چاپ کردن این صفحه

ابوالقاسم قاسم زاده

آموزش و پرورش با پوزش از مديران ارجمندش واقعاً رها است ؟!

اگر بخواهيد درباره جامعه‌اي در هر كشوري تحقيق و بررسي كنيد و دريابيد كه حال و آينده اين جوامع چگونه است و در كجاي ماتريس پيشرفت يا عقب‌ماندگي، سلامت يا بيماري، اميد و نا اميدي قرار دارد، نگاهي به نظام آموزشي و تربيتي كشورها از سر نقد و بررسي، نتايجي را در اختيار شما قرار مي‌دهد/ داده‌هاي بررسي نظام آموزش و پرورش، حال و آينده جوامع و دولت‌ها را آشكار مي‌سازد و ضرايب سلامت فرهنگي، رواني و در نهايت زيست معقول را نشان مي‌دهد/ براي شناخت و جست و جو درباره آسيب‌هاي اجتماعي و دريافت ريشه‌هاي آن راهي جز نقد نظام آموزشي و پرورشي وجود ندارد/ در ايران از قبل و بعد از پيروزي انقلاب متأسفانه در رصد مشكلات در ابعاد گوناگون آن، آموزش و پرورش همواره در صدر قرار داشته و در گذر سال ها اكنون با انباشت كمبودها و ضعف‌ها مواجه است/ شايد نزديك به نيم قرن است كه اين عناوين و جملات درباره مشكلات آموزش و پرورش تكرار مي‌‌شود و همچنان حديث آن ادامه دارد/ نظام آموزش و پرورش در هر كشوري قبل از آنكه نيازمندي‌هاي بودجه مالي آن تأمين يا ابزارهاي آموزشي آن مدرن شود، يا توسعه شكلي پيدا كند، نيازمند تبيين سترگ فلسفه آموزشي و پرورشي است/ آموزش و پرورش كه بزرگترين نهاد فكري هر جامعه‌اي است، خود بايد برخوردار از فلسفه و نظام‌انديشه‌اي باشد تا مديريت كلان آن براساس فلسفه و دانش‌ برآمده از آن استقرار پيدا كند/ دو مشكل بنيادين را در گذران بيش از نيم قرن از سير آموزش و پرورش در كشور، البته با تفاوت‌هايي، مي‌توان رصد كرد/ هر بار كه دولتي تغيير مي‌كند، آموزش و پرورش هم در مسير تغييرات آن‌هم به‌صورت عمده «سياسي» قرار مي‌گيرد/ امروز آغاز فصل آموزش و پرورش است

جایگاه واقعی آموزش و پرورش در توسعه پایدار و ضرورت تغییر در نظام آموزشی

مهرماه آغاز فصل آموزش و پرورش است كه با 13 ميليون دانش‌آموزش و نزديك به 14 ميليون پرسنل از آموزگاران تا مديران و كارمندان در سطوح گوناگون، بزرگترين وزارتخانه دولت و مهم‌ترين و البته حساس‌ترين نهاد در كشور ناميده مي‌شود. در سراسر جهان با هر نظام حكومتي نهاد آموزش و پرورش جايگاه چنان برجسته و خطيري دارد كه در تمامي سطوح برنامه‌ريزي‌هاي ملي اعم از اقتصادي، سياسي و بخصوص فرهنگي در نظر گرفته مي‌شود و در اولويت نخست قرار دارد.

اين ميزان اهميت براي همه دولت‌ها و نظامهاي حاكم را مي‌توان با بررسي ابعاد گوناگون از ساختار اجتماعي سياسي و شايد مهمتر از آن آينده‌نگري محك زد. اگر بخواهيد درباره جامعه‌اي در هر كشوري تحقيق و بررسي كنيد و دريابيد كه حال و آينده اين جوامع چگونه است و در كجاي ماتريس پيشرفت يا عقب‌ماندگي، سلامت يا بيماري، اميد و نا اميدي قرار دارد، نگاهي به نظام آموزشي و تربيتي كشورها از سر نقد و بررسي، نتايجي را در اختيار شما قرار مي‌دهد.

بسياري از جامعه‌‌شناسان و روانشناسان اجتماعي براين باورند كه داده‌هاي بررسي نظام آموزش و پرورش، حال و آينده جوامع و دولت‌ها را آشكار مي‌سازد و ضرايب سلامت فرهنگي، رواني و در نهايت زيست معقول را نشان مي‌دهد.

براي شناخت و جست و جو درباره آسيب‌هاي اجتماعي و دريافت ريشه‌هاي آن راهي جز نقد نظام آموزشي و پرورشي وجود ندارد. دولت‌ها در برنامه‌ريزي رشد، اولين و مهم‌ترين نگاه را به نظام آموزش و پرورش دارند و در ارزيابي موفقيت برنامه‌ريزي‌هاي كلان خود در نهايت به خروجي و محصول نظام آموزش و پرورش تكيه مي‌كنند.

در ايران از قبل و بعد از پيروزي انقلاب متأسفانه در رصد مشكلات در ابعاد گوناگون آن، آموزش و پرورش همواره در صدر قرار داشته و در گذر سال ها اكنون با انباشت كمبودها و ضعف‌ها مواجه است. عناويني چون مشكلات آموزش و پرورش از كمبود بودجه و ناتواني مالي براي سرمايه‌گذاريهاي آموزشي و فرهنگي، كمبود فضاي آموزشي و فرسودگي ساختمان هاي مدارس و ابزار آموزشي، سطح نازل پرداختي حقوق و مزايا به معلمان و پرسنل وزارتخانه و مديران مدارس، نيازهاي گسترده به وسايل كمك آموزشي در سطوح گوناگون تحصيلي، بلبشوي شهريه‌ها در مدارس به خصوص غيردولتي، تغيير كتب درسي سال به سال و آماده نبودن معلمان براي تدريس حين تحصيل و همراه نبودن آن با تغييرات هرساله كتب درسي، عقب‌ماندگي در بهره‌گيري از پيشرفت‌هاي تكنولوژي آموزشي و دور ماندن از توسعه در مقايسه با نيازهاي روز دانش‌آموزان و تحول نظام مديريتي، همسو نبودن با تحولات سياسي اجتماعي، فرهنگي و برنامه‌ريزي‌هاي كلان اقتصادي دولت، نداشتن امكانات و غيرفعال بودن در پاسخ به نيازهاي دانش‌آموزان در ورزش، ايرانگردي و كمبودهاي اجرايي ساعات فوق برنامه از جمله معضلات دستگاه عظيم تعليم و تربيت است.

شايد نزديك به نيم قرن است كه اين عناوين و جملات درباره مشكلات آموزش و پرورش تكرار مي‌‌شود و همچنان حديث آن ادامه دارد. در اين تكرار طولاني، هم مسئولان آموزش و پرورش (دولت) و هم خانواده‌ها عادت كرده‌اند. اينجا و آنجا ترميمي صورت مي‌پذيرد، اما همه ساله در فصل آموزش و پرورش همچنان خبر گرفتاري‌ها و مشكلات تكرار مي‌شود.

واقعيت اين است كه دولت‌ جامعه در چرخه تغييرات، قادر به تنظيم نظام آموزش و پرورش استقرار يافته، پويا و در تحول مستمر در راستاي برنامه‌ريزي توسعه پايدار نخواهند بود. نظام آموزش و پرورش در هر كشوري قبل از آنكه نيازمندي‌هاي بودجه مالي آن تأمين يا ابزارهاي آموزشي آن مدرن شود، يا توسعه شكلي پيدا كند، نيازمند تبيين سترگ فلسفه آموزشي و پرورشي است.

آموزش و پرورش كه بزرگترين نهاد فكري هر جامعه‌اي است، خود بايد برخوردار از فلسفه و نظام‌انديشه‌اي باشد تا مديريت كلان آن براساس فلسفه و دانش‌ برآمده از آن استقرار پيدا كند. آموزش و پرورش فاقد تعريف فلسفي‌ بجاي برنامه‌ريزي، مدام گرفتار پاسخگويي به نيازهاي روزانه و تغييرات متداوم آن مي‌گردد.

دو مشكل بنيادين را در گذران بيش از نيم قرن از سير آموزش و پرورش در كشور، البته با تفاوت‌هايي، مي‌توان رصد كرد. اول، نداشتن تعريف فلسفي، آن‌هم استقرار يافته و ريشه‌دار برآمده از فرهنگ ملي و ديني. دوم، سياست‌زدگي كه آفت عمده هر برنامه‌ريزي استقرار يافته در نظام آموزش و پرورش است. اين هر دو مشكل از قبل و بعد از انقلاب همچنان وجود دارد و گريبان آموزش و پرورش كشور را در توفان تحولات مستمر و دوره‌اي گرفته است.

هر بار كه دولتي تغيير مي‌كند، آموزش و پرورش هم در مسير تغييرات آن‌هم به‌صورت عمده «سياسي» قرار مي‌گيرد. اين است كه در آموزش و پرورش اين ضرب‌المثل رايج شده است «صبر كن تا از اين دولت به دولت بعدي! فرج است!» همين است كه بسياري گفته‌اند و نوشته‌اند «آموزش و پرورش با پوزش از مديران ارجمندش واقعاً رها است.»

« اگر گمان مي‌كنيد، رها نيست، نظر معلمان را بپرسيد: بديهي است منظور چند مدرسه خاص در تهران و احياناً برخي جاهاي ديگر نيست كه به همت آدم‌هاي ارجمند و والا همت با بودجه‌اي، خارج از بودجه دولتي، اداره مي‌شوند. آنها «خاص» هستند. منظور آموزش و پرورش عام و عمومي و فراگير كشور است.»

50 سال است كه هر سال در فصل آموزش و پرورش (مهرماه) همه (از دولت و ملت) اين جمله را تكرار مي‌كنند كه نظام آموزشي نيازمند تغيير است. طي نيم قرن اخير، لااقل چهاربار نظام آموزشي تغيير كرده و هر بار، پس از مدت نسبتاً كوتاهي «نظامي جديد» تبديل به «نظام قديم» شده است و نظام جديدتري جاي آن را گرفته.

اما مشكل نظام آموزشي حل نشده است ؛ نظام «نمره محوري» به جاي نظام «دانش‌محوري» كماكان بر آموزش و پرورش حكومت مي‌كند و به رغم تلاش‌هايي كه شد، اين وضع ادامه دارد. اين تغييرات و سود و زيان آن آيا تاكنون در جايي محاسبه شده است و تفاوت محصول اين‌ همه تغييرات پي‌درپي آن‌هم با نام تحول در نظام آموزش و پرورش چه بوده است؟

امروز آغاز فصل آموزش و پرورش است. شايد تكرار دو اصل از مشكل بنيادين آموزش و پرورش در پايان اين نوشته كوتاه بي‌فايده نباشد كه نيم قرن است كه از نداشتن تعريف فلسفي آن‌هم استقرار يافته، ريشه‌دار و برآمده از فرهنگ ملي و ديني دوم، سياست‌زدگي پي‌درپي و مرحله به مرحله در رنج است و در توفان امواج اضطرار بالا و پايين مي‌رود.

روزنامه اطلاعات

شنبه, 02 مهر 1395 12:54 خوانده شده: 1539 دفعه

در همین زمینه بخوانید: