چندی پیش در دبیرستان دخترانهای (دورۀ دوم) برای گپ و گفت دربارۀ انشا و نویسندگی به چند کلاس رفتم. تجربۀ مفیدی بود.
به این نتیجه رسیدم که در زنگ انشا با سه دسته دانشآموز مواجه هستیم:
دانشآموزانی که دربارۀ هر موضوعی بهسرعت قلم دست میگیرند و دربارهاش مینویسند. نگاهی تازه به موضوع دارند و به کمک واژههای بکر، عباراتی بدیع و جملههای ناب خلق میکنند.
گروه دومی هم هستند که تا آخر زنگ، دست به قلم نمیبرند. چشمشان یا بر تابلو خیره میماند یا بر دفتر و کاغذ و دیوار. حس میکنند در بدمخمصهای گیر کردهاند و آرزو دارند هرچه زودتر زنگ تفریح بهصدا درآید.
گروه سومی هم هستند که بینابین حرکت می کنند و متوسط مینویسند و کمتر ته خودکار را گاز میزنند.
در یکی از کلاسها، موضوع نوشتن را بهسمت گروه دوم و سوم چرخاندم.
موضوعی دادم که ذهن آنان را قلقلک دهد، با آن ارتباط بگیرند و احساساتشان برانگیخته شود.
گفتم «از آن یکشنبه تا این یکشنبه، چه موضوعی توجه شما را جلب کرد؟ از کدام ناراحت شدید و از کدام خوشحال؟ چرا؟» میدانستم بالاخره آنان در طول هفته با موضوعی خوشایند یا ناخوشایند مواجه شده بودند؛ آن را پیدا کردند و شروع کردند به نوشتن. هرچند اینجا نیز گروه اول پیشی داشتند، اما گروه دوم و سوم هم حرکتی در خور توانایی خود بروز دادند.
این تجربه، بار دیگر اهمیت و نقش موضوع انشا را در راهاندازی قلم دانشآموزان برایم روشن کرد.
( کانال انشا و نویسندگی )