چاپ کردن این صفحه

مینو امامی/ دبیر بازنشسته - آذربایجان شرقی

آقای وزیر ! جواب سلام " علیک " است ! چرا " صدای ما " را نمی شنوید ؟ این روابط عمومی شما چه کار می کند ؟!

در دین اسلام جواب سلام از خود سلام واجب تر است ؛ حال چگونه می شود که مدیران رده پایین تا بالای وزارت آموزش و پرورش، جواب سلام ما فرهنگیان را نمی دهند، در عجبم/ مگر شما نمی بینید که آستانه ی صبر ما سر رفته است/ مگر شما اثرات هدیه ی خودتان به ما را نمی بینید؟ یأس و نومیدی / مگر شما افسردگی ناشی از ناتوانایی های فرهنگیان در ارتباطات فامیلی را نمی بینید/ مگر شما تقاضای حق و حقوق قانونی برابر با سایر وزارتخانه ها  را نمی شنوید/ مگر شما یک از هزار خطابه به وزیر گفتن زیر مجموعه خود را نمی شنوید/ با ما صادق باشید .... ما هم از پدری شما به هیچ وجه راضی و خشنود نیستیم. تکلیف ما فرهنگیان از اینجا رانده و از آنجا مانده را به صراحت مشخص بفرمایید/ جناب وزیر ! حداقل بعد انتخاب شدن برای وزارت آموزش و پرورش برای کلیه خوانندگان و نویسندگان و مسئولین صدای معلم ، یک سلامی خشک و خالی ، ابراز می داشتید  ؛ نه از آن جهت که ما مداحان مقامات هستیم بلکه از آن جهت که شما صدها سلام ما را بی جواب گذاشتید/ نه مسئولین وزارتخانه در گذشته و نه امروز، جوابی برای سلام و آلام و دردها و رنج های ما ندادند پس ما امروز می گوییم که دیگر تواضع و قناعت، شکم ما و خانواده ما را سیرنمی نماید/ قبل از آن که به درجه جوش برسیم جواب سلام ما را بدهید/ قبل از آن که وجدان شغلی مان کم سو تر شود ،به خواسته های برحق و انسانی ما پاسخ گو باشید/ مثلث سازمانی، قاعده اصل است و اگر نباشد رأس هرمی نخواهد بود. پایه های هرم شما بر روی توانایی ها و قدرت ما فرهنگیان نهاده شده است....

انتقاد از عدم پاسخ گویی بطحایی وزیر آموزش و پرورش و روابط عمومی  در دین اسلام جواب سلام از خود سلام واجب تر است ؛ حال چگونه می شود که مدیران رده پایین تا بالای وزارت آموزش و پرورش، جواب سلام ما فرهنگیان را نمی دهند، در عجبم !

مگر هر گفت و گوی شفاهی دو عنصر" گوینده و شنونده" و هر گفتگوی کتبی دو عنصر "نویسنده و خواننده" را ندارد؟
مگر یک مسلمان راضی می شود که همنوعش در دور تسلسل بیان درد و مشکلات خود ، بدون هر درمانی بماند؟
مگر شما نمی بینید که آستانه ی صبر ما سر رفته است؟
مگر شما اثرات هدیه ی خودتان به ما را نمی بینید؟ یأس و نومیدی .
مگر شما نمی دانید نومیدی مرگ است؟
مگر شما ولی نعمت ما فرهنگیان شاغل و بازنشسته نیستید که ما را به حال خود رها کرده اید؟
مگر شما شاهد ناتوانی ما در بر آورد ساختن نیازهای اولیه ی بقای نیستید؟
مگر شما عرق شرمندگی بر جبین مردان و زنان نان آور خانواده فرهنگی را نمی بینید؟
مگر شما ناتوانی پدر فرهنگی را در درمان فرزند یا همسر بیمارش را نمی بینید؟
مگر شما ناتوانی پدر را برای پرداخت ریال وسایل حمل ونقل عمومی را نمی بینید؟
مگر شما ناتوانی ما را در خرید مایحتاج زندگی نمی بینید؟
مگر شما نیاز ما به استراحت و تفریح و شادمانی را نمی بینید؟
مگر شما افسردگی ناشی از ناتوانایی های فرهنگیان در ارتباطات فامیلی را نمی بینید؟
مگر شما تقاضای حق و حقوق قانونی برابر با سایر وزارتخانه ها  را نمی شنوید؟
مگر شما فریاد طنین انداز مستأصل شدن فرهنگیان با زیر خط فقر زیستن را نمی شنوید؟
مگر شما یک از هزار خطابه به وزیر گفتن زیر مجموعه خود را نمی شنوید؟
و....

جناب وزیر !

اگر ما را به فرزندی خویش قبول ندارید یا فرزندی ما، مایه ی ذلت شماست (که چون ما فرزندانی خردمند ناتوان در برآورده ساختن نیازهای اولیه ی حیات بشری دارید) بفرمایید تا همگی به فرزند خواندگی حداقل وزرات انرژی درآئیم ، که از سرمایه های نجومی ملت در آن وزراتخانه توشه ی دنیوی و اخروی ببریم.

انتقاد از عدم پاسخ گویی بطحایی وزیر آموزش و پرورش و روابط عمومی

جناب وزیر !

با ما صادق باشید .... ما هم از پدری شما به هیچ وجه راضی و خشنود نیستیم. تکلیف ما فرهنگیان از اینجا رانده و از آنجا مانده را به صراحت مشخص بفرمایید.


جناب وزیر !

ما حقوق نقش خود را با تمامی خمیرمایه ی وجودمان، به جا می آوریم پس شما نیز به فکر برآورده ساختن تکلیف خودتان باشید. (تکالیف و حقوق نقش های اجتماعی).


جناب وزیر !

حداقل بعد انتخاب شدن برای وزارت آموزش و پرورش برای کلیه خوانندگان و نویسندگان و مسئولین صدای معلم ، یک سلامی خشک و خالی ، ابراز می داشتید  ؛ نه از آن جهت که ما مداحان مقامات هستیم بلکه از آن جهت که شما صدها سلام ما را بی جواب گذاشتید.

انتقاد از عدم پاسخ گویی بطحایی وزیر آموزش و پرورش و روابط عمومی

جناب وزیر !

ما فرهنگیان افرادی قانع ، متواضع ، خردمند، اندیشمند، صبور ،نجیب، مهربان ، عزیز، بی آزار و..... بودیم و خیلی هایمان باز هستیم، اما چون نه مسئولین وزارتخانه در گذشته و نه امروز، جوابی برای سلام و آلام و دردها و رنج های ما ندادند پس ما امروز می گوییم که دیگر تواضع و قناعت، شکم ما و خانواده ما را سیرنمی نماید.
شما با ما چه کردید که خودمان هم خویشتن خویش را نمی شناسیم.این از خود بیگانگی (الیناسیون) این بحران هویتی (التماس برای درمان دردها که وظیفه معلم نیست) این نارضایتی از وضع موجود و....همگی ارمغان وزارتخانه شماست به ما فرهنگیان. شما کل انرژی ما را در راه تلاش برای به دست آوردن حق و حقوق ، مصروف می دارید و در مدرسه و کلاس درس دیگر قوّتی برای ما باقی نمی گذارید.

قبل از آن که به درجه جوش برسیم جواب سلام ما را بدهید.
قبل از آن که وجدان شغلی مان کم سو تر شود ،به خواسته های برحق و انسانی ما پاسخ گو باشید.
قبل از آن که پدری شما را به دگری بخشیم و به دنبال پدرخوانده ای برای خود باشیم ،حق و حقوق ما را با سایر سازمانها هماهنگ کنید.
واقعا ما کجای هرم آموزش و پرورش قرار داریم؟ لابد قاعده هرم آموزش و پرورش ؟ شاید برای همین ما را شایسته ی برخورداری نمی دانید. آخر در یک مثلث سازمانی، قاعده اصل است و اگر نباشد رأس هرمی نخواهد بود. پایه های هرم شما بر روی توانایی ها و قدرت ما فرهنگیان نهاده شده است.

جناب وزیر !
روابط عمومی وزارتخانه خودتان را مسئول پاسخ گویی فریاد حق خواهی فرهنگیان محترم در صدای معلم بنمایید. ما از خود گفتن و خود شنیدن ، نزدیک است که به بیماریهای جدیدتری مبتلا شویم.
ما تک فرزند خانواده نیستیم که خود گوییم وخود شنویم ، شنیدن و به جا آوردن تکلیف شماست.
ما را دریابید و متانت و آرامش شغلی مان را که از ما ستانده اید به خودمان باز پس دهید.

با تشکر


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

چهارشنبه, 07 شهریور 1396 15:01 خوانده شده: 3206 دفعه

در همین زمینه بخوانید: