این روزها که بازار نامه نوشتن به رئیس جمهور محترم رونق یافته است با خود می اندیشیدم مگر در این کشور چه اتفاقی افتاده که همکاران صبور و پر طاقت من در آن سال ها، اینک و به یک باره این چنین عنان از کف داده و در استیفای مطالبات از دولت، گوی سبقت از هم می ربایند؟ آیا به توافق بلند مدت با طرف های مذاکره دست یافته ایم و تحریم ها برداشته شده یا قیمت نفت دو برابر شده یا صد و اندی میلیارد دلار دارایی بلوکه شده مان آزاد شده است؟ معلوم است که چنین نشده، پس چه؟ چرا برخی از فرهنگیان این چنین هیجان زده شده اند؟
خوب که می اندیشم می بینم علت این هیاهو و جنب و جوش چیزی نیست جز ماهیت دولت مستقر؛ دولتی که مدارا و ملایمت را پیشه خود کرده و معترضان و مخالفان را به هیأت تخلفات اداری و حراست و اداره اطلاعات و ... حواله نمی دهد.
رویکرد وزارت آموزش و پرورش در این دولت نه سرکوب معلمان، بلکه رفع خفقان و جو امنیتی حاکم شده از صدر تا ذیل این دستگاه است. وزیر این دولت در پی حمایت قانونی و حقوقی از اعضای فعال تشکل های فرهنگیان است؛ فعالانی که به خاطر پی گیری همین مطالبات در ایامی که طرح آن ها جرمی نابخشودنی می نمود، با بی مهری تمام به زندان و تبعید فرستاده شدند و به انحای مختلف مورد ستم و بی حرمتی قرار گرفتند؛ اما آیا کسی به فکر آنان بود و برای حداقل حمایت از آنان، نامه ای به رئیس دولت وقت نوشت؟ چرا مثل حالا طرح مطالبات به طور نوبتی و استان به استان در دستور کار معلمان عزیز قرار نگرفت؟
چرا در آن هشت سال رونق بازار نفت، سیر نزولی رشد اقتصادی و سیر صعودی نرخ تورم و بی کاری، و استقبال دولت و مجلس از قطع نامه های شورای امنیت و تحریم ها ی بانکی و بالاتر از همه تحریم بانک مرکزی و صادرات نفت، و عدم پیشرفت در مذاکرات هسته ای و زمزمه تحریم ها، فرهنگیان عزیز دوراندیشی نکرده و نسبت به تبعات منفی آن رویکرد ها و سیاست های غلط، بر کل جامعه و مجموعه مستضعف آموزش و پرورش معترض نشدند؟ مگر این روزها را پیش بینی نمی کردند؟ چرا در این همه سال دندان روی جگر گذاشتند و دم بر نیاوردند؟
تک تک ما معلمان، قبل از هر اقدام و حرکتی، ابتدا باید در پیش وجدان خویش و وجدان عمومی جامعه به این پرسش ها و دیگر پرسش ها از این قبیل پاسخ دهیم! آنگاه با چشمی باز، واقع بینانه و منطقی به طرح خواسته های خود بپردازیم.
اگر قرار باشد این روزها من نیز نامه ای به رئیس جمهور بنویسم، نامه ای می نویسم متفاوت؛ نامه ای که طلب کارانه و مطالبه محور نباشد.
نامه ای که تک تک کلمه ها و جمله هایش مناعت طبع و عزت نفس را معنا کنند. نامه ای که در آن بگویم ، من یک معلم هستم ؛پس بهتر از هر کس دیگری شرایط کشور و دولتم را درک می کنم؛ حساب و کتاب سرم می شود.
خوب می فهمم کسری بودجه، یک دولت را با چه محدودیت هایی مواجه می کند. در آن نامه، نشان می دهم که متوجه این امر هستم اگر در حین بررسی بودجه در مجلس، خواستار تغییر عدد و رقم آن به نفع دستگاه متبوع خود باشم، باید به مجلس نشینان و هیأت رئیسه مجلس نامه بنویسم نه به رئیس دولت!
خلاصه با نامه ای که می نویسم بر ارج و قرب معلم در چشم جامعه می افزایم و ناخواسته، خود تیشه به ریشه اندک منزلت اجتماعی باقی مانده اش نمی زنم. نامه ام را چنان می نویسم که معلمان را قشری فرصت طلب که فقط به دنبال منافع خود شان بوده، درد های جامعه را به کناری وا نهاده اند، معرفی نکند.
نامه ای می نویسم که در نتیجه آن، جامعه خود به دنبال استیفای حقوقم از دولت ها و حفظ شأن و منزلت حرفه ای و اجتماعی ام باشد، بی آنکه مجبور باشم برای افزایش حقوق و دریافت اجرت کار و اندک مزایای شغلی، عرض خود و حرفه ام را بر باد دهم!
والسلام.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید