اندر حکایت پاسخ های حکیمانه وزیر به معلمان
حکایت کرده اند که فانی ، آن وزیر دولت روحانی ، آن معدن رازهای نهانی ، آن ساکن وزارتخانه از دوران جوانی ، در جمع معلّمان نزول اجلال فرموده ، و پاسخگوی سؤالات آنان بوده ، یکی او را پرسید: ای وزیر گُل و ای دانای کُل ، حقوقم کم است و کمرم زیر بار مشکلات خم ، از شما تقاضای درمان دارم و مرهم .
وزیر دستی بر ریش خویش کشید و گفت:معلّمی شغل انبیاست و پاداش آن با خداست . پول ، چرک کف دست است و آرزوی انسان های پست .به جای این همه شکایت ، صبر داشته باش و قناعت ، خود به خود مشکلت حل خواهد شد .
دیگری او را پرسید : ای وزیر با کفایت و ای دکتر با درایت !
سبب چیست که حقّ الزّحمه مان را دیر دهند و در حدّ بخور و نمیر فی المثل مزد مهر و آبان را در ماه تیر دهند مگر نه آن که مزد کارگر قبل از خشک شدن عرقش باید پرداخت شود ؟
وزیر بادی به غبغب انداخت و گفت : اوّلأ ، آن حدیث مربوط به کارگر است و باربر و نه معلّم ، ثانیأ شما که برنداشته اید سنگین تر از گچ و مداد و ورق ، کِی بدن هایتان نموده است عرق که بخواهیم سر موعد حقوق تان را بدهیم .
دیگری او را پرسید : ای وزیر لایق و ای داننده ی دقایق ، سبب چیست که جدیدا مزدمان را درصدی می دهند و با هزار نکبت و بدی ؟
ایشان اندکی مکث کردند و گفتند : معلّمان قلب هایشان ضعیف است و بدن هایشان بیمار و نحیف ، ترسیم اگر مطالبات شان را یک جا و کامل بدهیم و با رغبت و از ته دل، با دیدن آن همه پول ، قلب هایشان از شدّت شعف و شادمانی از حرکت باز ماند و غزل خداحافظی را بخواند .
دیگری او را پرسید : ایّها الوزیر! چرا با آن که در روز دهم اسفند عدّه ی بی شماری از معلّمان تجمّع سکوت کردند و توپ را به درون زمین شما شوت، خم به ابروی تان ننشست و قلب مبارک تان نشکست ؟
ایشان پس از اندکی تأمّل فرمودند : از قدیم گفته شده است در حدیث و روایت ، که سکوت هست نشانه ی رضایت ، ما را گمان بر آن شد که شما خواسته اید با زبان بی زبانی ، اظهار رضایت کنید و شادمانی .
دیگری او را پرسید : ای وزیر فرهیخته که تمام ذرّات وجودت با وزارت درآمیخته ، سی و شش سال است که در وزارتخانه ای ، حاصل کار تو نیست به جز ویرانه ای ، سبب چیست ؟ ایشان فرمودند : نام من فانی است به معنای نابود کننده و فنا کننده ، من مناسب نامم ، به وظیفه ام عمل کردم و خود را انگشت نما و ضرب المثل کردم ، دیگر از من چه توقّعی دارید ؟
دیگری او را پرسید : ای وزیر دانا و ای مدیر توانا ، سبب چیست که هر گاه معلّمان ، تحصّن و تجمّع و اعتراض می کنند بلافاصله حقوق دیگر کارمندان افزوده گردد و بیشتر از آنچه بوده گردد، فی المثل بعد از تجمّع اعتراضی سنه ی 1385 طرفة العینی حقوق برادران سپاهی اضاف شد و خبرش تا کوه قاف و ایضا در اسفند سنه ی 1393 پس از تجمّع عظیم اعتراض معلّمان فی الفور حقوق بانکیان افزون شد و چهره هاشان شادمان و گلگون ؟
وزیر در بحر تفکّر فرو رفت و پس از مکثی طولانی گفت : این از الطاف خدا به شماست که شما را بانی کار خیر قرار داده و وسیله ای برای رفع مشکلات غیر، پس خدا ی را شکر کنید .
دیگری او را پرسید : ای دریای علم و ای مظهر صبر و حلم ، وقتی در بلاد دیگر مسئولی نتواند از پس مشکلات اداره ی متبوعش برآید کنار می رود تا کسی از او بهتر آید ، ناتوانی اش را مایه ی ننگ و عار می داند و خود را مستوجب خودکشی و دار، سبب چیست که در ایران این گونه نیست ؟
وزیر اندکی اخم کرد و گفت : عمل آن ها سوسول بازی و قرتی بازی است ؛ ما که مثل آن ها ضعیف نیستیم . در ایران ما هر مسئولی تا زمانی که نفس می کشد از پست و مقام خویش پا پس نمی کشد . ما بیدی نیستیم که از باد اعتراض ها بلرزیم و از تجمّع سکوت بترسیم .
دیگری او را پرسید : ای ولیّ نعمت و ای عاشق خدمت ، سبب چیست که مطالبات و معوّقات ما را در بوق و کرنا می کنید و ما را مضحکه ی پیر و برنا ؟ برای پرداختش تاریخ و قرار مدار می گذارید امّا دروغ از آب در آمده و همه را سر کار می گذارید.
وزیر اندکی روی ترش کرد و گفت : دیدیم مملکت حساب و کتاب ندارد و معلّم محلّی از اعراب ، اگر به شما وعده و وعید دادیم و قول پرداخت شب عید دادیم ، خواستیم شما را دعوت به آرامش کنیم و خشم شما را فروکش ، امّا به شما قول شرف می دهم که طلب تان سوخت و سوز دارد ولی دیر و زود ندارد خاطرتان جمع باشد .
حاضران از آن همه حاضر جوابی و پاسخ های درست و حسابی ، انگشت حیرت به دندان گزیده ، خدای را به داشتن چنین وزیری سپاس کرده و عمر دراز بر وزارت او از خدای التماس کرده ...!
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید