به نام دوست
معلمی زیباست ، دوستش دارم ، به واقع از روی علاقه آمدم . معلمی عالی است زندگی با جوان ونوجوان . سفر به دنیای شور و هیجان ، دوری از غصه نان، دوری از غصه فرزند و آینده، آموزش آنچه می دانم و یاد گرفتن و تصحیح آنچه او قبل از من یاد گرفته؛ من از این شغل لذت می برم و به آن راضی، اما حیف ، حیف که دیگر کسی آن دوست ندارد. مسئولین از آن فراری اند و شاید متنفر ! شاید آرزویشان باشد که این همه معلم در کشور نبودند.شاید... شاید آرزویشان تعطیلی همه مدارس باشد شاید...شاید!
چرا؟
خرجشان زیاد است ، فهم شان زیاد است ، زیادند ، زیادند!
ای کاش این همه بی مهری ها نبود تا با شغلم لذت می بردم. ای کاش...
من معلمی را دوست دارم اما آن را که بر من گمارده اند از آن بیزار است. من از آموزش لذت می برم اما او که باید زمینه ساز باشد از آن متنفر است. دستانم بی رمق، زبانم قفل، راهم ناهموار؛ . چه باید کرد وقتی نمی توانی آنچه را دوست داری انجام دهی.توانی نداری که به آنچه ایمان داری عمل کنی ، دیگر رمقی نمانده است.
ای کاش در زمان کسی بودم که پر کردن دهان معلم از طلا برایش پاداشی عادی بود.
ای کاش گوشی برای سخن آن بزرگ پیدا می شد، طلا که هیچ ، ای کاش زخمی نمی زدند و لااقل کمتر از دیگرانش نمی کردند خوارش نمی نمودند و با دیگران مقایسه اش!!
چه گناهی دارند این اطفال معصوم که باید با نفت و ماشین و فرش و ... مقایسه شوند؟
ای کاش نه برای معلم که برای فرزندان این مملکت ارزشی قائل بودند. ای کاش نه به معلم که به جوانان و نوجوانان این مملکت احترامی می گذاشتند . چه بی مهرند این بزرگان در حق عزیزان مان.
چه ظلمی می کنیم ما به فرزندان مان.
چه گناهی کرده اند که باید به آنان بی مهری کرد؟
ای کاش کسی به فکرشان بود. ای کاش ای کاش ...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید