چاپ کردن این صفحه

شیرزاد عبداللهی / همکار گروه صدای معلم

بدبخت ملتی که به قهرمان نیاز دارد !

بدبخت ملتی که به قهرمان نیاز دارد/ فانی جاذبه پوپولیستی ندارد و فاقد کاریزما است/ وعده های فانی به خانواده مرحوم گنگوزهی مشمول مرور زمان نشود/ معلم گرفتار بیماری "برگر" را به عنوان  معلم فداکار معرفی کردند/ قتل یک معلم به دست یک دانش آموز 15 ساله ، کجایش حماسه است/ حبس کشیدن ارزش معلمی نیست/ فعالیت صنفی به قهرمان و افراد سرسخت مخالف حکومت تا پای جان  نیاز ندارد/ معلم قهرمان کسی است که وظایف حرفه ای خود را مطابق شرح وظایف در مدرسه انجام می دهد/  افراد برای جبران بی عملی خود قهرمان می سازند و خودرا در او ذوب می کنند/ سیاستمداران از اصطلاحاتی مانند ملت بزرگ و ملت قهرمان و....برای رنگ کردن مردم استفاده می کنند/ هرچه جامعه ای نابه سامان تر و مردم بی سوادتر باشند ، "قهرمان" ها خریدار بیشتری دارند

قهرمان بازی و قهرمان پرستی و آسیب شناسی تشکل های معلمان و کانون صنفی معلمان  مسئولان آموزش و پرورش  رگ خواب معلمان را پیدا کرده اند.  بسیاری از معلمان نیازمند شارژ زبانی و روانی هستند . در این زمینه هیچ کس به پای حاجی بابایی وزیر سابق آموزش و پرورش نمی رسد . در دوره وزارتش هر شهری که می رفت معلمها را جمع می کرد و  دست آنها را می گرفت و در عالم رویا روی قله دنا و البرز و سبلان می نشاند. فانی جاذبه های پوپولیستی ندارد. سخنرانی هایش کسل کننده است و به تعبیری فاقد کاریزما است. اما در قضیه خاش از الگوی حاجی بابایی استفاده کرد و  اجازه نداد رسانه ها و فعالان صنفی میدان دار شوند. فانی مزه سیاست های پوپولیستی را چشید و ممکن است شیرینی ان در دهانش مزه کند.

فانی وزیر دولتی است که رییس جمهورش  شخصیتی واقع گرا و به شدت مخالف پوپولیسم از نوع احمدی نژادی است. سیاست های مدیریتی پنج گانه فانی هم عوام فریبانه نیست، اما فانی اتوریته لازم  و سازمان مناسبی برای اجرای سیاست های اعلامی خود ندارد.

 به نظر می رسد فانی هم مثل وزرای سلف خود به اداره روزمره وزارتخانه بزرگ آموزش و پرورش رضایت داده است و امید به تغییرات مورد نظر به خصوص در حوزه نیروی انسانی را از دست داده است. او  به دام گفتمان معیشت محور افتاده و چون امکاناتی در حوزه مالی در اختیار ندارد گاهی مثل قضیه خاش بر موج حادثه سوار می شود. معلوم نیست که فانی مجذوب سیاست های پوپولیستی می شود و یا راه خود را ادامه می دهد؟

در قضیه خاش فانی به بخش های مختلف وزارتخانه دستورداد که "متناسب با مأموریت، به موضوع ورود پیدا کنند." مدرسه روستای نوکجو از مدارس اجاره ای بود. دو معلم این روستا اصولا رابطه استخدامی و یا مالی و حقوقی با آموزش و پرورش نداشتند. فلسفه خرید خدمات آموزشی رها شدن آموزش و پرورش از زیر بار تعهدات حقوقی است. با این حال فانی به شدت به این اتفاق واکنش نشان داد و به منطقه سفر کرد .

به نظر من صرف نظر از جنبه های انسان دوستانه، ورود وزارتخانه به این قضیه برای جلوگیری از تبعات کنترل نشده ماجرا در افکار عمومی و رسانه ها بود. فانی از این ترسید که ریختن یک دیوار و مرگ یک معلم به جنجالی مانند آتش سوزی مدرسه شین آباد منجر شود.

روایت رسمی مرگ معلم فداکار،  سوژه ای مناسب برای فعالان صنفی و سیاسی جهت بسیج احساسی و عاطفی معلمان علیه وزیر آموزش و پرورش بود .اما پیش دستی وزیر این سوژه را خاکستر کرد. با این حال فعالان صنفی  در گروه های تلگرام کوشیدند با تعابیر احساسی مرگ این معلم را به سود خود مصادره کنند.

یک فعال صنفی نوشت : "معلمی در صفر مرزی، اما بر بلندای بی‌نهایت عشق - نمی دانم دو دل بودی یا نه،دیوار که آوار می شد، دو دل بودی یا دل یک دله کرده بودی... و آخرین تیر ترکشت را همان جا کشیدی...در مرز میان زیستن و زنده بودن، زندگی جاوید را برایت رقم زد،نامت بلند آوازه و جاوید باد."

این لحن حماسی هم راستا با تبلیغات وزارتخانه بود.

رسیدگی به خانواده مرحوم گنگوزهی جدا از اینکه دانش آموزی را نجات داده  یا نداده باشد و قهرمان بوده یا نبوده،  اقدامی ارزشمند و انسانی  است و امیدوارم وزیر آموزش و پرورش به وعده های خود به خانواده مرحوم گنگوزهی عمل کند و این وعده ها مشمول مرور زمان نشود. اما ترس من از این است که استفاده ابزاری و تبلیغی از قهرمان ها به ابتذال کشیده شود و در فضای رقابت بین فعالان صنفی و وزارت برای مصادره قهرمان ها، شاهد ظهور قهرمان های دروغین در میان معلمان باشیم. حرف های حمیدرضا کفاش و ورود وزارتخانه به وادی خلق "ریزعلی خواجوی" های جدید این نگرانی را دو چندان می کند. 

برخی تشکل های صنفی در دو سه سال اخیر کوشیده اند قهرمان های صنفی به جامعه معلمان عرضه کنند . مدتی پیش در رسانه های مجازی از معلمی که طبق پرونده پزشکی بر اثر بیماری "برگر" پایش را قطع کرده اند قهرمان ساختند و  نوشتندکه در راه بازگشت ازمدرسه در میان کوه های سر به فلک کشیده فلان استان برف گیر شده و یکی از پاهایش دچار سرمازدگی شده است. حتی برخی فعالان کمپینی هم برای کمک مالی به او راه اندازی کردند. کمک مالی به یک معلم از سوی همکاران کار پسندیده ای است اما بیماری برگر هیچ ارتباطی با سرما زدگی ندارد و تنها عامل شناخته شده ان مصرف دخانیات است.

برخی از فعالان رسانه ای کانون صنفی معلمان سعی کردند ، محسن خشخاشی معلم بروجردی را که با ضربه چاقوی یک دانش آموز 15 ساله ، در پای تخته سیاه به قتل رسید را به عنوان سمبل جامعه معلمی تبلیغ کنند. مرگ مرحوم خشخاشی واقعه ای تکان دهنده و تاسف بار بود ، اما چگونه می توان خشخاشی را به عنوان نماد معلمی به جامعه و دانش آموزان و اولیا معرفی کرد؟ طرح این نماد نوعی ضد تبلیغ برای معلمان است. این یک حادثه استثنایی بوده که طرح آن در جامعه بیش از حد تحریک کننده است و ای بسا به برخی دانش آموزان راه خلاص شدن از دست معلمان سخت گیر و یا بداخلاق را نشان دهد و از این نظر نوعی ترویج خشونت است.

وقتی مرحوم خشخاشی را به عنوان قهرمان و سمبل معلمی معرفی می کنند ما به جامعه چه  پیامی می فرستیم؟  هرچه درباره خشخاشی بگوییم مثل بومرنگ به خود ما معلمان برمی گردد. قتل یک معلم به دست یک دانش آموز 15 ساله ، کجایش حماسی است؟ تبلیغ و ترویج این مساله چه تاثیری بر  والدین و دانش آموزان می گذارد؟

فعالان رسانه ای کانون صنفی معلمان که می کوشند نقش خشخاشی را بر پرچم مبارزات صنفی حک کنند حق دارند از مرگ همشهری خود ناراحت باشند ، واکنش احساسی آنها قابل درک است اما از این نکته غافلند که تبلیغ و ترویج چنین نمادی به تضاد بین معلمان و دانش آموزان دامن می زند و ای بسا که باعث قتل های جدید شود.

یکی دیگر از نمادها و الگوهای صنفی، معلمی است که گفته می شود 6 سال بدون مرخصی در زندان است و تنها یک عکس باسبیل های پرپشت در کنار فعالان کارگری رزومه او را تشکیل می دهد . حبس کشیدن ارزش نیست. مهم این است که شخص به خاطر کدام اندیشه و تفکر و عمل معلمی زندان را تحمل می کند؟

معلمان باید اطلاعات  لازم در اختیار داشته باشند تا  این شخص را به واسطه اندیشه و عملش به جامعه معرفی کنند. پرسش این است که این الگو- قهرمان، در حوزه معلمی و آموزش و پرورش چه کرده است؟

در رزومه او غیر از مبارزه با حکومت و حبسی کشیدن چه چیزی دیده می شود؟ کدام تالیفات ؟ کدام مقالات ؟ کدام اقدامات ؟

بارها گفته ام و تکرار می کنم که فعالیت صنفی تابع فرمول هزینه – فایده است. فعالیت صنفی آرمانی ندارد که شخص خودش را پای آن قربانی کند. فعالیت صنفی به قهرمان و افراد سرسخت و تا پای جان  نیاز ندارد. آدم می تواند بر سر آرمان "سیاسی" خود بایستد و جانش را بدهد اما در فعالیت "صنفی" فداکاری بی معنا است. برخی فعالان صنفی ، رنج و درد چند معلم زندانی و خانواده های آنها را تبدیل به سرمایه ای برای بقا و دوام خود کرده اند. برای کسی مثل هاشم خواستار که کشور را در آستانه  انقلابی ملی می بیند این تبلیغات معنادار است، اما اگر کسی وضعیت کنونی را انقلابی نداند ، حبس کشیدن به بهانه مبارزه صنفی برای او بی معنا می شود.

ظاهرا قهرمان سازی از بیماری برگر و قتل در کلاس و تحمل زندان عبور کرده است. در برخی کانال های صنفی تلگرام معلمی که در ارومیه دست به خودکشی زده، قهرمان معلمان معرفی می شود و یا معلمی که پس از فوت اندام های او را به نیازمندان بخشیده اند مدال قهرمانی می گیرد. اگر بنا باشد ویژگی های شخصی و اتفاقات غیر مرتبط با حرفه معلمی را مبنای قضاوت قرار دهیم در این صورت تکلیف ما با معلمان متجاوز جنسی ، معلمان معتاد ، معلمان از زیر کار در رو و.... چه می شود؟

اگر حتما نیاز به قهرمان داریم باید قهرمان معلمان را بر اساس الگوی حرفه ای انتخاب کنیم و از ویژگی های شخصی یا معیارهای غیر معلمی بگذریم.

 در انتخاب الگو و قهرمان باید تمرکز را باید بگذاریم روی مشخصات حرفه ای معلمان  . قهرمان سازی تشکل های صنفی آن روی سکه انتخاب معلم نمونه توسط دستگاه است. معلمی که به کلاس درس می رود دلیلی ندارد که فداکار و ایثارگر و حبس کشیده باشد. البته اگر ایثارگر و فداکار باشد ایرادی ندارد ، اما معلم مدرسه باید در درجه اول وظایف حرفه ای خود را مطابق شرح وظایف انجام دهد.دانش آموز را کتک نزند، کم کاری نکند، مایوس و افسرده نباشد ،لباس تمیز بپوشد ، لبخند بزند ، کفش تمیز واکس زده به پا کند ، شب قبل مطالعه کند و اعتراض خود را به شیوه ای فرهنگی ابراز کند. معلم قهرمان اگر دلسوز و عاشق باشد فبها ! اگر هم نباشد و فقط  وظایف حرفه ای خود را انجام دهد  ایرادی ندارد.

این تصور که معلمان خوبند و سیستم بد است، یک تصور غیر واقعی است. همه اجزاء آموزش و پرورش از معلم تا مدیران مدارس و مدیران و کارکنان اداری و وزیر و  فضاهای آموزشی و قوانین و مقررات به یک نسبت دچار فرسودگی و عقب ماندگی شده اند.

یکی از مظاهر عقب ماندگی بخش معلمی ، ترک عقلانیت و روی آوردن به احساسات و عواطف خام از سوی بخشی از جامعه معلمان به بهانه فعالیت صنفی است. البته  علت آن را باید در سیاست های گزینش و جذب و نگه داشت معلمان جست و جو کرد.

در تحلیل وضعیت معلمان،  عقب ماندگی جامعه معلمان یک فاکتور مهم است. عقب ماندگی معلمان از زمانه ، بی سوادی برخی از معلمان ، خشونت ورزی برخی ، یاس و سرخوردگی و حتی افسردگی گروهی دیگر واقعیت هایی انکار ناپذیرند.

هرچه وضعیت جامعه ای نابه سامان تر و مردم بی سوادتر باشند و افراد از زیر بار انجام  وظایف و تکالیف معمولی خود فرار کنند ، "قهرمان" ها خریدار بیشتری دارند، مردم عادی و ناتوان  قهرمان می سازند تا کمبودها و ناتوانایی های خود را در وجود او ببینند. افراد  برای جبران بی عملی خود قهرمان می سازند و با پرستش قهرمان خودرا در او ذوب می کنند .

حوزه مدیریت هم نیاز به معلم قهرمان دارد تا گفتمان انتقادی را به حاشیه براند . اگر در جامعه ای شهروندان وظایف عادی خود را انجام دهند. در آن جامعه قهرمانی ظهور نمی کند، زیرا بار سنگینی  که قهرمان باید به دوش بکشد بین افراد عادی تقسیم و سرشکن می شود.

حسن نراقی مولف کتاب جامعه شناسی خودمانی می گوید : " هماره در جست و جوی یک قربانی هستیم ، برای رسیدن به خواسته هایمان به دلیل بی همتی و ناتوانی، بیچاره ای را پر و بال می دهیم و نردبان می کنیم نامش را می گذاریم قهرمان. باری را که ذره ذره خود باید به دوش کشیم بر دوش او می نهیم و وقتی قهرمان از سنگینی بار با سر به زمین خورد، بی رحمانه لعنش می کنیم." اما این تنها یک روی سکه قهرمان سازی است. سیاست مداران هم از این وضعیت روانی جامعه استفاده می کنند و  از اصطلاحاتی مانند ملت بزرگ و ملت قهرمان و و ملت باهوش و....برای رنگ کردن مردم استفاده  و  با این تعارفات مردم را خام می کنند.

در نمایش نامه " زندگی گالیله"  برتولد برشت،  وقتی گالیله را به خاطر عقایدش در محکمه انکیزیسیون محاکمه می کنند. شاگردان و دوستداران او انتظار دارند که گالیله در محکمه تفتیش عقاید بر سر آرمان  خود بایستد و پذیرای شکنجه و مرگ شود. اما با کمال تعجب بعد از ساعاتی جارچی ها اعترافات گالیله را در خیابانهای رم  فریاد می زنند و گالیله از محکمه خارج می شود . شاگرد او آندره آ با طعنه می گوید : "بدبخت ملتی که قهرمان ندارد." 

اما گالیله در جواب او می گوید : "نه ! بدبخت ملتی است  که به قهرمان نیاز دارد." برشت با قرار دادن این دو جمله در کنار هم می کوشد انسان ها را متوجه مسئولیت فردی و اجتماعی خود بکند. قهرمان گرایی راهی برای فرار از مسئولیت است. آنها که بیش از همه مجذوب قهرمان ها هستند راه قهرمان ها را دنبال نمی کنند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

پنج شنبه, 25 فروردين 1395 20:11 خوانده شده: 4150 دفعه

در همین زمینه بخوانید: