يكم . در علم منطق از ميان أقسام استدلال ، ضعيف ترين قسم تمثيل است.تمثيل يعنى براى اثبات گزاره اى از تشبيه چيزى به چيز ديگر مدد بجوييم.نتايجى كه از طريق استدلال تمثيل منطقى حاصل مى شود يا قطعا منجر و محكوم به مغالطه هستند و يا آنچنان متزلزلند كه نمى توان بر آن تكيه زد.
دوم • من با تاريخي گرى يعنى نظريه تكرار تاريخ مخالفم.اين مخالفت را مى توان از اين منظر نگريست كه محتمل - قريب به واقع - است كه در جريان امور اجتماعى هيچ ٢ واقعه اى طابق النعل بالنعل اتفاق نيفتاده اند و نمى توان كسى يا واقعه اى را در ظاهر و باطن و شكل و محتوا و أهداف و روش ها و انگيزه ها و شرايط وضع و حالى يكى دانست.
در عرصه ى اجتماع بروز و ظهور ديكتاتورى و سركوب خطرى است كه مى تواند از اين نوع استدلال استفاده كند.
مرور اتفاقات اخير كشور برايم تداعى كننده داستان غزوه احزاب يا جنگ خندق است ، همين و بس.آوردن چنين تمثيلى نه براى اثبات مدعاى اين نوشتار است زيرا برخى دلايل ابرازى در متن براى اثبات مدعا كفايت مى كند بلكه براى تقريب ذهن مخاطب گرامى و نشستن بر دل و جان آنها آمده است.
مدعاى اصلى نوشتار اينست كه اصول گرايان به دليل حمايت بى دريغ و كوركورانه از دولت گذشته لااقل تا زمان تنبه صلاحيت ورود به عرصه مديريت كلان كشور را ندارند و اگر با دولت همراهى يا آن را نقد منصفانه نمى كنند حداقل نظير برخى بزرگان سكوت اختيار كنند تا اين كشتى بى هيچ گزندى به ساحل امن مقصود برسد.
سوم • برخى از عناصر اصلى اتفاقات اخير را مى توان به برخى عناصر آن واقعه تاريخى صدر اسلام متصل نمود.
خندق گودالى بود كه پس از مشورت خواهى پيامبر از صحابه و با پيشنهاد و مديريت سلمان فارسى طى ٦ روز گرداگرد مدينه حفر شد تا تامين كننده و حافظ امنيت و آرامش روانى و جان و مال مردم مدينه از گزند تعرض كفار و يهوديان باشد.
كفار و يهوديان خارجى از قبايل متعدد كه تعدادشان ١٠٠٠٠ نفر بود با همراهى يهوديان خائن و عهدشكن مدينه كه هرچند در بدو امر براى حفر خندق به پيامبر يارى رساندند لكن پس از مدتى با اشاره يهوديان خارجى عهد خود را با پيامبر شكستند و به مدينه خيانت كردند.
از خيل بزرگ دشمنان خارجى تنها ٥ تن از جنگاوران و زورمندان يهود و قريش توانستند از خندق بگذارند كه بزرگتر و وحشى تر و دريده تر ديگران عمرو بن عبدود بود. داستان هلاكتش با دلاورى و سعه صدر شخص حضرت امير در مواجهه با بى ادبى و بد اخلاقى و خدو انداختنش بر روى مبارك حضرتش در حاليكه پيامبر ٣ بار از صحابه خواستند به رجزخوانى و اهانت هاى وى پاسخ گويند را به كرات نقل نموده اند و شنيده ايم.
حال به وقايع روزگار خويش برگرديم.
برجام همان خندقى است كه پس از شور بزرگان و عقلا و دلسوزان براى امنيت و آرامش معنوى و جانى و مالى مردم و با پيشنهاد و مديريت محمدجواد ظريف و حسن روحانى و هاشمى رفسنجانى و حمايت همه جانبه مردم به نتيجه رسيد.
در حالي كه مملكت در شرف تبديل به ويرانه اى شده بود ، نور تدبير و اميد با وجود مخالفت سرسختانه كاسبان تحريم آرام آرام درخشيدن گرفت و سايه تباهى و نا اميدى از كشور رخت بربست.
مشهور است كه اگر بخواهند اقتدار و عظمت كشورى را از بين ببرند كم هزينه ترين راه ، متلاشى كردن زيرساخت ها و بنيان هاى فرهنگ و اخلاق آن سرزمين است.
كافى است مرورى گذرا به كارنامه دولت پيشين در عرصه فرهنگ و آموزش فرزندانمان بيندازيم.
مگر نه اينكه براى تعليم و پرورش نسل آينده و صيانت از فرهنگ غنى مى بايست از متوليان و متخصصين و فرهيختگان جامعه بهره مند شد؟
مثال سقراط را در دفاعيه اش به ياد آوريد.براى پرورش اسب تنها بايد از پرورش دهندگان مجرب و متخصص استفاده نمود و كسى اجازه نمى دهد از فرد غيرمتخصص براى آموزش أسب استفاده كند حال چگونه مي توان فرزندان و دانش آموزان را بى محابا به افرادى كه نه تنها ذره اى تخصص در امر آموزش و پرورش ندارند بلكه از مشاغل خدماتى و رانندگان و ... انتخاب شده اند سپرد؟مگر نه اينكه براى تربيت نسلى خردمند و حفظ فرهنگ كشور مى بايست زبده ترين اشخاص فرهنگى را برگزيد و سخت ترين فيلترها را براى شناسايي چنين اشخاصى بكاربرد؟
از ياد نمى بريم تصميم مدير ارشد دولت و آموزش و پرورش را كه با صدور بخشنامه اى تعداد معتنابهى از افرادى غير متخصص و بعضا غير شايسته براى منصب تعليم و تربيت را بى هيچ تشريفات منطقى و حقوقى به اين وزارتخانه عظيم الشأن تزريق نمود؟
غرض اساعه ادب به عزيزان جذب شده نيست ؛ چه هر يك از مشاغل و اشخاص در حرفه خود و فى نفسه شريف و قابل احترامند.لكن اين تصميم با كدام منطق عقلايى سازگار بود؟
اگر اين تصميم از روى نا آگاهى و بدون تدبير اتخاذ شده حمل بر سوء مديريت مى شود و چنانچه با علم و آگاهى از تبعات سوء آن گرفته شده عنوانى جز نام خيانت به عزت و كيان فرهنگى كشور دارد؟
چندى است در فضاى مجازى شاهد نشر سوء رفتار برخى معلمان و تنبيه بدنى دانش آموزان هستيم.اين ها حاصل آن تصميمات غير خردمندانه است.
حاميان دولت وقت كه بايد پاسخگوى حمايت از سوء مديريت مديران دولت قبل باشند اكنون بلندگو به دست ايرادات واهى و آلوده به فريب از مديران اجرايى كشور مى گيرند!
اين روش و منش را در بدهكار كردن آموزش و پرورش به بخش خصوصى در جريان حركت هاى تحقيرآميز پوپوليستى نظير توزيع يك وعده غذا در عيد نوروز و يا بدهكارى كلان به بيمه ايران بابت بيمه طلايى مى توان ملاحظه نمود.
بدهى هايى كه هم دولت فانى را به فنا داد و هم عزت فرهنگيان را در مواجهه با مسؤولين بيمه را مخدوش كرد و اكنون دانش آشتيانى با مردانش چراغ خاموش در صدد رفع آن هستند و احياى آن را به صورت قانونى و شفاف دنبال مى كنند.
چرا خفقان بر اردوگاه اصولگرايان در مقابل خيانت ها و بى حرمتى ها و بى نزاكتى ها و لودگى هاى كسى كه با عزت و آبرو و فرهنگ و بزرگان كشور بازى مى كند حاكم شده است؟
اكنون مردم و بزرگان مى خواهند كسى به زياده گويى ها و اهانت هاى افرادى كه همسو و همنظر با دشمن خارجى قصد تخريب خندق پربركت برجام را دارند پاسخ دهد؟
آقاى روحانى مردم شاهد تنگنظري ها و دست اندازى هاى مخالفان هستند.هرچند همه انتظارات و برخى از بخش هاى مهم وعده هاى جنابعالى تا كنون برآورده نشده اما به نظر مى رسد تنها خودتان مى توانيد به اين خواسته عمومى پاسخ دهيد.
پاهاى عبدودها را قطع كنيد ، نگران چنگ و دندان نشان دادن ها نباشيد در مقابل خدو انداختن همچنان صبور و با اقتدار چون گذشته باشيد.
مردم وقتى ببينند شما با شكيبايى ، اقتدار ، صداقت و شفافيت مسير صحيح انتخابي شان را طى مى كنيد از هيچ كارى دريغ نخواهند كرد...
خداوند عاقبت همه ما را ختم به خير نمايد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید