان رسانده پس مي تواند طي 4 سال درآمد اقتصادي کشور را دو برابر کند ؛ تحقق اين شعار امکان پذير است .
خبرنگار :
چه عجب ! يک کلمه از زبان شما به نفع مخالفان روحاني شنيديم .
مصاحبه شونده :
لطفأ شما بحث هاي علم اقتصاد را به امور سياسي نسبت ندهيد . اگر کسي بگويد آب در شرايط خاصي در 100 درجه سلسيوس به جوش مي آيد ؛ اين يک بحث علمي است و ربطي به انتخابات ندارد . فقط براي آگاهي آفريني است که مانع از گسترش عوام فريبي شود .
اگر روحاني يا هر داوطلب ديگري بگويد طي يک دهه درآمد مجموعه تحت نظارتش را ده برابر کرده و بودجه آن را مثلأ ، از يکهزار ميليارد تومان به ده هزار ميليارد تومان رسانده ، پس مي تواند طي 4 سال درآمد اقتصادي کشور را دو برابر کند ! تا به اقشار آسيب پذير خدمت کند ، تحقق اين شعار امکان پذير نيست .
خبرنگار :
شما در ابتداء گفتيد امکان پذير است و حالا مي گويد امکان پذير نيست ! چرا ضد و نقيض مي گوييد ؟
مصاحبه شونده :
دقت کنيد ؛ دو برابر کردن درآمد اقتصادي کشور طي 4 سال امکان پذير است ولي دو برابر کردن درآمد اقتصادي کشور طي 4 سال به منظور ِخدمت به تهي دستان امکان پذير نيست!
خبرنگار :
اگر دو برابر کردن درآمد اقتصادي کشور به ضرر اقشار آسيب پذير باشد که ديگر شعار انتخاباتي نمي شود !
مصاحبه شونده :
ببخشيد ، شما دوباره وارد دنياي سياست شديد که من از آن پرهيز دارم .
خبرنگار :
شما توضيح دهيد که چگونه علم اقتصاد مي گويد : " مي توان طي 4 سال درآمد اقتصادي کشور را دو برابر کرد و اين اقدام به ضرر اقشار کم درآمد و تهي دست مي باشد ! "
مگر خود شما با آب و تاب نگفتيد که موسسه بين المللي مکنزي اعلام کرده توليد ناخالص داخلي دو برابر مي شود . حالا که مخالفان روحاني همان مطلب را اعلام مي کنند ، غير ممکن شد ؟ آيا اين گفته شما يک اقدام پوپوليستي نيست ؟
مصاحبه شونده :
خير ؛ من نگفتم غير ممکن مي شود ! عرض کردم به نفع اقشار آسيب پذير نمي باشد .
خبرنگار :
من متوجه منظور ِ شما نمي شوم ، لطفأ بيشتر توضيح دهيد .
مصاحبه شونده :
چشم در چند مرحله توضيح مي دهم به شرطي که شما پيش داوري نکنيد و با من همراه شويد .
اول آنکه موسسه بين المللي مکنزي گفته است اگر اقتصاد کشور با همين فرمان ( اصلاحات اقتصادي ) پيش برود و چرخش 180 درجه اي در سياست هاي اقتصادي نداشته باشيم ، طي تقريبأ 18 سال ديگر ( سال 2035 ) توليد داخلي ايران دو برابر مي شود !
خبرنگار :
مگر شما به توانايي هاي نيروهاي داخلي شک داريد ؟
پس چرا مي گوئید دو برابر شدن توليد ناخالص ملي طي 4 سال امکان پذير است ولي به ضرر تهي دستان مي باشد .
شايد هم نقش ِ رانت خواران و ذينفعان اقتصادي را پر رنگ مي دانيد ؟
مصاحبه شونده :
خير ! در اين تحليل ، فقط به نقش بودجه هاي انبساطي که در مقدورات دولت ها مي باشد. توجه شده است در حالي که مبارزه با چالش هاي صعب العلاج ِ قاچاق ، ذي نفعان اقتصادي و ... نياز به عزم ملي همه جناح ها و همه ارکان حاکميت دارد.
بهتر بود که همه ي نامزدها بر روي اين موضوعات مهم متفق القول مي شدند و از فرصت انتخابات استفاده مي کردند و تحقق آنها را که نياز به مشارکت ديگر ارکان حاکميت دارد را به عزم ملي تبديل مي کردند تا هر بزرگواري رئيس جمهور شد ، راه ِ اصلاحات واقعي اقتصادي هموار شود .
قرار بود پيش داوري نکنيد و به گفته هاي بنده بيشتر توجه کنيد . ظاهرأ شما بيشتر در فکر موضع گيري هستيد تا شرح مطلب که خوانندگان فهيم و فرهيخته قضاوت کنند !
خبرنگار :
من منتظر بيان شما هستم .
مصاحبه شونده :
دو برابر کردن توليد ناخالص داخلي به قيمت جاري کار آساني است . بنده و شما هم که از علم اقتصاد بي اطلاع هستيم مي توانيم اين شعار را محقق کنيم . در عصر حاضر دو انقلابي توانستند در محله اي دورتر از محله ما ، طي سه سال رشد 20 برابري ايجاد کنند .
خبرنگار :
متأسفانه شما به نيرو هاي داخلي اعتماد نداريد ولي عملکرد دولت مردان خارجي را تحسين مي کنيد ! لطفأ بفرماييد ، مردم خوشبخت کدام کشور از اين معجزه هزاره سوم ( از نوع خارجي آن ) بهره اقتصادي برده اند ؟ چين ؟ کشور هاي اسکانديناوي ؟هند ؟ يا ...؟
مصاحبه شونده :
خير ، اشتباه نکنيد . هيچ عاقلي اين فرآيند را که به ضرر تهي دستان آن کشور بوده است را تأئيد نمي کند . لطفأ هيجان زده نشويد !
اگر اجازه بدهيد من ادامه دهم .
خبرنگار :
بفرماييد !
مصاحبه شونده :
نکته مهم اين است :
علم اقتصاد مي گويد :
طي 4 سال ، دو برابر کردن توليد ناخالص داخلي به قيمت جاري امکان پذير و سهل است ولي متأسفانه براي زحمتکشان بسيار خطرناک و کشنده است .
علم اقتصاد مي گويد :
طي 4 سال ، دو برابر کردن توليد ناخالص داخلي به قيمت ثابت غير ممکن است .
خبرنگار :
بحث جالب شد !
من متوجه دو مفهوم ِ جداگانه ي ِ توليد ناخالص داخلي به قيمت ثابت و جاري نشدم . لطفأ توضيح دهيد .
مصاحبه شونده :
قابل ذکر است که در مقاله ي حل يک معماي اقتصادي روزنامه اعتماد هم آمده بود .
"در آمار حسابهاي ملي هميشه دو جدول مشابه با دو معناي متفاوت وجود دارد. براي نمونه توليد ملي، مصرف، سرمايهگذاري و... به قيمتهاي ثابت و جاري ذكر ميشوند."
خبرنگار :
لطفأ بفرماييد توليد ناخالص داخلي به قيمت ثابت و جاري چه تفاوتي دارند ؟
مصاحبه شونده :
مباحث اقتصادي پيچيده است و توضيح ساده آن موجب اشتباه مي شود . ولي اگر بخواهيم خيلي ساده اين موضوع پيچيده را شرح بدهم با اغماض فراوان مي توان گفت :
فرض کنيد توليد کشور در سال 1381 دو تن سیب ( هر کيلو 1000 تومان ) ، بیست تن گندم ( هر کيلو 300 تومان ) و 1000 جلد کتاب ( هر جلد 5000 تومان ) بوده است .
در اين صورت مقدار کل توليد کل در 1381 چنين محاسبه مي شود .
000/ 000 / 2 = تومان 1000 × کیلوگرم 2000 ؛ ارزش دو تن سيب ، برابر 2 ميليون تومان مي باشد .
000 / 000 / 6 = 300 تومان × کیلوگرم 000 / 20 ؛ ارزش بيست تن گندم ، برابر 6 ميليون تومان مي باشد .
000 / 000 / 5 = تومان 5000 × 1000 ؛ ارزش هزار جلد کتاب ، برابر 5 ميليون تومان مي باشد .
درمجموع مي توان گفت ارزش کل توليد کشور در سال 1381 برابر 13 ميليون تومان مي باشد.
خبرنگار :
اين محاسبات که ساده مي باشد . پس چرا مي فرماييد مباحث اقتصادي بسيار پيچيده است ! شايد شما ، مثال را خيلي ساده فرض نموده ايد .
مصاحبه شونده :
بله ؛ مثال خيلي ساده است براي فهم ساده تر ، اجازه بدهيد کمي جلوتر برويم .
خبرنگار :
لطفأ ادامه دهيد.
مصاحبه شونده :
مسئله اول :
فرض کنيد توليدات کشور در سال 1382 رشدي برابر 10 درصد داشته باشد .
يعني : به جاي 2 هزار کيلو گرم سيب ، دو هزار و دويست کيلو گرم سيب توليد شود .
به جاي 20 هزار کيلو گرم گندم ، 22 هزارکيلو گرم گندم توليد شود .
به جاي يک هزار جلدکتاب ، يکهزار و يکصد جلد کتاب منتشر شود .
در اين صورت توليد ناخالص داخلي به قيمت ثابت (بر حسب قیمت های سال اول يا سال پايه ي مقايسه ) 10 % رشد داشته به 14ميليون و سيصد هزار تومان مي رسد .
در اين حالت مسئله توليد ناخالص داخلي به قيمت جاري (بدون توجه به قیمت های سال اول يا سال پايه ي مقايسه ) هم 10 % رشد داشته به 14ميليون و سيصد هزار تومان مي رسد .
خبرنگار :
شما که گفتيد در علم اقتصاد اين دو مفهوم با هم تفاوت فاحش دارند ؟ ولي در اين مسله اين دو مفهوم با هم برابر شدند .
مصاحبه شونده :
بله ؛ در اين مثال دو مفهوم ِ متفاوت ِ اقتصادي ، از نظر عددي با هم برابر شدند !
خبرنگار :
مثل آنکه ، دانش آموزي با وزن 50 کيلو گرم در امتحان 100 امتيازي ، نمره 50 گرفته باشد .
مصاحبه شونده :
بله ؛ تقريبأ در اين مثال دو مفهوم ِ متفاوت ِ اقتصادي از نظر عددي با هم برابر شدند !
همان طور که در مثال شما عدد 50 کيلو گرم وزن ِ دانش آموز با نمره وي 50 ، از نظر عددي با هم برابرند ولي هرکدام مفهومي متفاوتي را در بردارند .
اگر اجازه بدهيد مسئله دوم را مطرح کنم .
خبرنگار :
بفرمايید .
مصاحبه شونده :
مسئله دوم :
فرض کنيد توليدات کشور در سال 1382 ثابت بوده ولي تورم 10 درصدي داشته باشيم ( برعکس مسئله قبل که تورم را صفر فرض کرديم ) . در اين صورت توليد ناخالص داخلي به قيمت ثابت(بر حسب قیمت های سال اول يا سال پايه ي مقايسه ) هيچ رشدي نداشته و همان 13 ميليون تومان مي باشد ؛ زيرا نه تعداد کتاب ها اضافه شده است ، نه توليد گندم افزايش يافته است و توليد سيب هم ثابت بوده است .در نتيجه نسبت به سال پايه يا سال مرجع هيچ رشد اقتصادي نداشته ايم .
در اين حالت مسئله توليد ناخالص داخلي به قيمت جاري (بدون توجه به قیمت های سال اول يا سال پايه ي مقايسه ) 10 % رشد داشته و 14ميليون سيصد هزار تومان مي باشد که ناشي از افزايش توليد نمي باشد بلکه ناشي از افزايش تورم مي باشد.
خبرنگار :
چطور ممکن است که توليد ناخالص داخلي به قيمت ثابت، هيچ رشدي نداشته باشد ولي توليد ناخالص داخلي به قيمت جاري 10 % رشد داشته است .
مصاحبه شونده :
بله ؛ نکته مهم آنست که توليد ناخالص داخلي به قيمت ثابت يعني رشد واقعي اقتصاد ، يعني 1000 جلد کتاب به 1100 افزايش يافته است که در سايه افزايش توليد رفاه ايجاد مي شود .
ولي وقتي توليد افزايش نداشته باشد و فقط به دليل افزايش تورم ، توليد ناخالص داخلي به قيمت جاري افزايش يابد به دليل آنکه اين رشد اقتصادي کاذب بوده ( زيرا ميزان توليد يا ميزان افزايش ثروت در کشور ثابت بوده ) ولي به دليل افزايش 10% تورم ، فقط عدد ِ توليد ِ ناخالص داخلي افزايش داشته است .
پس افزايش توليد داخلي به قيمت جاري که ناشي از افزايش ِ تورم مي باشد به ضرر تهي دستان و اقشار آسيب پذير مي باشد و فقرا را ، فقير تر مي کند .
خبرنگار :
آيا شما اين تجربه موفق مديري که طي يک دهه بودجه ي ِ ارگان̗ تحت مديريتش را ده برابر کرده است را ناديده مي گيريد ؟
مصاحبه شونده :
اين استدال ده برابر کردن در آمد يک ارگان طي يک دهه ناشي از اين ذهنيت غلط است كه اين درآمد به قيمت جاري منظور شده است. ( درآمد نسبت به قيمت جاري ده برابر افزايش يافته است . ) اصولا بودجه به قيمت جاري است ولي در اين مورد خاص بايد دقت نمود كه در همين فاصله زماني يک دهه ، قيمتها نيز حدود ٥/٦ برابر بيشتر شده است. به عبارت ديگر ، درآمد آن ارگان ،به قيمت ثابت طي يک دهه مذكور فقط حدود ٥٠ درصد افزايش داشته است ( هر سال حدود 5% افزايش ) كه توليد كشور هم در همين دوره حدود 5% رشد داشته است.
خبرنگار :
بحث ِ اقتصادي شما را متوجه شدم ولي چرا شعار ِ دو برابر کردن توليد ناخالص داخلي طي 4 سال ، به ضرر اقشار آسيب پذير مي باشد ؟
مصاحبه شونده :
زيرا طراح دو برابر کردن ِ درآمد کشور ، طي 4 سال مانند ديگر داوطلبان بي تجربه در مديريت کلان کشور و غافل از مباحث ِ کلان اقتصادي ؛
- اعتقاد به تحريک تقاضا دارند .( مکانيزم تزريق پول بي رويه به بازار که فرآيندي به شدت تورم زا مي باشد .)
- اقتصاد کشور که به تازگي بيماري صعب العلاج ِ رکود – تورمي را پشت سر نهاده است و در دوران نقاهت به سر مي برد با يک شوک ، استعداد تجربه تورم % 1000چهار رقمي را هم دارد !
اين نامزد مورد بحث به صراحت مي فرمايند :
«در بسياري از كشورهاي با اقتصاد ليبرال، وقتي كه ركود اقتصادي وجود دارد، دولتها دست به سياست تحريك تقاضا ميزنند و مستقيما به مردم به شيوههاي مختلف پول ميدهند تا با ايجاد گردش مالي در بازار، اقتصادˏ كشور به تدريج ، از ركود خارج شود.»
آيا تجربه ي تلخ ِ يک دهه گذشته که مستقيمأ به مردم به شيوه هاي مختلف پول دادند و فقرا ، فقير تر شدند کافي نيست !
نتيجه گيري :
خبرنگار :
مي توانم نتيجه اين گفت و گو را اعلام کنم ؟
مصاحبه شونده :
حُسنˏ ديالوگ آن است که مخاطب نتيجه گيري کند ؛ شما اولين مخاطب هستيد ؛ منتظر اظهار نظر شما هستم .
از تورم 1000% گفتيد به ياد ِ نمودار ذيل افتادم که در برخي گروهاي تلگرامي مشاهده کردم .
روند تورم قرمز دولت پاک دست ، بنفش روحاني ، سبز هوگو چاوز
با توجه به نمودار فوق الذکر ، مي خواهم به عنوان نتيجه گيري به معجزه هزاره سوم از نوع خارجي آن اشاره کنم که من قبلأ به اشتباه سئوال کردم :
مردم کدام کشور آن قدر خوشبخت مي باشند که طي سه سال توليد ناخالص داخلي آن ها بيست برابر شده است !
- موسوليني استوايي ( هوگو چاوز ) و ادامه دهنده راه ِ وي ( مادرو ) با سياست تحريك تقاضا ( مستقيما به مردم به شيوههاي مختلف پول دادن به اميد مبارزه با اشرافيت به منظور حمايت از اقشار آسيب پذير ، با تورم سه رقمي ( 700% ) و طبق پيش بيني ها در آينده نه چندان دوري چهار رقمي ( 1000% ) ؛ عليرغم شعاري که دادند و از مردم ونزوئلا رأي گرفتند ! جامعه ونزوئلا را به نيستي و تباهي کشانند ، به طوري که خوشبخت ترين مردم ونزوئلا کساني هستند که پاي پياده، از گِل و لاي ِ رودخانه عبور کرده به کشور همسايه مي روند تا اندک آذوقه اي براي خانواده خود فراهم کنند .
اما در مورد نمودار فوق الذکر :
- اگر فرض کنيم که ميزان توليد ( تعداد کتاب ، وزن گندم و سيب توليد شده ) در ونزوئلا از سال 92 تا 95 ثابت بوده ( رشد منفي يا مثبت نداشته است ) و اگر فرض کنيم توليد ناخالص داخلي آن کشورِ دوست و برادر ، در سال 92 حدودأ برابر 500 هزار ميليارد دلار ( تقريبأ برابر توليد ناخالص داخلي ايران ) بوده باشد با محاسبه ي ساده ، به اعداد ذيل مي رسيم که توليد ناخالص داخلي به قيمت جاري ( که به ضرر ِ تهي دستان است. ) اين کشور طي مدتي که روحاني رئيس جمهور ايران بوده است ، 20 برابر افزايش يافته است لذا فقرا ، فقير تر شده اندو در خيابان ها با پليس ضد شورش مواجهه مي باشند .
- اگر به فرض توليد ناخالص داخلي به قيمت جاري ( که فقرا رافقير تر مي کند ) در ونزوئلا در سال 1392 ، سالي که به جاي مادروي ايراني ، روحاني آمد. 500 هزار دلار بوده باشد !
- توليد ناخالص داخلي به قيمت جاري( فقير کُش مي باشد . ) ونزوئلا در سال 1393 در سالي که به جاي مادروي ايراني، روحاني آمد ، با احتساب تورم 62.17% تقريبأ برابر 800 هزار دلار مي شود .
- توليد ناخالص داخلي به قيمت جاري ( خانمان سوز مي باشد . ) ونزوئلا در سال 1394 سه سالي که به جاي مادروي ايراني ، روحاني آمد ؛ با احتساب تورم 121.74% تقريبأ برابر 1800 هزار دلار مي شود !
- توليد ناخالص داخلي به قيمت جاري ( عموم مردم را از صف هاي طولاني توزيع غذا به خيابان ها مي کشاند تا با پليس ضد شورش مواجهه شوند . ) ونزوئلا در سال 1395 چهار سالي که به جاي مادروي ايراني ، روحاني آمد ؛ با احتساب تورم 81.52% تقريبأ برابر 10455 هزار دلار مي شود که اين رقم تقريبأ 20 برابر سال 1392 مي باشد ولي مردم ونزوئلا آرزوي بازگشت به سال 1392 را دارند !
منابع :
- روزنامه اعتماد مورخ 4/2/96 ، مقاله ي حل يک معماي اقتصادي از شوراي نويسندگان