اولیا و یا خانواده نقش مهمی را در موفقیت و یا شکست برنامه های مدرسه دارند .
هر گونه برنامه ریزی برای دانش آموز درمدرسه تناسب مستقیمی با همکاری و تعامل خانواده دارد .
بسیار دیده شده است که معلمان در کلاس ها به ویژه در مقاطع بالاتر تحصیلی به مشکلاتی برخورد می کنند که ریشه آن ها در خانواده است و متاسفانه این رفتارهای بعضا نادرست در خانواده نهادینه شده و اصلاح آن ها گاهی غیر ممکن می نماید .
دو نهاد مدرسه و خانواده کارکرد تقریبا مشترکی دارند و آن موفقیت تحصیلی ، رفتاری و شغلی دانش آموز است و در این جهت باید رویکرد ها به سمت هر چه نزدیک تر نمودن این دو واحد بنیادین پیش رود .
متاسفانه و طی سالیان متمادی ، کارکرد انجمن اولیا و مربیان به نهادی برای توجیه و اقناع خانواده ها برای پوشش قانونی دادن به اخذ وجه توسط مسئولان مدرسه تبدیل شده است و از آن جا که غالبا و بر طبق شواهد و قرائن این گونه کمک ها داوطلبانه و با رضایت خاطر صورت نمی گیرد ، نوعی فرار و نیز بی اعتمادی نسبت به کارکرد این انجمن شکل گرفته وبه تدریج نهادینه شده است .
مسئولان با سخنرانی ها و مصاحبه های متعدد سعی می کنند که این ذهنیت های غالبا منفی را اصلاح کنند اما تاکنون نتیجه لازم و کافی در این زمینه به دست نیامده است .
در دعوتی که مدیران مدارس از اولیاء برای حضور در نشست ها می کنند استقبال خوبی صورت نمی گیرد و هر سال این " دیوار بی اعتمادی " بلندتر و قطورتر " می گردد .
به نظر می رسد مهم ترین اقدامی که می تواند در این زمینه صورت گیرد ، استقلال این نهاد و تببین یک کارکرد مدنی و مردمی بدون وابستگی های دولتی است .
قائم مقام وزیر آموزش و پرورش در انجمن اولیا و مربیان در مهر ماه 1389 از تغییر اساسنامه گفته بود و این که سعی شده در اساسنامه جدید نقش همه جانبه و موثری را برای اولیا و مربیان در امور گوناگون تعریف شود .
با این حال از آن زمان تا کنون و با وجود تغییر اساسنامه ، تغییر چندانی در کارکرد و یا رویکرد این نهاد حاصل نشده است .
به عنوان مثال ، در اساسنامه این انجمن ، مدیریت این نهاد تحت عنوان " قائم مقام وزیر آموزش و پرورش " تعریف شده است که توسط وزیر تعیین می شود و شورای عالی این انجمن موضوع ماده 3 اساسنامه که متشکل از 12 نفر ( 11 نفر + یک نفر وزیر ) است باز هم توسط همان منصوب وزیر تعیین می شود .
همان گونه که ذکر شد ، انجمن اولیا و مربیان باید به عنوان نهادی مستقل با کارکردی " مدنی و مردم محور " تعریف شود تا بتواند ضمن تاسیس و توسعه فرآیند اعتماد سازی ، به عنوان بازوی مدرسه به وظایف خویش عمل کند .
چه اشکالی دارد که فرآیند انتخاب برای تشکیل نهاد انجمن اولیاء و مربیان در سطح بالا از سطوح پایین و از مدرسه شروع شود .
این استقلال لزوما به معنای مقابله نیست و راه برای تعامل و همکاری فراهم خواهد بود اما تعریف چنین کارکرد تازه ای ، می تواند هویت جدیدی را برای نقش اصلی " خانواده " در فرآیند تعلیم و تربیت بگشاید .
در سایه تعریف این هویت تازه می توان به شروع فرهنگ گفت و گو میان خانه و مدرسه امیدوار بود .
بسیاری از پیش داوری ها و بدبینی ها ، در سایه " ارتباط متقابل و موثر " مرتفع می شود .
پیامد های چنین تاسیس هویتی می تواند انتقال گفت و گو ها از حوزه " مدرسه – خانواده " به " عرصه عمومی " باشد .
کوتاه سخن این که نهاد خانواده باید در برنامه ریزی ها و تدوین استراتژی به بازی گرفته شوند و تنها اتاق فکر متشکل از خانه و مدرسه است که می تواند در اصلاح زیر ساخت ها و تغییر نگرش موثر و مفید باشد .
با پیگیری چنین فرآیندی می توان امیدوار بود که آموزش و پرورش به یک " موضوع ملی " تبدیل شده و مسیر برای " توسعه پایدار " در جامعه فراهم شود .