صداقت در نظر، کلام و عمل، تحفه و نعمتی است بزرگ که در تمامی ادیان، فرهنگ ها و تمدن ها و در نزد تمامی فلاسفه و ادباء و نخبگان ، امری پسنددیده می باشد. فقدان صداقت و یک رنگی و تلون مزاج و بوقلمون صفت بودن که علامت نوعی نفاق و خوی غیر انسانی و رویه بهیمی است، مبین بیماری و رکود و عقبگرد یک فرد و اجتماع تلقی می گردد با چنان تراژدی موحش و غم بار، موجبات تعطیلی فکر و تعقل و خلاقیت انسانی و نهادینه شدن رحوبات اهریمنی و بن مایه های ماکیاولیستی و آنارشیستی و آوانتوریسم خطرناک و سرایت آن در لایه های مختلف اجتماع و پارامترهای سیاست، اخلاق، ادبیات، مذهب، دیانت و خانواده و کلیت فرهنگ می گردد.
دکترین دو گانه و متضاد و متناقض در جهان بینی و ایدئولوژی و انتخاب و قضاوت و اجرا و تصمیم گیری ها، دانسته و ندانسته و نخبه کشی، فرار مغزها، عدم توسعه و دفن ارزش ها و بروز ناهنجاری ها و فساد و پلشتی و نهادینه ساختن چاپلوسی و دروغ و نیرنگ می انجامد و وقتی جامعه دچار سردرگمی و پریشان خاطری و عدم امنیت خاطر روحی ، فکری و مدنی شد و هرج و مرج و احساسی گرایی و منش و مشی ژلاتینی را در الویت یافت، خود به خود زمینه ساز و پذیرای استبداد و دیکتاتوری می شود و البته چنین معضلی در تباین و تخالف با فرهنگ توحیدی، انسانی، ادیان و مذاهب و قاموس و منشور قانون اساسی و روح و جوهره فلسفه آفرینش و هستی و چیستی انسان و جهان است.
توجه و عمل حقیقی به آرمان و ایده انبیاء و امامان و مردان و زنان بزرگ و ادیبان و فیلسوفان و حکما و طلایه داران عرصه دانش و حکمت و عرفان و فلسفه و هنر و غور و تفحص در لایه های حکمی و کلامی و اخلاق و سلوک دلسوزان و علاقمندان مانفیست الهی، انسانی و روح کلی جمهوری اسلامی و خط امام و رهبری مغایر و مخالف دیدگاه ها و تفاسیر و تامیل ها و پراتیک پارادوکسی مورد نظر و آماج خامه قلم نگارنده می باشد.
دوگانه اندیشی و دوگانه عمل کردن به ویژه اگر از ناحیه و مدعیان و مشعل داران و اهالی مذاهب و فرهنگ و سیاست و علم و دانشگاه ها و مراکز مذهبی و معنوی اعمال گردد از منظر جامعه شناختی خطری مضاعف و ضرری دو چندان خواهد داشت زیرا به عنوان مدل و الگو تلقی شده و در لایه های زیرین جامعه موثر خواهد افتاد و به گونه ای روان شناختی ، عادت و رویه و فطرت ثانویه قلمداد می شود.
وقتی یک دانشگاه بزرگ و معروف و تاثیر گذار در حکومت، سیاست، فرهنگ و اقتصاد و کلیت جامعه و حال و آینده و سرنوشت آن با همت و مدیریت یک فقیه و مجتهد که می بایستی الگو و اسوه اخلاق مداری و اخلاص، صداقت، امانتداری و عدالت و مساوات و قانون و شرع انور باشد و نام مقدس یک معصوم (ع) را به یدک می کشد، از یک طرف خود را اصول گرا و ارزشی می نامد و دم از تشرع و تدین و تقدس می زند و از سوی دیگر در عمل از روح و جوهره مقدسات فاصله بگیرد و نهایتا در جامعه و اذهان داخل و خارج، بدبینی، اشمئزار و انزجار ایجاد نماید و در حقیقت تیشه به ریشه بزند و بازخورد کارش همان باشد که دشمن می خواهد دیگر چه انتظاری از دیگران می توان داشت!؟
مسئولان و دست اندرکاران و طراحان و مجریان آن به اصطلاح دانشگاه از یک طرف خویشتن را مخالف هر آن چه غیر ایده و مرام و استراتژی کلی آنان باشد را به کلی تخطئه و بایکوت و سرکوب می کنند و به زعم خویش و در قاموس نظری شان نخبگان و مبارزان و مصلحان آزاد اندیش و اما غیر مسلمان را ملحد و کافر و مطرود و به تعبیری چپ تلقی می کنند و از سوی دیگر در یک چرخش دوزیستی و دوگانه و لاک پشتی و از منظر نان به نرخ روز خوردن و به اصطلاح مصادره به مطلوب! و به لحاظ پر کردن برخی خلاء های حیثیتی و ایدئولوژیک کنگره و بزرگداشت تجلیل از چه گوارا، فیدل کاسترو و .... با آن همه تبلیغات و طمراق و آب و تاب بر پا می کنند و گوش فلک را کر می کنند و کاتولیک تر از پاپ می شوند! در حالی که چنان مشی و تاکتیکی اصلا با گروه خون آنان سنخیت ندارد.
اشتباه نشود امثال ارنستو چگوارا، اورتگا، فیدل کاسترو و گاندی و نهرو و دیگران با توجه به آرمان آزادی خواهی و عدالت خواهانه و حمایت آنان از حق و حقیقت و انسانیت و مظلومان و محرومان و مبارزات و جان فشانی های ضد امپریالیستی و ضد ظلم و بی عدالتی آنها، بندگان راستین و مخلص خدا و بلکه موحد و حتی مسلمان و پیرو انبیاء تلقی می گردند و اطلاق چپ به مفهوم لائیک و آته ایسم و لامذهب به آنان، اشتباه است اما سخن این جاست که دروغ گویان می بایستی رسوا شوند!
پارادوکسیکال نظری و عملی حضرات در حالی است که در گزینش های همین دانشگاه مخالفان دیدگاه فقهی و جناهی و باندی آنان با انگ دگر اندیشی و غیر خودی و چه بسا مخالف و معاند طرد گشته اند و این چگونه انصاف و قضاوتی است که چه گوارا و کاسترو تجلیل می شوند که باید هم تجلیل شوند، اما به عنوان نمونه و مثال مرحوم دکتر علی شریعتی با آن پشتوانه علمی، جامعه شناختی، مبارزاتی، ایثار، تقوی، جهاد و شهادت و پایبندی به دین و مذهب و روحانیت و حقیقت اسلام و تشیع و عشق به پیامبر و مولا علی و امام حسین و اهل بیت (ع) مطرود و باطل اعلام می گردد و دانشجوی داوطلب در مصاحبه و گزینش به جرم واهی طرفداری از دکتر شریعتی و مطالعه کتب وی و یا به خاطر سکوت در ابراز نظر پیرامون علی شریعتی و کتب وی و یا نکوبیدن و محکوم ننمودن آن متفکر بزرگ و اندیشمند جامعه شناس و اسلام شناس از ورود به دانشگاه محروم می گردد!؟
در حالی که مرحوم علی شریعتی حقی بزرگ بر گردن موحدان و مسلمانان و انقلابیون و مکتب و انقلاب و نظام دارد و در بحبوحه و طوفان و بحران تبلیغات و شانتاژهای رژیم پهلوی و مکاتبی چون مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم و آموزه های بهائیت و اسرائیل و سلطنت طلبی و نیهیلیسم و گرداب حوادث خطر ساز زمانه، اسلام و بسیاری از جوانان و مبارزان و حتی نخبگان را به ساحل نجات رساند و کتب و مجلات و سخنرانی های فراوانی از بزرگانی چون شهید بهشتی، شهید مطهری، آیت الله خامنه ای و ... وجود دارد که در تایید و تصدیق دکتر شریعتی و آرمان و صداقت و حقانیت ایشان مطرح و عنوان شده است.
سخنرانی و جزوه معروف رهبر معظم انقلاب پیرامون دکتر شریعتی تحت عنوان شریعتی و روشنفکران و حتی حمایت امام خمینی از دکتر و ترغیب و تشویق علما به حمایت از ایشان و همراهی با دکتر شریعتی و عدم طرد و بایکوت آن شهید، دلیل بارز و روشنی بر حقانیت شریعتی می باشد.
پارادوکسیکال که بیانگر بطلان و افراط و تفریط و عدم تعادل یک جریان و ایده و تفکر و سوژه و ابژه می باشد، سمی مهلک برای اجتماع و امنیت و سلامت آن محسوب می گردد و اگر با آن به طور اساسی و جدی و پیگیر مبارزه نشود، عالم متهتک و جاهل متنسک از آن سر بر آورده و عنصر نفوذ و تلاشی از درون، سرنوشت محتوم آن خواهد شد.
و ای کاش، خطر و خسران تنها به همین جا ختم می شد، این بدبختی و طوفان به همه جا سرایت کرده و قدرت تخریبی آن به مثابه یک اپیدمی قلمداد شده و شعله های سرکش آتش لحظه به لحظه بیشتر شده و همه جا را در بر می گیرد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید