چاپ کردن این صفحه

حمید جعفری

" هویت معلمی من " ( 3 )

25tribunspecial . مواردی چندش آور و بسیار زشت از بعضی از همکاران دیده ام یا از زبان خودشان شنیده ام که قابل بیان کردن نیست .
26. همکارانی دیده ام که زیرآب همکاری دیگر را پیش حراست اداره و هسته ی گزینش زده اند و حتی دیده ام همکاری را که با او نان و نمک می خوردند با امضای یک نامه ی دسته جمعی باعث حراستی شدن و گزینشی شدن اش شده اند .
27.همکارانی دیده ام که تمام حساسیت های انسانی از وجودشان رخت بربسته است و برای همه ی این بی حساسیتی ها توجیه دارند و خود را محق می دانند که چاره ای ندارند! کاری نمی شود کرد! و...
مثلا "صداقت" برایشان خنده دار است، فریب و نیرنگ در سلول هایشان خانه کرده است انسان صادق را احمقی بیش نمی دانند و در بهترین حالت، انسان صادق را این گونه خطاب می کنند که؛ "یارو کله اش بوی قرمه سبزی می ده" و به هم چشمک می زنند !
دیگر احساسی نسبت به کشته شدن یا زخمی شدن یک حیوان یا یک انسان ندارند یعنی واکنشی نشان نمی دهند، اعتراضی نمی کنند بگذار هر آنچه درخت در جهان است قطع شود، به من چه! به من چه که فلانی فلانی را در خیابان یا در مدرسه یا حتا در کلاس می زند! به من چه که فلان قلدر به فلان دختر زور می گوید! یا فلان مامور فلان انسان را در ملاء عام می زند! مگه من فردین هستم!!؟
دیگر حساسیتی نسبت به دزدی ندارند و در بهترین حالت؛ مهم این است که خودشان دزدی نکنند و می گویند؛ به من چه که مدیر دزدی می کند! به من چه که فلانی دزدی می کند! مملکت قانون داره!
عشق را ، معنویت را  ،خلاقیت را ، شوق و ذوق را مسخره می کنند و به خوشبختی به خوشی های کوچک روزانه و خوشی های کوچک شبانه دل خوشند و با کارشان سرگرم!
هرگز اهل خطر کردن نیستند و تنها به آرامش ذهن و سلامت جسم و عمر دراز می اندیشند ....
آزادی و عدالت، در مقابل پول و پست و راحتی زندگی، برایشان پوچ و بی معنی و تو خالی است!
کیفیت و انسانیت جایش را به عدد و ارقام و کالا داده است!
28. موش ها زمانی که باهوش ترین شان فهمیدند با انداختن زنگی به گردن گربه می توانند هنگام آمدن اش با شنیدن صدای آن زنگ از شر گربه راحت شوند جشن گرفتند اما بعد از جشن با یک سوال مهم روبرو شدند که؛ چه کسی و چگونه زنگ را به گردن گربه بیاندازد!؟

این حکایت حال بعضی از ما معلمان است؛ اگر موش هستیم که نمی توانیم زنگی به گردن گربه بیاندازیم و اگر می توانستیم زنگی به گردن گربه بیاندازیم که دیگر موش نبودیم.


ادامه دارد

بخش اول

بخش دوم

ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

یکشنبه, 08 فروردين 1394 22:35 خوانده شده: 2482 دفعه

در همین زمینه بخوانید: