در روزهای اخیر شاهد یک حرکت در دبستان دخترانه آزادگان سنندج بودیم . ( این جا )
موضوع از این قرار بود که آموزگاران در این مدرسه موظف بودند قبل از ورود به کلاس موبایل خود را در مکان خاصی که برای این منظور تعبیه شده بود قرار دهند .
البته ممکن است این وضعیت و یا نظایر آن در سایر واحدهای آموزشی نیز جریان داشته باشد اما به دلایل مختلف به حوزه رسانه راه پیدا نمی کند و در بیشتر موارد از سطح مدرسه و یا حداکثر اداره بالاتر نمی رود .
در این یادداشت سعی می کنم از جهات مختلف نگاهی به این موضوع داشته باشم .
بارها برای ما اتفاق افتاده است برای انجام کاری به یکی از ادارات و یا واحدها به ویژه دولتی رفته ایم .
به کرات مشاهده کرده ایم برخی از کارمندان بدون توجه به حقوق دیگران و حس وظیفه شناسی با موبایل خود مشغول بوده اند .
این گونه صحنه ها حس خوبی برای دیگران تولید نمی کند و برآیند آن فقط ایجاد نارضایتی و حتی تنفر نسبت به آن است .
حتی زمانی که مساله را به مقام بالاتر گزارش کرده ایم بعضا با بی تفاوتی و عدم بازخورد مناسب آن مقام مواجه شده ایم ؛ چرا که این بیماری احتمالا در آن فرد هم وجود دارد !
مدرسه نیز یک واحد سازمانی است و دانش آموزان حقوقی دارند .
این که در ساعت آموزشی یک معلم به کرات با موبایل خود مشغول باشد منطقی نیست .
طبیعی است که دانش آموزان این وضعیت ها را به خانواده و اولیا منتقل می کنند و این در مجموع تصویر ذهنی مثبت و قابل دفاعی از معلم برای خانواده نمی سازد .
از سوی دیگر این که معلمان موظف باشند مانند نهادهای قضایی ، پادگان ها ، مراکز انتظامی و... وسیله شخصی خود را تحویل دهند نوعی توهین به شعور عمومی معلمان و نادیده گرفتن خرد و فهم آنان است .
اگر معلمان این مدرسه نسبت به این موضوع معترض و یا منتقد بوده اند چرا از طریق شورای معلمان و یا نماینده خود پی گیر نبوده اند ؟
واقعیت آن است که شورای معلمان در بیشتر مدارس حال و روز خوبی ندارد .
از آن جا که شورای معلمان یک نهاد نظارتی و سیاست گذاری در ارکان مدرسه است مدیران مدارس اکثرا تمایل دارند که آن را در کنترل خود داشته باشند .
قبلا هم بیان کردم که شورای معلمان از وظایف ذاتی خود منحرف شده است :
شورای معلمان و نماینده معلمان ؛ ابتذال و روزمرگی ؟!
نماینده شورای معلمان تشریفاتی نیست !
باید به این واقعیت تلخ اعتراف کرد که نهادهایی مانند شورای معلمان توسط خود معلمان به ابتذال کشانده شده و کارآمدی خود را از دست داده است.
در اکثر موارد نیز یک جور رودربایستی بین نماینده معلمان و مدیر واحد آموزشی وجود دارد.
مجموعه این عوامل موجب می شود تا مدرسه از فضای شفافیت و صداقت فاصله گرفته و نوعی سازمان غیررسمی مخرب در کنار سازمان رسمی مدرسه شکل بگیرد .
این سازمان غیررسمی مدرسه را از اهداف خود دور کرده و نیروهای مختلف صرف خنثی کردن یکدیگر شده و عوامل آموزشی مختلف از هم افزایی فاصله خواهند گرفت .
آیا در جریان این مساله ، تحویل موبایل معلمان از مصوبات شورای معلمان بوده است و یا صرفا تصمیم شخصی مدیر مدرسه بوده است ؟
موضع نماینده معلمان این مدرسه در برابر این تصمیم چه بوده است ؟
آیا اگر حتی یک معلم نسبت به این تصمیم معترض بوده است چرا به عنوان دستور جلسه در شورای معلمان مطرح نشده است ؟
به نظر می رسد مسئولیت این کار بیش از آن بر عهده مدیر آن مدرسه باشد بیشتر بر عهده تک تک معلمان این مدرسه است که روند قانونی این مساله طی نشده است .
معلمان می توانستند در این شورا نظرات خود را مطرح کنند و آن چه مصوبه خرد جمعی بود به اجرا گذاشته می شد .
نوع برخورد اداره آموزش و پرورش ناحیه دو سنندج هم در این مورد جالب و قابل توجه است .
برخی از معلمان عنوان کرده اند که این حرکت ابتدا با استقبال مسئولان اداری روبه رو شده است اما زمانی که این موضوع رسانه ای شده است مسئولان این اداره چنین عنوان کرده اند :
" این کار ایده ی شخصی مدیر یکی از آموزشگاه ها بوده است و به هیچ عنوان مورد تایید مدیر و مسئولان اداره مربوطه نمی باشد و اطلاع مدیر و کارشناسان اداره مربوطه از موضوع تکذیب می گردد.
کار این مدیر سلیقه ای و با آن برخورد می شود . "
اگر مسئولان این اداره در این شهرستان از موضوع اطلاعی نداشته اند پس باید به این پرسش پاسخ دهند که در اداره اساسا به چه کاری مشغولند ؟!
آیا نباید بر کار مدیران مدارس نظارتی وجود داشته باشد ؟
آیا در آموزش و پرورش ملاک و معیار باید قانون باشد و یا سلیقه مدیران ؟
و پرسش اساسی تر این است که علی رغم انتشار خبر این موضوع در یک رسانه رسمی مانند صدای معلم ؛ چرا مسئولان آموزش و پرورش در این مورد پاسخ گو نبوده اند ؟
وظیفه روابط عمومی این اداره در این گونه موارد چیست ؟
و البته سخن آخر در مورد معلمان و ارتباط با رسانه است .
خبر این موضوع در شبکه های اجتماعی منتشر شد .
غیر از انتشار این خبر هیچ گونه تحرک و یا کنش گری دیگری را در این زمینه شاهد نبودیم .
هیچ معلمی در این زمینه تحلیل و یا یادداشت ننوشت .
هیچ تشکل معلمی در این موضوع موضعی اتخاذ نکرد .
متاسفانه این مورد قابل تعمیم به سایر موارد حتی مهم تر و راهبردی تر نیز بوده و فرهنگیان و معلمان در این زمینه نقاط ضعف جدی و اساسی دارند .
دوستی در یکی از ادارات آموزش و پرورش تهران تعریف می کرد : " روزانه و در طی سال معلمان زیادی به این اداره مراجعه می کنند .
در برخی موارد کار آن ها حل نشده و بعضا با کاغذبازی ، کم کاری ، نارضایتی و... مواجه می شوند .
آن ها برخی اوقات این جا گریه می کنند ، گله می کنند و...
زمانی که به آن ها پیشنهاد می کنم که از ظرفیت رسانه در این موارد استفاده کنند نوعی فرار و یا ترس را در آن ها مشاهده می کنم .
اگر واقعا حق با این افراد است و حق آن ها ضایع شده است و سیستم اداری در این مورد پاسخ گو نیست ؛ پس چرا موضوع را رسانه ای نمی کنند ؟ "
به نظر می رسد که معلمان به دلایل مختلف با رسانه ، مفهوم و کارکردهای آن آشنایی ندارند .
« تفکر و سواد رسانه ای » قبل از آن که برای دانش آموزان تدریس شود ابتدا باید برای معلمان برنامه ریزی گردد .
به نظر می رسد معلمان چاره ای جز فاصله گرفتن از فرهنگ شفاهی غالب و روزمرگی غالب ندارند .
رسانه آخرین و البته تاثیرگذارترین ابزار برای طرح موضوعات و مسائلی است که ساز و کارهای موجود قادر به حل منطقی و تعاملی آن ها نیستند .