چاپ کردن این صفحه

مجید غلامی/ تهران

درد بزرگ ما ! ما معلمان !

 هرچی نیروی خوب است از مدارس می آورند اداره/ وقتی به انسان های کوچک و ناتوان مقام و منصبی داده می شود همیشه این طور است که امر بر ایشان مشتبه شده و خود را عقل کل و فعال مایشاء در موضوع مرتبط با خود می دانند/ اگر همه معاونان و مشاوران خود و مشاوران معاونانت را از بیرون آموزش و پرورش نیاوری هیچ اتفاقی نخواهد افتاد چون اینها که الآن در وزارتخانه هستند عصاره تنبلی و محافظه کاری - به معنای غیر سیاسی اش - را در شما نیز خواهند دمید/ اگر قرار بود کسی کاری بکند تا به حال در این چند دهه کرده بود

شایسته سالاری در مدیریت های آموزش و شایسته سالاری    امروز آن قدر اوضاع آموزش و پرورش خراب است که از خرابی و ناکارآمدی به کاریکاتور و به کمدی تبدیل شده ، البته کمدی تراژدیک ! چون درد و گریه نیز دارد . امروز در این آموزش و پرورش ، معلم دقیقاً بی اهمیت ترین و به درد نخورترین عضو و عنصر در آموزش و پرورش می باشد ! معلم کجاست ؟ تاثیرش چیست ؟ کجا نظرش پرسیده شده ؟ کجا او را تحویل گرفته اند ؟

در حقوق قانونی ما - حقوق ماهیانه - دخل و تصرف می شود ! هیچ مزایایی نداریم ، چون مهم نیستیم ! مدرسه ها را ببینید ، نظر همسر مدیر و سرایدار از معلم مهم تر و داهیانه تر است ، برای مدیرخان ! قبلا عرض کردم، نمی دانم چرا به نظر عموم اهالی سایت نرسید!

معلم فقط کسی است که باید در پایان سال لیست نمره ها را با قبولی 100% تحویل مدیرخان بدهد  وگرنه انسان بیسواد ، ناکارآمد و...است و نماینده معلمان نیز به اندازه دستگاه پرفراژ چک اهمیت دارد !یعنی فقط امضای بی چون و چرای چک های مدیر ! همین ! هیچ گاه ندیدم نظر معلم و خود معلم در آموزش و پرورش هیچ اهمیتی داشته باشد در منطقه ما هر کس خدمتگزار ! دفتردار ! یا مشاغلی از این دست ! - غیر آموزشی داشت - با گرفتن یک مدرک از دانشگاه آزاد در اداره به مقام و منصبی رسید ! تازه یکی از آنها خیلی جدی و با اعتماد به نفس عجیبی در حد سوپرمن می گفت : ما سال فلان با آقای فلانی و فلانی از مدرسه فلان آمدیم اداره ! چون هرچی نیروی خوب است از مدارس می آورند اداره ! و .....

بله !

وقتی به انسان های کوچک و ناتوان مقام و منصبی داده می شود همیشه این طور است که امر بر ایشان مشتبه شده و خود را عقل کل و فعال مایشاء در موضوع مرتبط با خود می دانند  و ما فقط می بینیم و دلمان به حال خودمان و بچه های مردم می سوزد چه کنیم ؟ ما که جایی ، کاره ای نیستیم ! اصلاً مهم نیستیم ! وظیفه ای نیز لابد نداریم !

آقای وزیر عزیز !

هر چه می توانی از ارگان های دیگر معاون و مشاور بیاور و این معاونین و مشاورین خودت و معاونانت را بازنشسته کن - چونان که بیشترشان در بازنشستگی هستند و فقط منتظرند با مقام و منصبی همراه شود - آقای وزیر کارکنان سایر وزارتخانه ها و ارگان ها چون در محیط آموزش و پرورش نبوده اند مناعت طبع بیشتری دارند  و شاید به زخم های معلم نگاهی از سر دلسوزی بیاندازند، آنها یاد گرفته اند به همکاران و زیر دستانشان احترام بگذارند و حق آنها را نیز بدهند !

آقای وزیر !

اگر همه معاونان و مشاوران خود و مشاوران معاونانت را از بیرون آموزش و پرورش نیاوری هیچ اتفاقی نخواهد افتاد چون اینها که الآن در وزارتخانه هستند عصاره تنبلی و محافظه کاری - به معنای غیر سیاسی اش - را در شما نیز خواهند دمید و وقتی روزی بروید خواهید دید که معلمان مثل رفتن آن وزرای دیگر خوشحال می شوند !

آقای وزیر این آموزش و پرورش باید زیر و رو شود !

برای این کار هیچ نگاهی به داخل آن جایز نیست ! چرا که اگر قرار بود کسی کاری بکند تا به حال در این چند دهه کرده بود !

همین آقای فانی بیست و چند سال معاون وزیر بود  و پس از 8 سال از بازنشستگی اش وزیر شد ! خوب ایشان باید از همه بیشتر به مشکلات آشنا می بود و مسایل را به شکل بهتری حل می کرد ! چرا نکرد ؟ چرا نشد ؟ پس بازهم نخواهد شد اگر چشم تان به درون آن باشد و ما همچنان ناامید خواهیم بود !

آقای وزیر !

من نماینده معلمان ایران نیستم اما با قاطعیت به شما می گویم : من و بسیاری از همکارانم فقط منتظریم بازنشسته شویم و دیگر هیچ امیدی نداریم ! من اگر وزیر بودم همه حتا مدیران مناطق و مدارس را نیز تغییر می دادم ! کم ترین سودش امیدواری معلمان به یک گشایش است ! و مطمئناً هیچ ضرری ندارد ! چرا که ما اکنون نیز در عمیق ترین نقاط اقیانوس ضرر و نا امیدی هستیم !


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دوشنبه, 23 آبان 1395 07:34 خوانده شده: 1343 دفعه

در همین زمینه بخوانید: