سلام
یک سال پیش در 30 فروردین 94 با بازداشت علیرضا هاشمی مسیری در زندگی ما آغاز شد که تجربه اش همراه با انواع سختی ها بود .
تصور حبس یک معلم خدمت گزار و دلسوز که جز پیشرفت ایران و بالندگی نسل جدید هدف و آرزویی ندارد ، به اندازه کافی تراژیک و غم بار است .
اما وقتی این معلم محور و نقطه ثقل یک خانواده باشد این تراژدی پر دامنه تر می شود .
در طول یک سال گذشته ، دلتنگی های خودم را به عنوان همسر و همراه همیشگی علیرضا قابل تحمل می دانستم و با صبوری و امیدواری به تلاش هایم برای پیدا کردن راهی برای حل مساله ادامه دادم .
اما نیاز فرزندانم به حضور پدرشان و دلتنگی هایم که سعی می کردند از چشم من پنهان کنند گاه روزگار را چنان بر من سخت می کرد که اگر نبود دل گرمی ها ، صبوری و امیدبخشی علیرضا ؛ شاید تحمل رنج فرزند برایم گران تر تمام می شد .
یک سال را هر روز به امید لطف الهی به فردا رسانده ایم و هنوز از رحمت واسعه اش ناامید نیستم و همچنان منتظریم تا با آمدن علیرضا ، خاطره فروردین را درذهن خود به دور دست ها بسپاریم .