چاپ کردن این صفحه

کسی برای تقدیر از شما بیانیه ای صادر نکرد ؛کسی از شما قدردانی نکرد، به چشم کسی نیامد ...

رفتارشناسی مردم ایران و جامعه آن ما را به اصلی نانوشته و البته اسف بار می رساند :

" اگر 100 تا خوبی کنی و یک بدی ؛ مردم آن یک بدی را می بینند و اگر 100 تا بدی کنی و یک خوبی ، مردم ما  " آن یک خوبی " را می بینند ؟!

آیا ناسپاسی و قدرناشناسی ، فرهنگی رایج در میان مردم ما شده است ؟

چه زمانی عذرخواهی و فرهنگ پذیرش عذرخواهی در میان ما نهادینه می شود ؟

فراموش نکنیم راه پر سنگلاخ دموکراسی و  رسیدن به یک جامعه سالم ار همین مسائل به ظاهر ساده می گذرد ...

یادداشتی از  « مهران مدیری »  تقدیم شما می شود .

فرهنگ ناسپاسی و سیاه و سفید دیدن مردم ایران

در تمام سال های طولانی که خنده را به لب ما و بچه هایمان نشاندید، کسی برای تقدیر از شما بیانیه ای صادر نکرد.
هر چه برای خوشحالی بچه ها، خاک صحنه خوردید و زیر پروژکتورهای داغ استودیوها خیس عرق شدید،
هر چه به کودکان سرزمینم، در قالب های شاد و متنوع، از خدا و دین و اخلاق و انسانیت و آزادگی و جوانمردی و وطن دوستی آموختید،
هر چه به خاطر لبخند معصومشان، لباس نوزاد و پیرزن به تن کردید، گاو و الاغ و مرغ و خروس و سگ و گربه و ... شدید،
کسی از شما قدردانی نکرد، به چشم کسی نیامد.
در سفرهای دور و دراز از جاده های صعب العبور به مناطق محروم، برای نوازش و تشویق کودکان مستعد اما محروم و بی چیز،
کسی همراهتان نشد.
نجات آن اعدامی اهل بم، به خاطر نامه ای که دختر هشت ساله اش برایتان نوشته بود و دوندگی های شما را کسی ندید.
دلجویی تان از خانواده های داغدار بچه های قربانی در آن ورزشگاه لعنتی که دلیلی جز سوء مدیریت مسئولین و مدیران مربوطه نداشت،
حضور مداوم تان در آسایشگاه بچه های معلول ، کودکان سرطانی، اهدای خون ، برنامه های کوچک و بزرگ نیکوکاری،... هیچ کدام از اینها چیزی نبودند که به چشم مسئولین و ایضا، بسیاری از ما مردمان این آب و خاک بیاید و تحسینی و تشکری را بدرقه ی خستگی هاتان کند...

اما، تنها یک اشتباه کافی بود تا سیل پیام ها و لعن و نفرین ها و خط و نشان کشیدن ها را به سویتان سرازیر کند،
رگ غیرت و تعصب قومی و نژادی را ، بر گردن جماعتی برآورد و سیل جمعیت را به خیابان ها بکشاند،
سوژه ی طراز اول بحث گروه های مجازی  و بهانه ی انتقام کشی اهل سیاست و صاحبان قدرت شوید،
و پذیرش اشتباه و عذرخواهی صادقانه تان را هم نه کسی ببیند و نه کسی بشنود و نه کسی بپذیرد...
 
من نگران شما هستم، عموهای دوست داشتنی فیتیله ای !
اگر چه فرزندان من دیگر آن قدر قد کشیده اند که کمتر پای برنامه تان بنشینند،
و خودم آن قدر این روزها گرفتار شده ام که کمتر به یاد آورم که؛
نظاره ی عمیق ترین شادی ها و قهقهه ی کودکانم را ، حین تماشای فیتیله ی زیبای شما تجربه کرده ام !
که بهای این خاطره را، سپید شدن موی شما پرداخته،دستتان را می بوسم
و دعا می کنم در این روزهای سخت، در روزگاری که خطای انسان جایزالخطا را کسی برنمی تابد،
و تاوان تعصبات و انتقام کشی ها را ، نه مدیران صاحب قدرت، که همان اهالی هنر و اندیشه ی زیردست و خاک صحنه خورده می پردازند،
که رسم مروت و انصاف از میانمان رخت برنبندد،
و ما و بچه های ما را از ادامه ی حضورتان در قاب تصویر محروم نکند...

پایگاه خبر


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

پنج شنبه, 20 آبان 1394 22:11 خوانده شده: 1956 دفعه

در همین زمینه بخوانید: