حل کرده ام معادله ها را به یک جهش مجهول را عیان بنمودم به یک پرش
ترسیم خط و نقطه هزاران ، نه یک روش خط ها درون صفحه ی دفتر نشانده ام
اما هنوز زیر خط فقر مانده ام
از بانک مهر وام فراوان گرفته ام دفترچه های قسط چو باران گرفته ام
تصویر حکم و پوشه هزاران گرفته ام سی روز را چه سخت به پایان رسانده ام
اما هنوز زیر خط فقر مانده ام
گفتند شغل من بودی شغل انبیا کارم نکوست در رده ی کار اولیا
پا می نهم به جای قدم های اوصیا با حرف خود را به ثریا کشانده ام
اما هنوز زیر خط فقر مانده ام
روزی کلام حاجی و روزی مظفر است روزی ز طرح حاجی و بابا مقرر است
حالا که طرح رتبه ی فانی مصور است صد نونهال طرح به باغم نشانده ام
اما هنوز زیر خط فقر مانده ام
هر سال طرح تازه و هر سال یک طرف اجرای طرح های نوین ، گنگ و بی هدف
تنها کنند عمر من و ما تو تلف مردم بسی خبر زخبر نامه خوانده ام
اما هنوز زیر خط فقر مانده ام
از مدرسه روانه شدم سوی اقتصاد بر صحبت وزیر ندارم من اعتماد
از سردی زمانه دلم سوی انجماد انواع شغل بهر خودم من ستانده ام
اما هنوز زیر خط فقر مانده ام
فانی شده وزارت و فانی شده وزیر هم سطح گشته کار من و بینوا فقیر
شعر و نوشته هم نشود نان و هم خمیر صد شعر این چنین چو به پایان رسانده ام
اما هنوز زیر خط فقر مانده ام
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید