سال ها سواد در خواندن و نوشتن خلاصه می شد اما در حال حاضر سواد جنبه ها و ابعاد مختلفی پیدا کرده است .
یکی از این انواع سواد ،« سواد رسانه ای » است .
" رسانه " در دنیای امروز نقش مهم و راهبردی در روابط و معادلات ایفا می کند .
امروزه رسانه ها بسیار متنوع شده اند .
بسیاری از اطلاعات و داده ها از طریق روزنامه ها ، اینترنت ، تلویزیون ، رادیو ، مجلات ، کتاب ها و... به ما می رسد .
ما باید بتوانیم این داده ها و اطلاعات را دریافت ، آنالیز و ارزیابی کرده و سرانجام خود بتوانیم یک" رسانه " شویم .
به این فرآیند " سواد رسانه ای " گفته می شود .
" سواد رسانه ای " درکشورهای توسعه یافته در مدارس به دانش آموزان و فراگیران به صورت یک " مهارت " آموزش داده می شود .
" آموزش سوادرسانه ای از سال 1929 در انگلیس آغازشد و دولت از معلمان خواست تا مهارت خاص تحلیل و ارزش گذاری فیلم ها را به دانش آموزان بیاموزند، در ژاپن از سال 1992 و در آمریکا و کانادا از سال 1990 به معلمان آموزش رسانه ای داده می شود تا به دانش آموزان منتقل کنند.
انجمن ملی آموزش سواد رسانه ای آمریکا (AMLA) هدف آموزش سواد رسانه ای را کمک به اشخاص در تمامی گروه های سنی جهت توسعه وضعیت های تحقیق و مهارت های مواجه با رسانه ها می داند و معتقد است افراد نیاز دارند در دنیای امروز متفکرانی منتقد،ارتباط گرانی موثر و شهروندانی فعال باشند.
سواد رسانه ای در دنیای امروز به دنبال نقد کارکردهای رسانه ها است که هدف آنها تامین هژمونی فرهنگی، تعمیم فلسفه سیاسی و حفظ قدرت هایی است که خود این رسانه ها محصول آنها هستند. " ( این جا )
برای نخستین بار قرار است تا درس " تفکر و سواد رسانه ای " از سال تحصیلی جاری در پایه دهم تدریس شود .
همان گونه که قبلا نیز صدای معلم مطرح کرد ( این جا ) ؛ آموزش این درس باید توسط کسانی صورت گیرد که رسانه ؛ ماهیت و کارکرد آن را بشناسند .
در حال حاضر ، نه مدیران وزارت آموزش و پرورش و به تبع آن معلمان شناخت چندان و یا درستی از " رسانه " ندارند .
نگاه غالب مدیران وزارت آموزش و پرورش در همه سطوح به رسانه به مثابه " روابط عمومی " است .
انتظار آن ها از یک " رسانه " این است که پرینتر یا چاپگر ایده ها و اقدامات آنان باشند .
در واقع ،" رسانه خوب " از نظر آن ها با تعریف واقعی آن تفاوهای بسیاری دارد .
می توان گفت برآیند سواد رسانه ای ، تفکر انتقادی و واگراست .
می شود این گونه استنتاج کرد که یکی از دلایل مهم فقدان تفکر نقاد در مدیران نتیجه فقدان فهم و درک درست و منطقی از رسانه و کارکرد واقعی آن است .
چندی پیش ، در صدای معلم مطلبی با عنوان "اعتراض به دستکاری لیست نمرات و شکایتی که بی پاسخ ماند ! " منتشر شد . ( این جا )
این همکار به دستکاری نمرات خود توسط مدیر مدرسه اعتراض کرده بود .
مطابق معمول ، چون مکانیسم های نظارتی در آموزش و پرورش ضعیف بوده و به روز نیستند و بوروکراسی حجیم و زاید آن فرصت خلاقیت و دریافت بازخورد موثر و مثبت را از آن سلب کرده است ، این معلم مشکل خود را در « صدای معلم » مطرح کرد .
در فاصله کوتاهی و پس از رسانه ای شدن موضوع ، مدیر این واحد آموزشی با صدای معلم تماس گرفت .
پرسش نخست این مدیر مدرسه این بود که چرا برای انتشار این مطلب با ایشان هماهنگ نشده است !
زمانی که برای این مدیر توضیح داده شد که اگر نیازی به ارائه توضیحات و تنویر افکار عمومی وجود دارد برای این رسانه پاسخ بنویسد و ارسال کند جواب ایشان این بود که او اجازه این کار را ندارد !
حتی به او گفته شد که جوابیه اش را برای اداره متبوع ارسال کند تا با طی مسیر اداری به رسانه برسد باز ایشان از این پیشنهاد امتناع کرد !
انتظار نهایی او از صدای معلم ، پاک کردن صورت مساله بود !
در واقع ، این نگاه یک مدیر از بی شمار مدیران مدارس نسبت به ماهیت و کارکرد رسانه است .
هر چه به سطوح بالای آموزش و پرورش می رویم ، وضعیت پیچیده تر و چندبعدی می شود .
انتظار مدیران میانی و فوقانی از رسانه مانند " بوق " است .
این که فقط به ارائه یک سویه اطلاعات بپردازد و اصولا کاری به دریافت بازخورد آن ندارند .
در نمونه دیگر ؛ صدای معلم ماه هاست که درخواست نشست با آقای فانی را داشته است . حتی در این راستا ، نامه ای رسمی برای ایشان نوشته و ثبت نموده است . ( این جا )
با این حال و گذشت بیش از دو هفته ، تاکنون هیچ گونه پاسخی برای صدای معلم ارسال نگردیده است .
یکی از دوستان می گفت که مدیر کل دفتر وزارتی گفته است که مگر قرار است وزیر با هر سایتی جلسه بگذارد !
جالب است که این مدیران حتی جرات و یا شهامت مکتوب کردن نظرات شفاهی خود را نیز ندارند !
این نوع نگاه مدیران به رسانه به طور طبیعی تاثیر خود را بر روی برنامه ها و سیاست گذاری ها نیز می گذارد .
به عنوان مثال ؛ از زمانی که بحث سواد رسانه ای مطرح شده است ؛ چه میزان از آموزش های ضمن خدمت معلمان به این موضوع اختصاص داشته است ؟
وزارت آموزش و پرورش برای ارتقای سواد رسانه ای معلمان چه تدابیری اندیشیده است ؟
مسئولان وزارت آموزش و پرورش در محتوای آموزش های ضمن خدمت تا چه حد به " تفکر انتقادی " و " فرهنگ گفت و گو " پرداخته اند ؟
تا چه زمانی محتوای آموزش های ضمن خدمت معلمان باید عناوین تکراری ، غیرمرتبط و بعضا ایدئولوژیک باشد ؟
بسیار اتفاق افتاده است که برخی از مدیران وزارت آموزش و پرورش در صحبت های چهره به چهره از بارگذاری برخی کامنت ها ( نظرات ) همکاران و معلمان انتقاد و یا گلایه کرده اند .
اما باید به این نکته توجه داشت که رفتار و کنش برخی از معلمان در نظرات آیینه تمام نمایی از عملکرد و کارنامه مسئولان است .
معلمی که با ادبیات غیرفرهنگی توام با خشونت و بعضا برخاسته از فرهنگ لمپنیسم و فحاشی و... اقدام به ارائه نظر خود می کند ، مسئولان را باید به تفکر وادارد که چرا چنین است ؟
آیا مسئولان و برنامه ریزان نگاهی به خود و مسئولیت ها و اختیارات شان انداخته اند ؟
آیا با عدم انتشار نظر و ... مشکل حل می شود ؟
زمانی که فیلترینگ ها و اعمال نظرها برداشته می شود ؛ این " فرهنگ فحاشی " در ابعاد وسیع تر و جهانی خود را به طرز فاجعه بار و عریانی نشان داده است و بخشی از این مساله به آموزش و پرورش و ماموریت آن برمی گردد ...
مسئول و یا مدیری که خود فهم درست ، به روز و جهانی از سواد رسانه ای ، ماهیت رسانه و سایر کارکردهای آن ندارد چگونه می تواند به معلمان روش تعامل با رسانه را آموزش دهد ؟!
مدیری که از رسانه گریزان است و ترجیح می دهد در یک جاده صاف و قابل پیش بینی راه برود و کسی به او نگوید بالای چشمش ابروست .... ؛ چگونه می تواند مفاهیم دنیای جدید را در عصر رسانه به معلمان نشان دهد ؟
صدای معلم قبلا گفت و گویی را با مدیر آموزش و پرورش منطقه 9 تهران انجام داد . ( این جا )
به این جملات توجه کنید :
" تمام رسانه هایی که حضور دارند ،باید به آن ها احترام گذاشت و پاسخ گوی آن ها بود .دولت تدبیر و امید هم به رسانه ها و پاسخگو بودن اهمیت و ارزش قائل است .
سایت صدای معلم را هم می بینم . همه نظراتی که در این سایت گذاشته می شود ، محترم است . همه کسانی که نظر می دهند ، محترمند .افرادی که این مطالب را می خوانند و نظر می دهند و دلسوزی دارند با آن هایی که بی تفاوت هستند ، فرق دارند !
البته آن ها ممکن است فرصت نداشته باشند ، اما این هایی که می نویسند باید مورد توجه قرار گیرند .اما چیزی که من در زندگی شغلی ، تحصیلی و خانوادگی خود رعایت کرده ام و البته آقای پورسلیمان هم خیلی مراقبت کرده است تا به این سو برود این است ( البته برخی جاها کارهای ژورنالیستی و تکنیک های هیجانی است و البته خوب است ، این که این قدر جذابیت داشته باشد تا افراد بیایند و حرف خود را بزنند ) که جهل جاهل نقد بشود .علم عالم تشویق شود .صحبت کردن روی افراد به طور مجزا ، نقد علمی نیست .این که عملکرد یک فرد نقد بشود ، این کاری علمی و منطقی است و افراد هم می پذیرند .کل شخصیت افراد را مورد تخطئه قرار نمی دهند .
افراد حق دارند مطلب بنویسند ،نقد کنند و فضای گرمی باشد .
نقد پذیری تلخ است .نقد اول و آخرش تلخ است .ولی این را باید تمرین کرد . عادت کنیم که چیزی مثل " دنیا روی سر خراب شدن " نباشد .
این همان فضای نظارتی یک رسانه است که انسان متوجه خطای خود می شود .
من تاکید کردم که فضای سازمانی آموزش و پرورش اقناع کردن است ، دستور دادن نیست ، نگاه بالا به پایین و تحکم و... از هیچ کس پذیرفته نیست .همه باید با ادب با یکدیگر حرف بزنند .آدم ها فطرت خدایی دارند و بر جان و دل آن ها می نشیند .
حرف زور و تحکم را هم کسی بر نمی تابد .ممکن است در ظاهر چشم بگویند ، اما در خفا ، کار خود را می کنند .
به میزانی که فضا باشد و مدیر و معلم ما حرفش را بزند ، ما کم تر به خطا می رویم .کم تر اشتباه می کنیم .به میزانی که جهل جاهل و علم عالم مورد بررسی و نقد قرار بگیرد ، این را همه قبول می کنند .
اگر فضای نقد حاکم باشد ، صمیمیت ها هم بیشتر می شود .صمیمیت بدون نقد ، پوشالی و توخالی است . حالت نمایشی دارد و دروغی بیش نیست !
صمیمیت اگر از مسیر نقد بگذرد ، ماندگار است ، برای این که به هم دروغ نگفتیم ، برای هم نمایش بازی نکردیم .
مدیر آموزش و پرورش منطقه 19 تهران نیز عبارات قابل تاملی در این زمینه دارد ( این جا ) :
" مشکل از ماست ؛ چون که ما تعاملی با رسانه ها نداریم و دچار ترس از رسانه هستیم.
ارتباط با رسانه آگاهی می خواهد ، ما سعی می کنیم کمتر با رسانه ها سرو کار داشته باشیم. رسانه ها می توانند کمک و حمایت گر مسایل آموزش و پرورش باشند. در قدم اول رسانه ها مساله ی منزلت اجتماعی معلمان را مطرح نمایند. رسانه ها در حل مسایل آموزش و پرورش به آموزش و پرورش کمک کنند. "
به نظر می رسد سیاست های کلی در وزارت آموزش و پرورش بر این است تا معلمان شناخت درست و واقع بینانه ای از رسانه نداشته و تعاملی با آن نداشته باشند .
نوع نگاه مسئولان در برخورد با گنجاندن درس مهمی به نام " تفکر و سواد رسانه ای " ( همان که قبلا آمد – این جا ) موید این مدعاست ...
اگر معلمان به قدرت و کارکرد رسانه آگاهی یابند و بتوانند از ظرفیت های رسانه به صورت منطقی و مستمر در جهت بهینه سازی سیستم و تصحیح عملکرد استفاده کنند شاید دیگر آن مدیرانی که بر اساس شایسته سالاری ( meritrocracy ) در آن جایگاه قرار نگرفته اند با چالش های جدی مواجه شده و خود را ناگزیر به پاسخ گویی در حوزه مسئولیت ها و اختیارات بدانند و یا ناچار باشند که جای خود را به افراد کاردان و مسئولیت پذیر بسپارند .