چاپ کردن این صفحه

از آزادي بيان تا استهزاء ديگران!

freeexpress مصطفي حسيني طباطبايي

حادثة اسف‌باري كه در فرانسه روي داد و واكنش پُرسر و صدايي كه پس از آن صورت گرفت، نكته‌اي را براي ما روشن مي‌كند كه «آزادي بيان» در غرب، مفهوم ويژه‌اي دارد و البته مفهوم مزبور براي ما شرقي‌ها در خور بحث و تأمّل است. اگر خوانندگان محترم به ياد داشته باشند، چندي پيش مردي كه مسلمان نبود، در آمريكا به مدرسه‌اي با سلاح گرم حمله كرد و عده‌اي از كودكان بي‌گناه را طعمه مرگ ساخت. آن رويداد دل خراش، به هيچ وجه واكنشي را پديد نياورد كه در حادثه پاريس رخ داده است و تظاهرات يك ميليوني با حضور برخي از رهبران سياسي دنيا در عزاي كودكان مظلوم، ابداً ديده نشد. حادثه فرانسه ظاهراً به دليل مخالفت با «آزادي بيان» اين همه سر و صدا به راه انداخته است.

به نظر ما شرقي‌ها كه تحت تأثير فرهنگ اسلام هستيم، آزادي بيان در حدّ نقد و اعتراض، بي‌اشكال شمرده مي‌شود، ولي اگر كار آن نقد، به تهمت و افتراء يا مسخره كردن و استهزاء بيانجامد مجاز نيست. مثالي مي‌زنم؛ اگر يكي از آشنايان شما كمي شكمش برآمده شده باشد، شما نقادانه مي‌توانيد به او يادآور شويد كه بايد رژيم غذايي بگيرد و كمتر غذا بخورد، ولي چنانچه تصوير وي را با شكم بسيار بزرگ در روزنامه خود منعكس سازيد و زير تصوير بنويسيد «آقاي بُشكه»! و آن را در همه جا پراكنده كنيد، اين كار علاوه بر نقد، بار تحقير و توهين را نيز با خود حمل مي‌كند و تجاوز به حقوق و حرمت ديگران به شمار مي‌آيد.

قرآن كريم مي‌فرمايد: لا يسخر قومٌ من قومٍ (حجرات:11)، يعني هيچ دسته‌اي نبايد دسته ديگر را مسخره كند. آزادي بيان هم مانند ديگر آزادي‌ها بايد حدّ و مرزي داشته باشد و خردمندانه تعريف شود. ما نبايد تسليم بخش‌هايي از فرهنگ غرب شويم كه راه افراط در آنها پيموده شده است. اسلام براي ما تعليمات دقيق‌تر و حكيمانه‌تري را به ارمغان آورده است. 

من در اينجا حادثه‌اي را كه خود شاهدش بودم [به عنوان يك نمونه ساده و محدود] با قدري تغيير نقل مي‌كنم تا معلوم شود تفاوت نقد و استهزاء و اثر هر كدام چيست؟

در دوران تحصيل دبيرستاني، شاگرد ممتازي در كلاس ما بود كه ديگر شاگردان و حتي رقباي وي، او را با احترام ياد مي‌كردند. روزي چند دقيقه بر سر كلاس ديرتر رسيد، آقاي دبير نگاهي به او انداخت و چون وضع موي سرش را قدري آشفته ديد، به وي گفت: پرتقال فروش، برو بر سرجايت بنشين! (در آن زمان جوانان پرتقال فروش كه مغازه‌اي نداشتند، سر و وضع مرتبي هم نداشتند). دانش‌آموزان به شدت خنديدند و آن شاگرد ممتاز، شرمنده شد. عصر آن روز ملاحظه كرديم كه رقباي آن دانش‌آموز ممتاز كاريكاتوري را كشيده و به ديوار كلاس نصب كرده‌اند، در حالي كه تصوير مضحك او فرياد مي‌زد: آي، پرتقال‌ شيرين دارم! [روشن است كه پرتقال‌فروشي در جاي خودش شغل بدي نيست، امّا وقتي سر كلاس و در جمع دانش‌آموزان از زبان معلم، با لحن خطاب و عتاب، به دانش‌آموزي گفته شود، معناي ديگري پيدا مي‌كند: معناي تمسخر و تحقير!]

شما شايد نتوانيد تصور كنيد كه اين حادثه تا چه اندازه در روحيه آن جوان تأثير بد گذاشت. از آن روز به بعد، شاگردان كلاس به محض روبرو شدن با وي مي‌پرسيدند:‌ پرتقال، كيلويي چند است؟! و او را كه قبلاً احترامي داشت، دست مي‌انداختند و مي‌آزردند. در حالي كه دبير ما مي‌توانست به طور خصوصي او را به مرتب كردن موهايش سفارش كند و وضع وي را نقد نمايد و اثر نيك به جاي نهد. [وقتي نمونه ساده‌اي از استهزاء آن هم در يك حوزه محدود، داراي آثار مخربي باشد، به طريق اولي در سطوح بالاتر و فراگيرتر، مخرب‌تر است]. در حادثه اخير پاريس، خوشبختانه جوان سياه‌پوست و مسلماني هم جان چند تن را از كشته شدن نجات داده و آنها را در زيرزمين مخفي كرده و سپس به پليس گزارش داده است، ولي هرگز مورد تشويق قرار نگرفت و خبرگزاري ها و جرايد خارجي كمتر از كار وي سخن گفته‌اند تا نشان دهند كه همه مسلمانان خشن و تروريست هستند!

از عجايب آن كه آقاي نتانياهو نخست‌وزير دولت اسرائيل هم در مراسم تجليل از مقتولين شركت كرده بود!

فراموش نكرده‌ايم كه او در بمباران نوار غزه كه زنان و كودكان بسياري بي‌گناه كشته و مجروح شدند، اجازه نداد، تا دارو براي كمك مجروحان به نوار غزه حمل كنند. من نفهميدم، وي كه با آزادي دارو مخالف بود، چگونه است كه براي تجليل از آزادي بيان به پاريس سفر كرده بود؟ مردم كشور ما و مسلمانان دنيا، سياست بازي را از امور اخلاقي خوب تشخيص مي‌دهند و ضمناً توجه دارند كه برخي از دولت‌هاي غربي نويسندگان خود را به استهزاء بزرگان اسلام و در رأس آنان خاتم پيامبران الهي(ص) بيش از پيش تشويق مي‌كنند و اين امر را مقوله‌اي انساني و روشنفكرانه قلمداد مي‌نمايند!

لبئس ماكانوا يعملون.

روزنامه اطلاعات

سه شنبه, 06 بهمن 1393 23:21 خوانده شده: 2309 دفعه

در همین زمینه بخوانید: