با سلام خدمت دست اندركاران محترم سايت صداي معلم ؛
احتراماً در مورد مطلب آقاي نوبخت با عنوان: " نوبخت : اکنون نیز به نمایندگی از فرهنگیان و مردم در بدنه دولت هستم/ اگر شما فرهنگیان فکر میکنید در این سالها مسیر خود را اشتباه رفتهایم نظرتان را به بنده اعلام کنید/با وجود این مسئله، رقمی که در اختیار فرهنگیان قرار میگیرد، کافی نیست"
مطالبی به شرح زیر تقدیم می گردد :
آقاي نوبخت !
١) شما در روستاي بدون آب آشاميدني، برق، مدرسه، محل اقامت، راه و هر آنچه حقوق اوليه زندگي يك انسان است تدريس كرده ايد؟
٢) شما مسافت ٦ ساعته از جاده اصلي تا روستاي محل تدريس را در سرماي شديد زمستان ميان برف و كولاك با گذشتن از رودخانه و بارها افتادن در آن طي كرده و زانوهاي شما در سرماي سخت زمستان منجمد شده است؟
٣) شما دستمزد معلم حق التدريسي دوره ابتدايي پنج پايه تحصيلي را كه در طول سال تحصيلي حداكثر ٢٠٠٠٠٠ تومان بوده دريافت نموده و بيش از ٣٠٠٠٠٠ تومان فقط در آن سال پول كرايه ماشين داده ايد؟
٤) شما در اثر نبود آب آشاميدني و عوارض ناشي از سرما و نبود بهداشت در محل خدمت، دچار امراض شديد شده ايد كه به خاطر آن تنها زميني كه از كودكي با مشقات زياد براي آينده مهيا كرده بوديد بفروشيد تا هزينه دوا و درمان بيماري به وجود آمده حين خدمت به بچه هاي محروم اين آب و خاك كنيد؟
شما در منزل ساخته شده روي بام شكسته طويله در سرماي شديد زمستان زندگي كرده ايد كه از گاز و بوي آن مجبور شويد درِ اتاق را شب ها باز كنيد و سگي را به آن ببنديد تا شب گرگ و حيوانات وحشي شما را ندرند و صبح ها تا نصف ارتفاع درب منزل را برف بيرون پارو كنيد؟
و...
به احترام حفظ لياقت، كرامت و عزت معلمين عزيز و مظلوم سرزمينم ايرانِ سرفراز از بيان سئوالات و درد دل هاي بيشتر كه چه بسا درد دل آنان نيز باشد خودداري مي كنم.
آقاي نوبخت!
با دو دهه خدمت صادقانه و خلاقانه و از دست دادن تمام سرمايه گذشته ام كه نتيجه وضعيت بسيار وخيم و نابه سامان جامعه معلمين ايران است بازهم با جسم و روحي مريض به خاطر حرفه معلمي و احساس وظيفه از انجام خدمت به بچه هاي فقير كوتاهي نخواهم كرد و از مسئولين كه توانايي خدمت به جامعه بزرگ فرهنگيان را ندارند مي خواهيم استعفا نموده تا بيشتر از اينها به معلمين و تحصيل بچه هاي فقير اين سرزمين متمدن ويران شده آسيب نرسد.
آقاي نوبخت!
من بعد از دو دهه خدمت شرافت مندانه در انواع و اقسام مدارس، مستأجرم، داراي يك بچه خردسال مي باشم، انواع وام ها با درصدهاي گزاف بر دوشم مي باشد، ماهانه ٣٠٠٠٠٠ تومان تا محل كارم كرايه ماشين مي دهم، ماهانه ٤٠٠٠٠٠ تومان كرايه منزل مي دهم، حدود ٢٠٠٠٠٠ تومان هزينه آب و برق و گاز و تلفن و... پرداخت مي كنم، حدود ٢٠٠٠٠٠ تومان هزينه دوا و دكتر مي پردازم و ديگر مخارج، تنها درآمدم حقوق دريافتي ماهانه ١١٠٠٠٠٠ تومان مي باشد، فاقد اتومبيل، پس انداز و هر نوع ملك و سرمايه اي مي باشم ؛ شما كه حساب و كتاب مملكت دستتان هست بگوييد من و امثال من كجاي خط زندگي هستيم؟
... جامعه فرهنگيان ايران عوام نيستند كه اين چيزها را نفهمند، تدريس و تحصيل به شكل أسفناكي دچار ركود و نابه ساماني شده، آمار ترك تحصيل در ايران فاجعه بار است، هر روز به علت بي فكري و سردرگمي مسئولين غير متخصص مدلي از مدل هاي پيشرفت كشورهاي موفق را وارد اذهان فرهنگيان مي كنند بدون اينكه حتي بدانند در مملكت ما هيچ كاربردي ندارند و هيچ بستر نرم افزاري و سخت افزاري و توانايي نيروي انساني و امكانات تخصصي و نيز امكانات مالي براي چنين موضوعاتي فراهم نمي باشد.
جامعه فرهنگيان و دانش آموزان به شدت ملتهب بوده و اكثر آنان به علت مشكلات معيشتي و روحي و رواني و به تبع آن مشكلات جسمي با عوارض جبران ناپذيري مواجهه مي باشند.
اين همه آسيب شناسي بدون آسيب درماني كمر آموزش و پرورش را خم نموده و اگر فوري براي عدم گسترش آسيب كاري نكرد قطعاً خورشيد ( آموزش و پرورش ) خواهد مرد.
با عرض پوزش از جامعه فهيم فرهنگيان!
با آرزوي اينكه هيچ معلم و هيچ دانش آموزشي مريض نشود و محتاج كسي نباشد!
آرزو مي كنم هيچ كودكي در دنيا فقير نباشد!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید